مشاعره با حرف ش

POURIA · 10/3/23

moh@mad گفت:
شب که ملول میشوم بر دل ریش تا سحر
صورت یار می کشم دفع ملال میکنم

شاه ما از جمله شاهان پیش بود و بیش بود
زانک شاهنشاه ما هم شاه و هم درویش بود

moh@mad · 12/3/23

POURIA گفت:
شاه ما از جمله شاهان پیش بود و بیش بود
زانک شاهنشاه ما هم شاه و هم درویش بود

شد زغمت خانه سودا دلم
در طلبت رفت به هر جا دلم

در طلب زهره رخ ماه رو
مینگرد جانب بالا دلم

moh@mad · 12/3/23

POURIA گفت:
شاه ما از جمله شاهان پیش بود و بیش بود
زانک شاهنشاه ما هم شاه و هم درویش بود

شب خیز که عاشقان به شب راز کنند
گرد در و بام دوست پرواز کنند

هر جا که دری بود به شب بربندند
الا در دوست را که شب باز کنند

Morad · 29/3/23

شیرین سخنی در دل ما میخندد

بر خسرو شیرین سخنی میبندد

moh@mad · 29/3/23

Morad گفت:
شیرین سخنی در دل ما میخندد

بر خسرو شیرین سخنی میبندد

شهنوازی کن نگارا ساز میخواهم چکار
من که ایمان داشتم اعجاز میخواهم چکار

تا صدایت گوش هایم را نوازش میکند
تار و سنتور و نی و آواز میخواهم چکار

Morad · 29/3/23

شرح اين آتش جانسوز نگفتن تا کي؟
سوختم، سوختم اين راز نهفتن تا کي؟

moh@mad · 30/3/23

Morad گفت:
شرح اين آتش جانسوز نگفتن تا کي؟
سوختم، سوختم اين راز نهفتن تا کي؟

شوق می‌گوید که آسان نیست بی او زیستن
صبر می‌گوید که باکی نیست گو دشوار باش

وصل خواری بر دهد ای طایر بستان پرست
گلستان خواهی قفس مستغنی از گلزار باش

niloofar.H · 11/5/23

شرف مرد به جود است و کرامت نه سجود
هر که این هر دو ندارد عدمش به زوجود

niloofar.H · 11/5/23

شکوه در مذهب درویش حرام است ولیکن
با چه یاران دغا و دغلی ساخته ام

moh@mad · 17/5/23

niloofar.H گفت:
شکوه در مذهب درویش حرام است ولیکن
با چه یاران دغا و دغلی ساخته ام

شادم به خيال توچو مهتاب شبانگاه
گردامن وصل تو گرفتن نتوانم

چون پرتو ماه ايم وچون سايه ديوار
گامي ز سر كوي تو رفتن نتوانم

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی