خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,793
امتیاز واکنش
25,300
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
از کجا آمده‌ اند
چشم ‌های گمشده‌ ی تو
و از کدام تاریکی گذشته ‌اند
که این چنین روشن ‌اند
و صدای تو
که می‌لرزد در انتهای شاخه‌ ها
و تو که
دورتر هستی در آن سوی آیینه‌ ها
از کجا آمده ‌ای
که گم شدنت را می ‌دانستم

این همه آیینه را می‌ شکنم
درخت‌ ها را برای شنیدن صدایت
صدا می‌ کنم
و چشم‌ های گمشده‌ ی تو همین جاست
دورتر از دسترس نگاه من

انجمن رمان نویسی




اشعار بیژن جلالی

 
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli و *KhatKhati*

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,793
امتیاز واکنش
25,300
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
تنهایی مرا بر گزیده است
و در رگ های من دویده است
چون خون من
و در نگاهم نشسته است
و در کلامم شکفته است
چون شعر
***
گاه می خواهیم
که کلمات کاغذ را بسوزاند
و پیشاپیش
از ترس آتش
کاغذ را با اشک های خود
تر می کنیم

انجمن رمان نویسی




اشعار بیژن جلالی

 
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli و *KhatKhati*

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,793
امتیاز واکنش
25,300
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
جهان از آغاز
تا پایان
شعری‌ست
محزون
کسی در خواهد زد
و خواهد آمد
که چشمان تو را
خواهد داشت
و همان حرف تو را
خواهد زد
ولی من او را
نخواهم شناخت

انجمن رمان نویسی




اشعار بیژن جلالی

 
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli و *KhatKhati*

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,793
امتیاز واکنش
25,300
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
تو را
هر لحظه به خاطر می آورم
بی هیچ بهانه ای
شاید
دوست داشتن همین باشد
***
تن‌های ما
در یکدیگر
پناهی می‌جویند
و از تنهاییِ خویش
بیرون می‌آیند
و در تنهاییِ دیگری
غرقه می‌شوند
***
سایه‌ی زنی همراه من است
که نشانی از همه‌ی زن‌ها دارد
و شاید آنگاه که
با تاریکی‌ها یکی شدم
این سایه‌
نورانی شود
و مرا در آ*غو*ش خود بپذیرد

انجمن رمان نویسی




اشعار بیژن جلالی

 
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli و *KhatKhati*

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,793
امتیاز واکنش
25,300
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
زنی را می خواهم
که مانند درخت باشد
با برگ های سبزی که در باد می رقصند
آ*غو*شش
چون شاخه های درخت باز باشد
و خنده اش
از تاریکی های زمین الهام گرفته
در سر انگشت هایش پراکنده شود
زنی می خواهم چون درخت
که هر طلوع و غروب
از افقی به افقی بگریزد
در حالیکه ازاسارت خود در خاک گریه می کند

انجمن رمان نویسی




اشعار بیژن جلالی

 
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli و *KhatKhati*

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,793
امتیاز واکنش
25,300
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
چه دریاچه ای بود
نگاهت
و من نمیدانستم تا کجاها
همراه خنده ات
در آن پارو خواهم زد
***
آزرده از هیچ
آزرده از همه چیز
زخمهایی بر صورت داشت
که گویی لبخند می زد
ولی در گریبان خود می گریست
و بر لبخند خود می گریست
***
تن بارانی تو
ابتدای امید من است و
انتهای اندوه من

تن بارانی تو
که چون آب
مرا تشنه می کند
و چون خاک
مرا می پوشاند

انجمن رمان نویسی




اشعار بیژن جلالی

 
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli و *KhatKhati*

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,793
امتیاز واکنش
25,300
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
بودن من
با من نیست
و از من نیست
بودن من جایی
آن سوتر است
جای همه ی بودن ها
که شعله یمن و ما
در آن خاموش می شود
***
انتظار تو را می کشم
ای نیامده
که هرگز نخواهی آمد
و من همچنان چشم به راه تو هستم
ای ناشناخته
تو را هرگز نخواهم دید

انجمن رمان نویسی




اشعار بیژن جلالی

 
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli و *KhatKhati*

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,793
امتیاز واکنش
25,300
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
به خاطر تو
به جهان خواهم نگریست
به خاطر تو
از درختان
میوه خواهم چید
به خاطر تو
راه خواهم رفت
و به خاطر تو
با مردمان سخن
خواهم گفت
به خاطر تو
خودم را
دوست خواهم
داشت

انجمن رمان نویسی




اشعار بیژن جلالی

 
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli و *KhatKhati*

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,793
امتیاز واکنش
25,300
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
با یک فریاد تو
همه پرندگان
پرواز کردند
و با یک نگاه تو
کوهها بر جای
ماندند
و موج ها همچنان در کف
دستان تو
می خروشند

انجمن رمان نویسی




اشعار بیژن جلالی

 
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli و *KhatKhati*

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,793
امتیاز واکنش
25,300
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
تن تو
چون یک فنجان شیر قهوه است
خوش رنگ و خوش عطر
و در آ*غو*ش گرفتن تو مطبوعست
چون نوشیدن شیر قهوه
در ساعت پنج عصر یک روز سرد زمستان

روح تو
به گیاه بد*کاره ای می ماند
که بی پروا شاخه ها و گل های ریز خود را
به اطراف پراکنده است

من این پیاله ی گرم و خوشبو را سر می کشم
و صورت خود را
در شاخ و برگ های وحشی روح تو
پنهان می کنم

انجمن رمان نویسی




اشعار بیژن جلالی

 
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli و *KhatKhati*
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا