- عضویت
- 29/8/19
- ارسال ها
- 933
- امتیاز واکنش
- 20,048
- امتیاز
- 418
- محل سکونت
- 卂几|爪乇 ㄥ卂几ᗪ 丂卂Ꮆ卂
- زمان حضور
- 106 روز 4 ساعت 11 دقیقه
نویسنده این موضوع
افسانه تیتمتول
#فولکلور_های_ایرانی
داستانی نوستال که در رامهرمز تعریف میشد برای ایجاد ترس در کودکان.
در رامهرمز که یکی از شهرهای بسیار باستانی هست برای بچه ها این داستان رو میگفتند که پدری که چند دختر داشت شبی ا زنش خواست براشون حلوا درست کنه که صبح ببره سر زمین موقع کشاورزی بخوره شب بچه ها میرن سر دیگ حلوا و تمامش میکنند و داخلش سنگ میذارن پدر بر میگرده و ظرف رو میبینه و عصبی میشهو با توطئه زنش تصمیم میگیرن که دخترهارو ببره صحرا برای گردش و همانجا رها کنند پدر میبرتشون، تیتمَتول دختر کوچیکه بود پدر میگه من قضای حاجت دارم باید برم پشت درخت با خودش افتابه میبره و افتابه رو سوراخ میکنه که ازش اب بچکه به بچه ها میگه من این پشتم کسی نگاه نکنه خلاصه این شکلی بچه ها منتظر میمونن میبینن خبری از باباشون نمیشه و پدرشون با این ترفند اینارو توی صحرا رها کرده دخترا میرن تو صحرا نا امید بعد میرسن به یه چاه از توی چاه نور میبینن، میرن داخل و میبینن خونه ی یک دیو اونجاست ومیرن داخلش خلاصه بگم دیو از راه میرسه میاد پیداشون میکنه، دختر کوچیکه یا تیتمتول میگه ما لاغریم بذار چاق بشیم بعد بخورمون خلاصه دیو راضی میشه که پروارشون کنه و دخترا هر شب از دیو یه خواسته ویهونه ایی دارند تیتمتول به ترتیب شب اول ازش به تعداد دخترا لباس مردانه میخواد، شب بعد نمک، شب بعد روغن شب بعد، میخ شب بعد اسب در شب اخر میخواد که دیو براشون توی سبد اب بیاره دیو میره و انجام میده و متوجه میشه فریب خورده میبینه دخترا با اسبها فرار کزدند دخترا میخ میریزن پشت سرشون بعد روغن و بعد نمک و خلاصه از دست دیومیگریزند.
این داستان برا دوره خودش خیلی بود بگذریم که الان از جن هم نمیترسن بچهای امروز..
منبع :مانستر کوئست سایت
افسانه تیتمتول
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: