خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

حنانه سادات میرباقری

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/11/19
ارسال ها
1,194
امتیاز واکنش
8,274
امتیاز
283
زمان حضور
40 روز 14 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
انجمن رمان نویسی | سایت انجمن رمان 98
به نام خداوند باران و نقل و تگرگ؛
نفس های باد و تپش های برگ...

نام رمان: هیجان. خطر. مرگ...
نام نویسنده: Hannaneh
ژانر: عاشقانه، اجتماعی، جنایی-پلیسی
ناظر: niloofar.H
خلاصه:
هیجان چه کم و چه زیادش کنار کسی که بیشتر از جونت دوست داری، هیچ‌وقت خطرناک نیست!
حتی اگر منجر به مرگت بشه، برات خوش‌آینده. چون می‌دونی در حالی مردی که داشتی می‌جنگیدی!
این داستان، قصه مرگ و زندگیه. قصه انتقام یه پسر از پدرش و یه پسر به‌خاطر پدرش.
و نکته مهم اینه که اونا توی این راه پر خطر تنها نیستن!
یه گروه هم عازم همین راهن، راهی که تهش معلوم نیست ولی مسیرش قشنگه.
یه گروه حرفه‌ای آموزش دیده پلیس‌؛ در مقابل یک باند خلافکار فراری!
این آدما برای انتقام گرفتن، باهم کار می‌کنن یا سد راه هم می‌شن؟
آخر این ماجرای خونین به کجا ختم می‌شه؟!


عکس نوشته های رمان هیجان، خطر، مرگ (جلد دوم خاطرات نوجوانی) | Hannaneh کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، *RoRo*، MĀŘÝM و 2 نفر دیگر

حنانه سادات میرباقری

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/11/19
ارسال ها
1,194
امتیاز واکنش
8,274
امتیاز
283
زمان حضور
40 روز 14 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
انجمن رمان نویسی | سایت انجمن رمان 98

quote_1594115409879.png

عادلانه نیست بی تو سر کنم بی‌هوای تو
درد عشق یعنی همین! یعنی این تقدیر واقعا برای کسایی که برای عدالت جنگیدن عادلانه نبود.
عادلانه نیست دوری من از دست های تو
عادلانه نیست من بمانم و حسرت مدام
عادلانه نیست قسمتم از این عشق ناتمام

واقعا حق مراد نبود، این‌جوری از هدی جدا بشه!
و واقعا حق حوا نبود این‌جوری از آن جدا بشه!
هم مسیر من حال زندگیم رو به راه نیست
هم مسیر من حق ما دوتا درد و آه نیست

حق هیچکدومشون نبود که این‌جوری درد بکشن.
هم مسیر من حال زندگیم رو به راه نیست
هم مسیر من حق ما دوتا درد و آه نیست
سهم ما از این زندگی چرا عادلانه نیست

واقعا چرا حق کسایی که دنبال عدالتن، عادلانه نیست؟


عکس نوشته های رمان هیجان، خطر، مرگ (جلد دوم خاطرات نوجوانی) | Hannaneh کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • تعجب
  • تشویق
Reactions: YeGaNeH، *RoRo*، MĀŘÝM و 4 نفر دیگر

حنانه سادات میرباقری

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/11/19
ارسال ها
1,194
امتیاز واکنش
8,274
امتیاز
283
زمان حضور
40 روز 14 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
quote_1594115106121.png

مهربانم…جانم!
نبضم؛ ضربانم! دست من نیست…
عشقت افتاده به جانم؛ ای پری‌رو…
اسمت شد، وردِ زبانم
قفلِ قلبم وا شد؛ عشقِ تو دوا شد
به یه لبخند؛ در دل طوفانی به پا شد! دلم انگار یک آن، از سـ*ـینه جدا شد!
باید دلِ من از دلِ تو، دل برباید
باید ز تبِ عشقِ تو؛ جانم به لـ*ـب آید!


عکس نوشته های رمان هیجان، خطر، مرگ (جلد دوم خاطرات نوجوانی) | Hannaneh کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عجیب
Reactions: YeGaNeH، *RoRo*، MĀŘÝM و 4 نفر دیگر

حنانه سادات میرباقری

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/11/19
ارسال ها
1,194
امتیاز واکنش
8,274
امتیاز
283
زمان حضور
40 روز 14 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
quote_1594115774698.png

تو را چون جانِ خود می‌دانمت،

تو را چون سایه می‌پندارمت.
به ریتم آهنگ که رسید توی یه لحظه آن از رو زمین بلندم کرد و بعد یه دور چرخش رو به خودش جلوش فرودم اورد.
هر چه تو دوری
دستام رو گرفت و قدم قدم با خودش من رو وادار به رقص کرد. در حالی که نگاهم تو نگاهش گره خورده بود حرفای توی دلم رو توی چشمام ریختم.


عکس نوشته های رمان هیجان، خطر، مرگ (جلد دوم خاطرات نوجوانی) | Hannaneh کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، *RoRo*، MĀŘÝM و 3 نفر دیگر

حنانه سادات میرباقری

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/11/19
ارسال ها
1,194
امتیاز واکنش
8,274
امتیاز
283
زمان حضور
40 روز 14 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
quote_1594114478141.png

تو این دنیا فقط و فقط برای خواهرام، جنگیدم و برای اونا جون می‌دادم ولی حالا هر جا برسه همین یه جون رو برای توهم می‌دم، شک نکن! شک نکن که توام دلیل هر طنین تپش های قلبمی.
تو میگفتی این زندگی ساده نیست
میگفتی دلت هست و آماده نیست

برام گفتی این‌ آدما خطرن، منم خطرناک. اما عشقم، جایی که عشق باشد جان را خطر نباشد!


عکس نوشته های رمان هیجان، خطر، مرگ (جلد دوم خاطرات نوجوانی) | Hannaneh کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، *RoRo*، MĀŘÝM و 4 نفر دیگر

حنانه سادات میرباقری

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/11/19
ارسال ها
1,194
امتیاز واکنش
8,274
امتیاز
283
زمان حضور
40 روز 14 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
quote_1594742324971.png

-هیچ‌وقت روزی رو یادم نمی‌ره که مادرم به پام افتاد و گفت نرو! گفت پدرت تو این راه رفت، تو نرو! مادرم نمی‌خواست تنها پسرش و تنها بچش بره و برنگرده. اما لعنت به من، لعنت به منی که با لجبازی رفتم و مادرم از این غم سکته کرد.


عکس نوشته های رمان هیجان، خطر، مرگ (جلد دوم خاطرات نوجوانی) | Hannaneh کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، *RoRo*، MĀŘÝM و 2 نفر دیگر

حنانه سادات میرباقری

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/11/19
ارسال ها
1,194
امتیاز واکنش
8,274
امتیاز
283
زمان حضور
40 روز 14 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
انجمن رمان نویسی | سایت انجمن رمان 98

PicsArt_07-15-10.32.37.jpg

-دستگاه رو خاموش کنید.
داد زدم:
-نه، نه...شوک ۳۰۰.
دکتر گفت:
-اون ریسکه، ممکنه به قفسه سـ*ـینش فشار بیاد.
دستگاه رو گذاشتم رو سیصد و گفتم:
-کار ما سر و تهش مرگه، اما این یه طرفش مرگه یه طرفش زندگی.
داد زدم:
-حالا...
با گریه دستگاه شوک رو گذاشتم و گفتم:
-هدی به روزای خوبمون قسمت می‌دم برگرد...

و بعد دیدم که یه باره صدای قلبش شروع به تپیدن شد. وای خدا! بخیر گذشت. هدی برگشت!
لبخند بی‌جونی زدم و با خودم گفتم، مرسی بامعرفت.


عکس نوشته های رمان هیجان، خطر، مرگ (جلد دوم خاطرات نوجوانی) | Hannaneh کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YeGaNeH، *RoRo*، MĀŘÝM و 4 نفر دیگر

حنانه سادات میرباقری

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/11/19
ارسال ها
1,194
امتیاز واکنش
8,274
امتیاز
283
زمان حضور
40 روز 14 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
انجمن رمان نویسی | سایت انجمن رمان 98

PicsArt_07-17-06.54.06.jpg

برنامه‌ی دیگه‌ای رو اجرا کردم و تک تک حروف غیر مشابه رو پرینت گرفتم و روی دیوار جلو روم نصب کردم. اونم بخاطر این‌که اعتقاد داشتم، با این‌که کامپیوتر نسبت به برگه برتری داره، ولی خب یه موقع هایی نیازه، یه چیزایی رو مثل این مداوم، شفاف و بزرگ روی یه برگه ببینی و بلاخره این بار نتیجه‌ای هم گرفتم. چون متوجه شدم این الفبا عجیب و غریب، ترکیبی از یک نماد و نوعی حروف الفبایی هستند. بنابراین حتما مشابهی هم دارند. فکری که مثل چراغ توی ذهنم روشن شده بود رو مثل جت پیاده کردم. وارد برنامه رمزگشام شدم و از الفبا های قدیمی و نمادی مثل زبان آکم، سیریلیک و هیروگلیف هم یه کپی گرفتم و جلوم گذاشتم!


عکس نوشته های رمان هیجان، خطر، مرگ (جلد دوم خاطرات نوجوانی) | Hannaneh کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YeGaNeH، *RoRo*، MĀŘÝM و 3 نفر دیگر

حنانه سادات میرباقری

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/11/19
ارسال ها
1,194
امتیاز واکنش
8,274
امتیاز
283
زمان حضور
40 روز 14 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
انجمن رمان نویسی | سایت انجمن رمان 98



نگاهی به ساعتم کردم و دوییدم سمت پنجره. نقابم رو زدم رو صورتم و نشستم لبه پنجره. دست کم چهار پنج متر با زمین، فاصله داشتم. ولی خب، دیگه وقت تجزیه تحلیل نداشتم. حداقل این رو می‌دونستم که نمی‌میرم. یه بسم ا... زیر لـ*ـب گفتم و پریدم.


عکس نوشته های رمان هیجان، خطر، مرگ (جلد دوم خاطرات نوجوانی) | Hannaneh کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، *RoRo*، niloofar.H و یک کاربر دیگر

حنانه سادات میرباقری

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/11/19
ارسال ها
1,194
امتیاز واکنش
8,274
امتیاز
283
زمان حضور
40 روز 14 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
انجمن رمان نویسی | سایت انجمن رمان 98



نگاهی به ساعتم کردم و دوییدم سمت پنجره. نقابم رو زدم رو صورتم و نشستم لبه پنجره. دست کم چهار پنج متر با زمین، فاصله داشتم. ولی خب، دیگه وقت تجزیه تحلیل نداشتم. حداقل این رو می‌دونستم که نمی‌میرم. یه بسم ا... زیر لـ*ـب گفتم و پریدم.


عکس نوشته های رمان هیجان، خطر، مرگ (جلد دوم خاطرات نوجوانی) | Hannaneh کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، niloofar.H و Awrezoo
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا