پارت دوم
یک نگاه به ساعت کردم.دقیقا روی 4 بود دلم می خواست حرص آیسان رو دربیارم.
برای همین با آرامش تمام آل استار های مشکیم رو پام کردم و به سمت در ورودی رفتم.وقتی در رو باز کردم،نیسان تیانا آیسی رو دیدم که جلو در پارکه.خودش هم با غضب داره من رو نگاه میکنه.
آروم در رو بستم و سوار ماشینش شدم.یهو انگار آیسان ترکید:
ـ بیشعور گاو کره خر چرا منو معطل میکنی دوساعته علاف کردی من رو
ـ وا کله قرمزی چرا داد میزنی یکم دیر شد دیگه
!ـ عهه پررو به من میگه کله قرمزی تو خودت پیر زنی که با اون موهای سفیدت
ـ بی ادب موهای من کجا سفیده موهام طلایی روشنه
بعدش هردوتامون خندیدیم والا خود درگیری داریم.
ـ چه خوشتیپ کردی آتو استقلالی شدی؟
ـ وا مگه هر کی مانتو ابی میپوشه استقلالیه؟ نه قرمز نه ابی فقط زرد قناری! تو که خودت شبیه داغ دیده ها لباس پوشیدی!
دوباره هر دومون خندیدیم
ـ راستی صدف و ستاره هم گفتم بیان
ـ وای اون صدف فیسو رو چرا گفتی؟
ـ بابا من به ستی گفتم صدف هم هلک و هلک راه میوفته دنبالش دختره نچسب
ـ هاااااف
ستاره هم کلاسیمونه صدف هم دختر خالشه از اون دخترای نچسب و چندش و اعصاب خورد کنه!
رسیدیم مرکز خرید. ستی و صدف هم اونجا بودن.باهم سلام علیک کردیم و راه افتادیم سمت مغازه
ها
یکم بین فروشگاه ها چرخیدیم من یه مانتوی لی خریدم و شال سفید بچه ها هم یکم وسیله گرفتن که صدف خانم فرمودن بخاطر کفش پاشنه بلند قرمزشون پاش درد گرفته که همه تصمیم گرفتیم بریم کافه
من یه قهوه ترک و کیک شکلاتی سفارش دادم ایسان بستنی شکلاتی ستی میلک شیک صدف هم گرون ترین چیزو که مثلا باکلاس باشه انتخاب کرد فکر میکرد به حساب ماست چون چند بار قبلا حساب کرده بودیم نمی دونست چه نقشه هایی واسش دارم از اون لـ*ـبخندایی که قیافم رو ترسناک میکنه و امیر میترسه زدم سفارشمون رو اوردن معمولا عادت دارم قهوه تلخ بخورم واسه همین شکر نریختم یکم خوردمش طعم تلخش زیر زبونم اومد یاد حرف یکی از دوستام افتادم که میگفت : گاهی زندگی مانند همین قهوه به کامتان تلخ میشود... گاهی تلخی لـ*ـذت بخش و گاهی بدتر از هر زهری...
صدف دسر ایتالیایی سفارش داده بود واز همه بزرگتر بود مشغول خوردن بودیم که گفتم:
ـ مرسی صدف جون که مارو مهمون کردی واقعا راضی به زحمتت نبودیم
بدبخت کپ کرد با یه لـ*ـبخند ترسناک به اون دوتا پت و مت نگاه انداختم نقشه رو گرفتن خود ستی هم از صدف خوشش نمی اومد والا
ستی ـ وای دختر خاله دستت طلا علاقه میلک شیک کرده بودم ناجور
ایسا ـ وای اره صدف جون تنکس بابت همه چی
بعد هم سفارش هامون رو تموم کردیم صدف هم مات و مبهوت مارو نگاه میکرد که گفتم
ـ صدف جون بروحساب کن دیگه!
دستی به مانتوی کوتاه قرمزش کشیدو با اون صدای تو دماغیش گفت:
ـ باشه عزیزمممم
با حرص میگفت
از جاش بلند شد و رفت تا حساب کنه.ما هم از کافه بیرون اومدیم و زدیم قدش هر سه تا خندیدیم. بعد از اومدن صدف خانم باهاشون خداحافظی کردیم و سوار ماشین شدیم این دفعه من پشت رول نشستم. منتظربودیم چراغ سبز بشه که یه ام وی ام بقلمون نگه داشت. شیشه رو داد پایین و زد به شیشه ماشین ما
ـ فرمایش
پسره ـ سلام خانم خوشگلا افتخار میدید یه شب در خدمت باشیم؟
ـ برو گمشو
پسره ـ جفتک ننداز بانو اوف چه چشایی چه موهایی عجب هیکلی بیا پشیمون نمیشی
یه لحظه خندم گرفت یاد شعر زاغک تو کلاس دوممون افتادم به زور خندمو مهار کردم
آیسان که همینجوری فوش بارون میکرد مرتیکه رو یه فکری به ذهنم رسید با یه لـ*ـبخند شیطانی نگاهش کردم گفتم:
ـ موافق کورس هستی؟
دوستش ـ اره خوشگله ولی اگه ما بردیم شما یه شب خونه ما مهمونین !
از لحن کشیدش معلوم بود مسته
آیسان که کلا هنگیده بود.
همون موقع چراغ سبز شد و من با نهایت سرعتم گاز دادم. ایسان جیغ خفیف میکشید و من با مهارت از بین ماشینا لایی میکشیدم.اون اسکلا هم گممون کردن رفتم دم در خونمون نگه داشتم.
ـ آفرین اتوسا عالی بودی ولی این دفعه قبلش یک خبر به من هم بده
ـ باشه بابا
با آیسی خداحافظی کردم و تاکید کرد فردا بیام دانشگاه منم خیالشو راحت کردم که میام.
اونم نشست پشت رول و رفت.یه نگاه به ساعت کردم 8 شده بود. زنگ در رو زدم که مامان باز کرد رفتم داخل و مامانی رو بقل کردم
ـ سلام مامی خسته نباشی!
ـ سلام دختر گلم درمونده نباشی خوش گذشت؟
ـ اره مامان گلم خیلی جای شما خالی
ـ برو بچه مزه نریز
خندیدم و رفتم تو سالن بابا رو مبل نشسته بود و داشت مجله میخوند. رفتم سمتش عینکش رو برداشت و دستاش روباز کرد و پریدم بقلش لپش رو مـ*ـاچ کردم و گفتم:
ـ سلام بابایی جونم
ـ سلام دختر قشنگم خوبی خوش گذشت؟
ـ اره بابایی عالی بود جای شما خالی
امیرـ تنها تنها؟ منم بقل می خوام!
باباـ بیا اینجا ببینم خرس گنده
خندیدیم رفتم اتاقم لـ*ـباس راحتی صورتیم رو پوشیدم و باهم دیگه شام خوردیم.بعد از شام من و امیر رفتیم بخوابیم تا بتونیم فردا صبح راحت بیداربشیم.
خوشحال میشم نظراتتون رو در پروفایلم بگین