خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Noushin_salmanvandi

نگارشگر انجمن
نگارشگر انجمن
  
عضویت
2/2/20
ارسال ها
534
امتیاز واکنش
8,973
امتیاز
263
زمان حضور
55 روز 3 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
به نان خُدا
مجموعه اشعار امیر اسدیان
نویسنده: امیر اسدیان
ژانر: عاشقانه_اجتماعی
خلاصه:

یک قطره ی اشک از سَرِ زاری نیست
چشمی همه خون فشانِ رگباری نیست
از بس که عزا بر سَرِ ما می ریزند
کو فرصت زاری ؟ که عزاداری نیست!

نکته‌ای کوتاه:
دوستان، این اشعار رو استاد امیراسدیان نوشتن و من فقط منتشر کننده‌ام، طبق اجازه‌ای که صادر کردن.
کپی نکنید و زحمات ایشون رو به حق‌الناس تبدیل نکنید!
بخونید و لـ*ـذت ببرید و این لـ*ـذت رو با بقیه هم شرک بشید...


★مجموعه اشعار امیر اسدیان | نوشین سلمانوندی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: FaTeMeH QaSeMi، Parmida_viola، ❁کوکے❁ و 5 نفر دیگر

Noushin_salmanvandi

نگارشگر انجمن
نگارشگر انجمن
  
عضویت
2/2/20
ارسال ها
534
امتیاز واکنش
8,973
امتیاز
263
زمان حضور
55 روز 3 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
شلّیک نکن!
ما
همین جوری هم
کُشته‌ی توایم.
با هر حرکت، تیر به آن سو می زد؛
از دامنه‌ها به زیر ابرو می زد!
می زد به ستیغ قلّه‌ی زیبایی،
بر کوه که نه! به چشم آهو می زد.

#امیر_اسدیان


★مجموعه اشعار امیر اسدیان | نوشین سلمانوندی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: FaTeMeH QaSeMi، Parmida_viola، ❁کوکے❁ و 4 نفر دیگر

Noushin_salmanvandi

نگارشگر انجمن
نگارشگر انجمن
  
عضویت
2/2/20
ارسال ها
534
امتیاز واکنش
8,973
امتیاز
263
زمان حضور
55 روز 3 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
دست‌هایم را
کنار زد!
دست هایی که
به جز ستاره،
ارمغانی به همراه نداشت.
...
درام
...
از اوّل این قصّه سَرِ کاری بود
هر صحنه برای چشم، آزاری بود
ما را به درام دیگری دعوت کن
این فیلم جدید نیست، تکراری بود!


★مجموعه اشعار امیر اسدیان | نوشین سلمانوندی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: FaTeMeH QaSeMi، ❁کوکے❁، ASaLi_Nh8ay و 3 نفر دیگر

Noushin_salmanvandi

نگارشگر انجمن
نگارشگر انجمن
  
عضویت
2/2/20
ارسال ها
534
امتیاز واکنش
8,973
امتیاز
263
زمان حضور
55 روز 3 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
...
تک
....
آن لحظه که او به لشکر من می‌تاخت،
با هر مژه یک سلاح گرمی می‌ساخت!
در معرض حمله‌ها که رگباری بود؛
من جا نزدم؛ ولی دلم درجا می‌باخت.


★مجموعه اشعار امیر اسدیان | نوشین سلمانوندی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • تشویق
Reactions: FaTeMeH QaSeMi، Parmida_viola، ❁کوکے❁ و 3 نفر دیگر

Noushin_salmanvandi

نگارشگر انجمن
نگارشگر انجمن
  
عضویت
2/2/20
ارسال ها
534
امتیاز واکنش
8,973
امتیاز
263
زمان حضور
55 روز 3 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
شعر،
باید با پوست و گوشت حس شود.
...
سوار
...
گفتی تو بگو که دوستت دارم من
فریاد بزن که عاشق زارم من
بر گُرده‌ی من نشسته "هِی" می گویی
واضح تر از این؟! خمیده از بارم من.


★مجموعه اشعار امیر اسدیان | نوشین سلمانوندی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • تشویق
Reactions: FaTeMeH QaSeMi، Parmida_viola، ❁کوکے❁ و 3 نفر دیگر

Noushin_salmanvandi

نگارشگر انجمن
نگارشگر انجمن
  
عضویت
2/2/20
ارسال ها
534
امتیاز واکنش
8,973
امتیاز
263
زمان حضور
55 روز 3 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
این رباعی
دو خوانش را می طلبد
خوانش اوّل :
کسی که پای دار
قالی را به پایان می رساند
و خوانش دیگر :
کسی که پای دار تمام می شود
...
پایان دار!
...
ساکت شده است، نقش او بر دار است.
احوال نپرس، حال و روزش زار است.
با دست که لمس می کنی می فهمد؛
این گونه نوازش، آخرین دیدار است!

#امیر_اسدیان


★مجموعه اشعار امیر اسدیان | نوشین سلمانوندی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • تشویق
Reactions: FaTeMeH QaSeMi، Parmida_viola، ❁کوکے❁ و 3 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا