★مجموعه اشعار آشوب دل | -ZAHЯმ- کاربر انجمن رمان ۹۸

~ZaHrA~ · 3/6/20

نام اثر: مجموعه اشعار آشوب دل
نام شاعر: -ZAHЯმ-

مقدمه:
آمدی آرام جان باشی
شدی عامل آشوب دلم:)

بسته به حال و هوای دل مینویسم

~ZaHrA~ · 3/6/20

نشستم سالها چشم انتظارت من
ولی دیگر ندیدم روی ماهت را
و من غمگین و گریانم
میان مردمان شهر ،یک زنده ی بی جانم

#zahra.s

***

این منم ...
کوله باری از غم،
کوهی از اندوهم
و شدم سنگی که ...
ب خودم میکوبم
#zahra.s

~ZaHrA~ · 3/6/20

من از آن قافله ی عشق ندیدم جز غم
غم بی کس شدن و ترد شدن در هر دم
***
آسمون تیره شد و شب همه جارو باز گرفت
دل من بارونی شد ،دوباره بوی غم گرفت
#zahra.s

~ZaHrA~ · 3/6/20

عجب رسمیه رسم زمونه
دل عاشقو هی میسوزونه
اونا که میگن ب پات میمونم
میرن و راحت دلو میشکونن
#zahra.s

***

ای که از حال و هوای دل من با خبری
نظری سوی من انداز در این بی خبری
دلم آشوب و ز او بیخبرم ای جانا
خبری را بفرست ای که ز او با خبری
#zahra.s

~ZaHrA~ · 3/6/20

گذشتم از همه تا تو شوی آرام جانم
ولی با رفتنت بر هم زدی آرامشم را...
***
امشب دوباره دل بی قراره
خوابتو دیده آروم نداره...
#zahra.s

~ZaHrA~ · 3/6/20

دلم این غصه هارا کم بخور تا میتوانی
بیا بگذر از این دنیای فانی...
بیا بگذر برو ،تنها سفر کن
مگر خوبی برایت داشته آن یار جانی؟
#zahra.s

***

تو شدی معجزه ای بین همه غم هایم***باز رفتی و منم همدم این شبــــهایـــم

#zahra.s

~ZaHrA~ · 3/6/20

حیرانم و از این همه غم هم گله ای نیست
بین من و یک مرگ دگر فاصله ای نیست
من عـــابــــرم و جز نفسم هیـــــــچ ندارم
حتی دل من یار من و هم نفسم نیست
#zahra.s

~ZaHrA~ · 3/6/20

یک شبی مجنون کنار من نشست
گفت از درد دلش بغضش شکست
بنده فهمیدم که اوهم عاشق است
بغض من هم با صدای او شکست
گفت غم در جانش بنشسته است
گفت یارش بد دلش بشکسته است
او بگفت و من دلم پر قِصه گشت
قِصه ی آن که برایم درگذشت
قصه ی من دل شکستن های توست
قصه ی آن عشقِ بی وجدانِ توست
من دلم پر شد ز سوز و پر ز آه
او برفت آنسو لبه آن پرتگاه
بندِ دل از رفتن او پاره شد
لیلی ام با رفتنش بیچاره شد

#zahra.s

~ZaHrA~ · 4/6/20

امشب آسمون تیره و تاره

از هرکی بپرسی گله داره

یکی اشکاش روونه روی گونه

یکی میخنده اما نگرونه

یکی تو فکر یارو بی بهونه

یک شعری نوشته هی میخونه

یکی خاطره هاش مونده رو دستش

کمی میخنده باز میریزه اشکش

شده دنیا پر از حسای مبهم

هست تو ریشه تک تکمون غم
#zahra.s

~ZaHrA~ · 23/6/20

دختری در آینــــه باغـــــم نگـــــاهم میکند

قطره اشکی میچکد،با خنده پاکش میکند

غم درونش شعله را تا چشم هایش میکشد

دخترک اما غمــــش را باز حاشــــــا میــــــکند

#zahra.s

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

مدیر بازنشسته رمان ۹۸

مدیر بازنشسته رمان ۹۸

مدیر بازنشسته رمان ۹۸

مدیر بازنشسته رمان ۹۸

مدیر بازنشسته رمان ۹۸

مدیر بازنشسته رمان ۹۸

مدیر بازنشسته رمان ۹۸

مدیر بازنشسته رمان ۹۸

مدیر بازنشسته رمان ۹۸

مدیر بازنشسته رمان ۹۸

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین