- عضویت
- 21/4/19
- ارسال ها
- 5,684
- امتیاز واکنش
- 25,043
- امتیاز
- 473
- زمان حضور
- 82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
رمان آذرخش رمانی عاشقانه با زمینهای روانشناسانه است که اتفاقات و جریانهای مختلفی را در بر میگیرد. کتابی که شاید کمک مناسبی برای کسانی باشد که وابستگی عاطفی شدید دارند.
پشت جلد این کتاب متنی آمده است که جنبه عاشقانه کتاب را نشان میدهد:
حرف بزن عزیزم، حرف بزن. تا ابد حرف بزن. دوست دارم تو بگویی و من گوش کنم، تو بخندی و من لـ*ـذت ببرم، تو راه بروی و من تماشا کنم. دوستت دارم، بیش از آنکه فکرش را بکنی، به مراتب بیشتر از آنکه در ذهنت بگنجد در قلب من فضا داری. همه عشقم، روحم، جانم، وجودم متعلق به توست. تو نیمه گمشده منی، گمشدهای که پیدا شده است و من خیال ندارم از دستش بدهم. بگو از دنیا چه میخواهی؟ همه را برایت میآورم، حتی اگر لازم باشد برای به دست آوردنش به آن سوی قله کوه قاف بروم.
رمان آذرخش
ماجرای رمان درباره دختری به نام سارا آذرخش است که وقتی چهار سال بیشتر نداشت، پدر و مادرش را بر اثر سانحه رانندگی از دست داد. اتفاقی که شکافی عمیق بین خانوادههای پدری و مادری سارا ایجاد کرد. دلایل این شکاف در جریان رمان و در برخی از اتفاقات آن توضیح داده شده است.
اما داستان کتاب در یک کلانتری آغاز میشود. جایی که از سارا به دلیل توهین و فحاشی شکایت شده و او باید در کلانتری حاضر تا به موضوع رسیدگی شود. داستان شکایت و حضور در کلانتری که به دایی سارا هم ارتباط دارد در ابتدای کتاب شاید چندان مخاطب را جذب نکند اما برای پی بردن به اصل موضوع، خواننده باید کتاب را تا آخر بخواند.
پس از بیرون آمدن از کلانتری، روای داستان – یعنی سارا – به اهمیت داییاش در زندگی اشاره میکند و ماجرای زندگی خود را تعریف میکند.
داییم منو بزرگ کرد. برای من خیلی زحمت کشید. تمام زندگیم رو بهش مدیونم. اگه الان یه دختر تحصیل کرده و موفقم به خاطر زحمتها و تلاشهای اونه. ایشون یه دایی معمولی نیست. بیشتر از یه پدر برای من بزرگتری کرده. (رمان آذرخش – صفحه ۲۳)
پس از جریان تصادف، سارا نزد خانواده مادری و در کنار پدربزرگ و مادربزرگ چند سالی زندگی میکند که در این مدت دایی سارا – بهرام رستگار – به طور صد در صدی از او حمایت میکند و همیشه آماده کمک به اوست. مدتی بعد سارا به همراه بهرام خانهای جدا میگیرند و زندگی را ادامه میدهند. بهرام برای آینده بهتر سارا همه کار میکند و سارا استاد دانشگاه و مترجم بودن خودش را مدیون اوست.
رمان آذرخش دو ماجرای عاشقانه دارد. یکی مربوط به سارا و دیگری مربوط به دایی سارا. داستان سارا در مقایسه با داستان داییاش بسیار ساده و سرراست است اما ماجرای عاشقانه بهرام بسیار تراژدیک و همراه با پیچیدگی است. ماجرایی که رنج بسیار زیادی هم برای بهرام و هم برای سارا به همراه دارد.
در این میان مسائل دیگری هم به جز مسائل عاشقانه وجود دارد که خواننده را با خود همراه میکند. اما از سویی دیگر، همین موارد ممکن است باعث شود خواننده از کتاب دست بکشد. از جمله اتفاقاتی که در کتاب اتفاق میافتد میتوان به حوادث ماوراءالطبیعه، وجود معمای مرموز در روابط، پیشگویی آینده و… اشاره کرد.
داستان کتاب و جنبه روانشناسی آن ممکن است برای عدهای خاص مفید و جذاب باشد اما در بهترین حالت میتوان گفت که آذرخش یک رمان متوسط است.
انجمن رمان نویسی
پشت جلد این کتاب متنی آمده است که جنبه عاشقانه کتاب را نشان میدهد:
حرف بزن عزیزم، حرف بزن. تا ابد حرف بزن. دوست دارم تو بگویی و من گوش کنم، تو بخندی و من لـ*ـذت ببرم، تو راه بروی و من تماشا کنم. دوستت دارم، بیش از آنکه فکرش را بکنی، به مراتب بیشتر از آنکه در ذهنت بگنجد در قلب من فضا داری. همه عشقم، روحم، جانم، وجودم متعلق به توست. تو نیمه گمشده منی، گمشدهای که پیدا شده است و من خیال ندارم از دستش بدهم. بگو از دنیا چه میخواهی؟ همه را برایت میآورم، حتی اگر لازم باشد برای به دست آوردنش به آن سوی قله کوه قاف بروم.
رمان آذرخش
ماجرای رمان درباره دختری به نام سارا آذرخش است که وقتی چهار سال بیشتر نداشت، پدر و مادرش را بر اثر سانحه رانندگی از دست داد. اتفاقی که شکافی عمیق بین خانوادههای پدری و مادری سارا ایجاد کرد. دلایل این شکاف در جریان رمان و در برخی از اتفاقات آن توضیح داده شده است.
اما داستان کتاب در یک کلانتری آغاز میشود. جایی که از سارا به دلیل توهین و فحاشی شکایت شده و او باید در کلانتری حاضر تا به موضوع رسیدگی شود. داستان شکایت و حضور در کلانتری که به دایی سارا هم ارتباط دارد در ابتدای کتاب شاید چندان مخاطب را جذب نکند اما برای پی بردن به اصل موضوع، خواننده باید کتاب را تا آخر بخواند.
پس از بیرون آمدن از کلانتری، روای داستان – یعنی سارا – به اهمیت داییاش در زندگی اشاره میکند و ماجرای زندگی خود را تعریف میکند.
داییم منو بزرگ کرد. برای من خیلی زحمت کشید. تمام زندگیم رو بهش مدیونم. اگه الان یه دختر تحصیل کرده و موفقم به خاطر زحمتها و تلاشهای اونه. ایشون یه دایی معمولی نیست. بیشتر از یه پدر برای من بزرگتری کرده. (رمان آذرخش – صفحه ۲۳)
پس از جریان تصادف، سارا نزد خانواده مادری و در کنار پدربزرگ و مادربزرگ چند سالی زندگی میکند که در این مدت دایی سارا – بهرام رستگار – به طور صد در صدی از او حمایت میکند و همیشه آماده کمک به اوست. مدتی بعد سارا به همراه بهرام خانهای جدا میگیرند و زندگی را ادامه میدهند. بهرام برای آینده بهتر سارا همه کار میکند و سارا استاد دانشگاه و مترجم بودن خودش را مدیون اوست.
رمان آذرخش دو ماجرای عاشقانه دارد. یکی مربوط به سارا و دیگری مربوط به دایی سارا. داستان سارا در مقایسه با داستان داییاش بسیار ساده و سرراست است اما ماجرای عاشقانه بهرام بسیار تراژدیک و همراه با پیچیدگی است. ماجرایی که رنج بسیار زیادی هم برای بهرام و هم برای سارا به همراه دارد.
در این میان مسائل دیگری هم به جز مسائل عاشقانه وجود دارد که خواننده را با خود همراه میکند. اما از سویی دیگر، همین موارد ممکن است باعث شود خواننده از کتاب دست بکشد. از جمله اتفاقاتی که در کتاب اتفاق میافتد میتوان به حوادث ماوراءالطبیعه، وجود معمای مرموز در روابط، پیشگویی آینده و… اشاره کرد.
داستان کتاب و جنبه روانشناسی آن ممکن است برای عدهای خاص مفید و جذاب باشد اما در بهترین حالت میتوان گفت که آذرخش یک رمان متوسط است.
انجمن رمان نویسی
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
معرفی کتاب آذرخش | لیلا رعیت
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com