خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,793
امتیاز واکنش
25,274
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 11 ساعت 20 دقیقه
نویسنده این موضوع
خیلی گریه کردم. برای همه چیز گریه کردم.
برای تمام چیزهایی که در خودم دوست نداشتم برای حماقت‌های ناخودآگاهی که مرتکب شده بودم و تمام چیزهایی که وقتی عقل رس شده بودم فکر می‌کردم هرگز گم نمی شوند.
از میدان اتوآل تا میدان کلیشی اشک ریختم.
در تمام پاریس اشک ریختم، و برای تمام زندگی‌ام گریه کردم..."

انجمن رمان نویسی




جملات آنا گاوالدا

 
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli و Ghazaleh.A

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,793
امتیاز واکنش
25,274
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 11 ساعت 20 دقیقه
نویسنده این موضوع
زندگی همین است ...
اراده راسختان را در ترک سیگار تحسین میکنید و بعد یک صبح سرد زمستان تصمیم می‌گیرید چهار کیلومتر پیاده بروید تا یک پاکت سیگار بخرید !!

***

از خودم می پرسم با چه حالی برگردم خانه ؟
رو به آسمان میکنم ، حتی یک ستاره هم در آسمان نیست. امیدم از همه جا نا امید شده. کاش کسی جایی منتظرم باشد ، این آرزوی زیادی است ؟!

انجمن رمان نویسی




جملات آنا گاوالدا

 
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli و Ghazaleh.A

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,793
امتیاز واکنش
25,274
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 11 ساعت 20 دقیقه
نویسنده این موضوع
‏دلم سيگار خواست.
ابلهانه بود.
سال ها بود كه سيگار نمي كشيدم.
اما زندگي همين است ديگر...
با اراده اي آهنين سيگار را كنار مي گذاري و بعد، در يك صبح زمستاني، حاضري چهار كيلومتر را توي سرما زير پا بگذاري تا يك پاكت سيگار بخري.‎

انجمن رمان نویسی




جملات آنا گاوالدا

 
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli و Ghazaleh.A

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,793
امتیاز واکنش
25,274
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 11 ساعت 20 دقیقه
نویسنده این موضوع
در زندگی همیشه غمگین بودن از شادی آسان تر است. ولی اصلا آدمهایی که راه آسان را میروند دوست ندارم. تو را به خدا شاد باش و برای آن که شاد شوی، هر کاری از دستت بر می آید، بکن!

***

‏همه عاشق شدن را بلدند،
اما فقط تعداد کمی هستند که بلدند چگونه، در عشق با یک نفر، برای مدتی طولانی بمانند!

***

‏خوشحال باش دختر زیبای من! برو، بدو، پرواز کن، آرزو کن، بزرگ شو! درد بکش یا خوشگذرانی کن، ولی زندگی کن! کمی زندگی کن..!!

***

‏عشق مانند بیمار شدن است نمی‌دانی چطور اتفاق می‌افتد عطسه می‌کنی، یکهو می‌لرزی و دیگر دیر شده است، تو سرما خورده‌ای...

***

وقتی با خودم خلوت می‌کنم ، مثل اینه که بیرون رفته باشم.
تو خودم گُم میشم ... گردش می‌کنم ...
درون آدم خیلی بزرگه ...

***

همیشه از غم کسانی حرف می‌زنند که می‌مانند و می‌سازند!
اما هیچ‌وقت به غم آنهایی که می‌گذارند و می‌روند فکر کرده‌ای ؟!

انجمن رمان نویسی




جملات آنا گاوالدا

 
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli، Ghazaleh.A و حنانه سادات میرباقری

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,793
امتیاز واکنش
25,274
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 11 ساعت 20 دقیقه
نویسنده این موضوع
وقتی میمانی و میبخشی، فکر میکنند رفتن را بلد نیستی ...
باید به آدم ها،
از دست دادن را متذکر شد؛
آدم ها همیشه نمی مانند، یک جا در را باز میکنند و برای همیشه میروند ...

انجمن رمان نویسی




جملات آنا گاوالدا

 
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli، Ghazaleh.A، -ZAℍЯმ- و یک کاربر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا