خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
پس از درگذشت محمد تپر ، سنجرکه پسر ملکشاه اول سلجوقی بود ، خود را پادشاه سلجوقیان خواند و لقب معزالدین را برای خود برگزید . اودر زمان سلطنت پدرش ده ساله بود که حکومت مشرق قلمرو سلجوقیان برعهده اش گذاشته شده بود . «عثمان توران ، تاریخ سلاجقه ، ۲۳۶» وی در دوره حکومت خویش قراخانیان وغزنویان تحت تابعیت سلجوقیان درآورد«عثمان توران ، تاریخ سلاجقه ، ۲۳۶»
سنجربا سپاهی نیرومند که برخی امرای سلحشور خراسان ، یزد وسیستان درآن حضور داشتند ،عازم جنگ با محمود ، برادرزاده خودگردید ودرجمادی الاول سال ۵۱۳ ه.ق در حوالی ساوه با سپاه برادرزاده درگیر شد.« ابن اثیر ، الکامل ، ۴۳۷» سلطان محمود در این نبرد شکست خورد و به اصفهان گریخت . سلطان سنجر پس ازآن وارد همدان شد و پس ازچندی محمود رابه حضور پذیرفت و دختر خود ماه ملک خاتون را به همسری وی درآورد و بشرط اطاعت از سلطنت سلجوقی حکومت عراق را به وی واگذار کرد .

نقشۀ-.سلجوقی-Model
سلطان سنجر پایتخت را از اصفهان به مرو منتقل نمود وسپس سلجوق شاه را به ولایت خوزستان واصفهان و همچنین طغرل یکی دیگر از برادرزاده هایش به حکومت شرق عراق عجم گماشت .
درآن هنگام خلافت عباسی در نظر داشت که قلمروغربی سلجوقیان را تحت نفوذ خود درآورد و از سوی دیگر جانشینان محمد تپر هراز چندی بپا خواسته وادعای سلطنت می کردند . پس از ماجرای محمود، مسعود پسر دیگر محمدتپربپا خواسته وادعای سلطنت کرد لیکن با نبردی که درتاریخ پانزدهم ربیع الاول سال ۵۱۴ ه.ق با سپاه سلطان سنجرانجام داد ، به سختی شکست خورد .
ازسوی دیگر عباسیان مصمم شدند تا قدرت سـ*ـیاسی خود را در منطقه که از دوران آل بویه ازدست داده بودند ، احیاء کنند که این موضوع خلاف سـ*ـیاست سلجوقیان بود.لذا سلطان سنجر از برادرزاده اش محمود درخواست کرد پسر نظام الملک را به وزارت خلیفه منصوب بدارد تا اعمال عباسیان را تحت نظر بگیرد لیکن المسترشد آنقدر زیرک وبا سـ*ـیاست بود که زیر بار فرمایشات وزیر تمیلی خود نمیرفت . بنایراین سلطان سنجر ناچارشد که به محمود فرمان دهد تابه بغدادیورش برده وخلیفه را مطیع خود سازد . در ذیحجه سال ۵۲۰ ه.ق خلیفه بالاجبار با محمود سازش نمود و او هم خلیفه را مجدد برمسند خلافت نشاند .«ابن اثیر، الکامل ۵۰۴، ۵۰۳»


سلطان سنجر

 
  • تشکر
Reactions: mahaflaki، Asal_Zinati، ASaLi_Nh8ay و یک کاربر دیگر

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
پس ازچندی المسترشد برای کسب قدرت سـ*ـیاسی به فعالیت پرداخت .محمود به محض اطلاع مصمم شد خلیفه را عزل کند اما بیمار گردید ودرتاریخ پانزدهم شوال سال ۵۲۵ ه.ق پس از سیزده سال فرمانروایی از دنیا رفت .« راوندی ، ۲۰۴»
پس ازمرگ محمود پسرخردسالش «داوود» با همیاری ابوالقاسم درگزینی وزیر واتابک آق سنقر احمدیلی برتخت سلطنت سلجوقیان ناحیه عراق جلوس کرد . وسپس به ناآرامی هایی که پس از فوت پدرش بوجود آمده بود ،خاتمه داد ودر آذربایجان وعراق بنام اوخطبه خوانده شد . «ابن اثیر ، الکامل ، ۵۳۱» لیکن بسیاری از امرای سرشناس و قدرتمند فرمانروایی وی را به رسمیت نشناختند خصوصا خلیفه که ازخطبه خواندن بنام وی امتناع ورزید و ازهمه مهمتر که داوود بدون کسب اجازه از سلطان سنجر جانشین پدر شده بود . « محمد آلتای کویمن -۱۷۴»
در این هنگام سلطان مسعود از گنجه بسوی آذربایجان حرکت کرد وتبریز وهمدان را تسخیر کرد لذا داوود به مقابله بااو پرداخت ولی نتیجه ای عایدش نشد . سلجوقشاه حاکم فارس وخوزستان به جنگ مسعود آمد . دراواسط نبرد بین دوطرف صلح برقرار شد ومسعود در تاریخ جمادی الاول سال ۵۲۶ ه.ق به بغداد بازگشت . خلیفه با مسعود و سلجوقشاه طی جلسه ای به توافق رسیدند که بر اساس آن مسعود برتخت سلطنت سلجوقیان تکیه می زد و سلجوقشاه نیز ولیعهدش می شد . سپس المسترشد نام سنجر را از خطبه برداشت وخطبه بنام مسعود کرد وخود را نیز مستقل اعلام نمود . « ابن اثیر ، الکامل ، ۵۳۲، ۵۳۳» سلطان سنجر سپاهی عظیم روانه بغداد کرد و المسترشد و مسعود آماده جنگ با وی شدند . « ابن اثیر ، الکامل ، ۵۳۳،۵۳۵»
مجموعه-تاریخی-بسطام-نیشابور--ساخت-قرن-دوم-هجری-وسلجوقیان-آرشیو-میراث-فرهنگی

مجموعه-تاریخی-بسطام-نیشابور–ساخت-قرن-دوم-هجری-وسلجوقیان-آرشیو-میراث-فرهنگی
سنجر عمادالدین زنگی اتابک موصل و دبیس بن صدقه امیر حله را به فرماندهی بخشی از سپاه به بغداد گسیل داشت . از این عمل متحدان بیمناک شدند ومسعود بسوی آذربایجان گریخت لیکن در حوالی دینور در هشتم ماه رجب سال ۵۲۶ ه.ق سنجر راه را بر او سد کرد .وبین آنها نبردی سنگین در گرفت که نهایتا منجر به شکست مسعود گردید .«ابن اثیر،الکامل ، ۵۳۴- علی حسینی ، ۷۰ » « ظهیرالدین نیشابوری ، ۵۴»
سپس سلطان سنجر عمادالدین زنگی و ابیس بن صدقه را مامور حصر بغداد کرد لیکن آنها در تاریخ ۲۷ رجب سال ۵۲۶ ه.ق از المسترشد شکست خوردند و گریختند .«ابن اثیر، الکامل ۵۳۴»در این هنگام داوود پسر محمود برعلیه مسعود شورش کرد و از آذربایجان روبسوی همدان نهاد و درنبردی که بوقوع پیوست ، متحمل شکست شد وبه اتفاق اتابک خود آق سنقر احمدیلی در تاریخ رمضان سال۵۲۶ ه.ق به بغدادگریخت .« ابن اثیر ، الکامل ، ۵۳۷» «علی حسینی ، ۷۱»


سلطان سنجر

 
  • تشکر
Reactions: mahaflaki، Asal_Zinati و Mana

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
سلطان مسعود در صفر سال ۵۲۷ ه.ق دست به شورش زد وبه بغداد وارد شد . در کاخ سلطنتی اقامت کرد و ملک داوود به او ملحق شد . «ابن اثیر ، الکامل ۵۴۰ ، ۵۴۱» پس ازچندی خلیفه ضمن موافقت با مسعود طی مراسمی شمشیر به کمر وی بست . وپرچم سلطنت را به او داد . «ابن اثیر، الکامل ، ۵۴۱» سپس مسعود بهمراه ملک داوود برادرزاده خود بسوی آذربایجان حرکت کرد وپس از تصرف بسیاری نقاط درآنجا بطرف همدان عازم گردید . طغرل که انتظار او را می کشید ، در حوالی همدان با وی مصاف داد . و در رجب سال ۵۲۷ ه.ق مغلوب مسعود شد و به ری گریخت .
گلدان-سفالی-نقش-کنده-شده-زیر-لعاب-شفاف-سده-ششم-ه.ق-موزه-ملی-ایران

گلدان-سفالی-نقش-کنده-شده-زیر-لعاب-شفاف-سده-ششم-ه.ق-موزه-ملی-ایران
مسعود بدون هیچ مانعی بر تـ*ـخت سلطنت سلجوقیان عراق جلوس کرد . طغرل نیز به فارس رفته و سپاهی گردآوری نمود ومجدد به جنگ مسعود آمد ولیکن برای بار بعدی نیز از او شکست خورد و به طبرستان گریخت . « ابن اثیر ، الکامل ، ۵۴۱ »
زد خورد بر سر قدرت در سلجوقیان عراق کماکان ادامه داشت وحالا این ملک داوود بود که برعلیه مسعود طغیان کند که شورش وی سبب شد مسعود به آذربایجان رفت وقلعه رویین دژ را به محاصره خود در آورد . درسوی دیگر طغرل پس از گردآوری سپاه جدید، نظر بعضی امرای سلجوقی را نیز بخود جلب کرد ودر حوالی قزوین برای بار سوم درماه رمضان سال ۵۲۸ ه.ق با مسعود مصاف داد که این نبرد منجر به پیروزی وی گردید ومسعود ناچارا به بغداد گریخت . در آن شهربرخی از امرای سلجوقی که با خلیفه ارتباط خوبی نداشتند ، به مسعود ملحق شدند که موجب خدشه دار شدن روابط خلیفه ومسعود گردید . لذا خلیفه از مسعود خواست که از بغداد خارج شود .ودر همین زمان طغرل در همدان دار فانی را وداع گفت . بنابراین مسعود موقعیت را مغتنم شمرده وسریعا به همدان رفت و درتاریخ ۵۲۹ ه.ق بر تـ*ـخت سلطنت سلجوقیان جلوس کرد . «محمد آلتای کویمن ، ۲۴۷»
برج-دوقلوی-خرقان-آوج-دوره-سلجوقی-.-آرشیو-میراث-فرهنگی

برج-دوقلوی-خرقان-آوج-دوره-سلجوقی-.-آرشیو-میراث-فرهنگی
در رمضان سال ۵۲۹ ه.ق سلطان سنجر نامه ای شدیدالحن به خلیفه ارسال کرد ودر آن از دخالت سـ*ـیاسی وی در امور حکومت سلجوقی به شدت انتقاد کرد . « بارتولد ، ترکستان ، ۳۵ ، ۳۹» و درآن سوی خلیفه درجواب اظهار کرد که ارتباط سنجر با قرامطه ، ملاحده ، باطنیان «اسماعیلیان » خلاف شرع و بی حرمتی به اسلام است . سلطان سنجر که از نفوذ اسماعیلیه بیم داشت ، تصمیم به ایجاد روابط دوستانه با پیروان آن فرقه گرفت . « جوینی ، ۲۱۴ ، ۲۱۵»


سلطان سنجر

 
  • تشکر
Reactions: mahaflaki، Asal_Zinati و Mana

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
خلیفه چون تاحدودی بر قدرت خود افزود ، در خطبه ای که در کرمانشاه ایراد کرد ، سلجوقیان را قومی فاسد خواند « نظامی ،۲۲» این موضوع سبب گردید که مسعود به مقابله خلیفه برود و پس ازاینکه برخی مخالفان المسترشد به وی ملحق شدند ، به مصاف خلیفه رفت . وبا نبردی که در رمضان سال ۵۲۹ ه.ق انجام گرفت ، مسعود پیروز گردید والمسترشد را به اسارت گرفت . « خواند میر ، تاریخ حبیب السیر ، ۳۲۱» مسعود با خلیفه به این نتیجه رسید که وی باید غرامت جنگی پرداخته ونبایستی نیروی نظامی داشته باشد. « ابن اثیر ، الکامل ، ۳۴، ۳۵»
پس از اطلاع یافتن سطان سنجر از این نبرد ، هیأتی را بسوی مسعود فرستاده و به او امر کرد که هر چه سریعتر المسترشد را آزاد نماید . اما قبل از اینکه مسعود بتواند دراین مورد اقدامی انجام دهد ، به گفته بعضی منابع تاریخی ، گروهی از اسماعیلیان که در هیات اعزامی سنجر جای داشتند ، در حوالی مراغه بسوی خلیفه حمله برده و او رابقتل رساندند . جسد وی را درتاریخ هفدهم ذیقعده سال ۵۲۹ ه.ق به مراغه بردند وطی مراسمی درآن شهربخاک سپردند.«جوینی ،۲۲۰- خواندمیر،۳۲۱- ابن اثیر التاریخ الباهر۲۰۱» چون طریقه قتل خلیفه همانند روشهای ترور دیگر اسماعیلیه نبود ، بنابراین اذهان عمومی معطوف به سلجوقیان گردید وعده ای قتل المسترشد را به آنها نسبت دادند .
ظرف-مفرغی-نقش-کنده-محل-کشف-ساوه-سده-ششم-ه.ق-موزه-ملی-ایران

ظرف-مفرغی-نقش-کنده-محل-کشف-ساوه-سده-ششم-ه.ق-موزه-ملی-ایران
باری پس ازقتل خلیفه پسراوالراشد جانشین پدر شد . مسعود نیزبا پادرمیانی بای آیه والی بغداد با خلیفه جدید بیعت نمود . « ابن اثیر، الکامل ، ۳۵» الراشد که درصدد خونخواهی قتل پدر بود ، در مقابل سلجوقیان جبهه گیری کرد و مسعود ناچاراً امیرنقش ذکوی را به بغداد گسیل داشت وبه خلیفه پیغام داد که وی بایستی غرامت جنگی معوقه خود را پرداخت نماید . الراشد پیام مسعود را نپذیرفت و در صدد جنگ با وی برآمد . در نبردی که میان وی و نماینده مسعود درگرفت ، امیرنقش ذکوی مجبور به بازگشت به همدان شد . « ابن اثیر ، الکامل ،۴۱، ۴۲» آنگاه خلیفه با احضار عمادالدین زنگی و ملک داوود ، قوای متحدی بر علیه مسعود بوجود آوردند .


سلطان سنجر

 
  • تشکر
Reactions: mahaflaki، Asal_Zinati و Mana

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
علاوه برآن امرایی نظیر یرنقش بازدار حکمران قزوین ، آلب قوش حکمران اصفهان ، بوزآبه حکمران فارس و صدقه بن دبیس که از مخالفان مسعود بودند ،به خلیفه ملحق شدند و به نیروی او بیش از پیش افزوده گردید و نیرویی متجاوز از سی هزار نفر گرد خود جمع آوری کرد . « ابن اثیر ، الکامل ، ۴۲» سلطان مسعود نیز با سپاه خود به بغداد آمد و آنجا را به حصر خود در آورد . که به یکباره در شهر هرج و مرج بوجود آمد و با بروز اختلاف میان متحدان ، چند تن از آنها همانند داوود وعمادالدین زنگی خلیفه را رها کرده و شهر راترک نمودندو در تاریخ چهاردهم ذیقعده سال ۵۳۰ ه.ق خلیفه نیز به عمادالدین پیوست ودر پی آن مسعود وارد بغداد شد وبا مردم رفتاری با محبت انجام داد . الراشد که با اقدامات خود باعث خونریزی های بسیار شده بود ، توسط اجلاس مفتیان و فتوای آنها از خلافت عزل گردید وبه امر سلطان سنجر شخص ابوعبدالله ، برادر المسترشد در تاریخ هیجدهم ذیقعده سال ۵۳۰ ه.ق با لقب المقتفی به خلافت منصوب شد . « ابن اثیر، الکامل ، ۴۷ »

الراشد که به عمادالدین زنگی پناه برد و در موصل زندگی می کرد ، به اصفهان بازگشت اما پس از مدتی در تاریخ پانصد وسی ودو ه.ق بدست چهار تن از فداییان اسماعیلی بقتل رسید که جسد اورا در کنار زاینده رود و مقابل پل شهرستان بخاک سپردند . «صدرهاشمی ، قتل الراشد ، ۵۸،۵۹»
درتاریخ جمادی الاول سال ۵۳۴ ه.ق خلیفه با فاطمه خاتون خواهر مسعود وصلت نمود و پس از چند ماه مسعود نیز با دختر المقتفی ازدواج کرد . « ابن اثیر ، الکامل ، ۴۷ ، ۷۷»
اگرکمی به عقب برگردیم با توجه به بروز حوادث گذشته درمی یابیم که سلطان سنجر همانند برادرش محمد تپر با اسماعیلیان به خشونت رفتارمی نمود اما پس از ترور وزیرخود« معین الدین ابونصراحمدبن فضل کاشانی » بدست آنها تصمیم گرفت ، با آنها از در آشتی درآید لذا پس از صلح با اسماعیلیان رفتار وسیاست ملایمتری را با آن فرقه سرمشق خود قرار داد وحتی نمایندگان وسفیرانی به محضر یکدیگر گسیل می داشتند که این موضوع سبب خشم خلیفه وایجاد کدورت بین آنها شد . « قلقشندی ، ۴۲۰» وپس از ترور ملک داوود در سال ۵۳۷ ه.ق که مدعی سلطنت بود، گفته می شود ترور بدست باطنیان انجام شده است و این ذهنیت در بین طرفداران خلیفه بیشتر قوت گرفت که سلجوقیان وباطنیان با یکدیگر از در صلح درآمده وهمکاری می کنند . پس از قتل المسترشد وپسرش الراشد آن ذهنیت فزونی یافت .


مجسمه-سفالی-با-لعاب-یکرنگ-محل-کشف-ری-سده-ششم-ه.ق-موزه-ملی-ایران
هاجسن در نوشته های خود در فرقه اسماعیلیه آورده است که این سوء قصدها توسط سه گروه احتمال وقوع آنها بوده است .
گروه اول : امرا ، فرماندهان و وزرایی که بر ضد فرقه اسماعیلیه بودند .


سلطان سنجر

 
  • تشکر
Reactions: mahaflaki، Asal_Zinati و Mana

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
گروه دوم : کسانی که بر علیه فرقه اسماعیلیه در بین اذهان عمومی فرا فکنی می کردند .
گروه سوم : افرادی که اطلاعات از فرقه اسماعیلیه داشته اند
باطنیان گهگاه به جهت اعلام قدرت ونفوذ خود دست به اقدامات تروریستی می زدند وهمچنین می توان گفت احتمالاً در قبال دستمزد دست به چنین اقداماتی می زدند . « هاجسن ، فرقه اسماعیلیه ۱۳۷، ۱۳۸»
سلطان سنجر از ابتدای فرمانروایی خود در خراسان تا زمانی که سلطنت سلجوقیان بدست او افتاد ، همیشه در پی ایجاد کشوری یکپارچه ومتحد وهمچنین تثبیت مرزهای شرق ، غرب ، شمال وجنوب بود لیکن همیشه با چند معضل مواجه می شد که اولین آنها کشمکش با مدعیان سلطنت بود . دوم آشوبهایی که دودمان قراخانیان بوجود می آوردند . وسوم اتسز و خوارزمشاهیان دیگر معضلاتی بودند که فکر سنجر را همیشه بخود مشغول می کرد . چهارم غزنویانی بودند که همواره مشکلاتی را برای شاه سلجوقی ایجاد می کردند .
بهرامشاه غزنوی در سال ۵۱۲ ه.ق ضمن مخالفت با سلطان سلجوقی ، ظلم وبیدادگری در حق مردم را به یک امر عادی تبدیل کرده بودند . لذا سلطان سنجر در سال ۵۲۹ ه.ق با سپاهی نیرومند بسوی وی روان شد. اما بهرامشاه که توان مقابله با او را در خود ندید ، فرار را بر قرار ترجیح داد . اماسلطان سنجر وی را مجدداً پذیرفت و به شرط اطاعت از سلجوقیان ومهربانی با مردم حکومت غزنه را به او باز گرداند . وخود بسوی بلخ وپس ازآن مرو عازم شد . « ابن اثیر ، الکامل ، ۳۷»
مهم ترین انعکاس لشگر کشی سنجر به غزنه بروز اختلاف میان وی و اتسز سرکرده خوارزمشاهیان بود . لازم به یادآوری است که ملکشاه سلجوقی در دوران سلطنت خود انوشتکین غرچه طشت دار را به حکومت خوارزم گماشته بود .لذاهم انوشتکین وهم اکینچی قوجقار جانشین وی ، تابع حکومت سلجوقیان بودند .سنجر در زمان حکومت خود در خراسان ولایت خوارزم را به قطب الدین پسر انوشتکین سپرد .اما محمد در سال ۵۲۲ ه.ق از دنیا رفت . لذا سنجر حکومت خوارزم را به پسر قطب الدین محمد که قزل ارسلان اتسز نام داشت واگذار کرد .


سلطان سنجر

 
  • تشکر
Reactions: mahaflaki و Mana

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
اتسز در دوران جوانی به سلجوقیان بسیار وفادار بود و در کنار سنجر در جنگهای مهمی منجمله غزنه ، ماوراءالنهر وعراق شرکت داشت . وی پس از آنکه عهده دار حکومت خوارزم شد ، به تدریج نیرومند گشته و در نبرد غزنه در جند و منقشلاق فعالیت های نظامی خاصی از خود نشان داد که سبب ناخرسندی سلطان سنجر شد .« ابراهیم قِفِس اوغلو ، هرزمشاهلر ، ۴۷» پس از بازگشت از غزنه به وی پیشنهاد شد که اتسز را از میان بردارد .اما شاه سلجوقی به اتسز اجازه داد تا به خوارزم بازگردد .«جوینی ، ۵ » بعد از مدتی در محرم سال ۵۳۳ ه.ق عازم سرکوب کردن اتسز گردید که وی در منطقه هزاراسب واقع در سی کیلومتری گرگانج «جرجانیه» به مصاف سلطان آمد واز تاکتیکهای جنگی استفاده کرده ، مسیر آبراه ها را تغییر داد وکلیه منطقه را به باتلاق و لجنزار تبدیل نمود . لیکن سپاه سلجوقی پس از گذشتن از مناطق فوق شکست سختی به نیروهای اتسز وارد آورد واو متحمل تلفات بسیاری شد و همچنین پسرش اتلیغ هم در میدان نبرد کشته شد . « ابن اثیر ، الکامل ،۶۷»« غفاری قزوینی ، تاریخ جهان آرا ، ۱۱۰» سلطان سنجر برادرزاده خود غیاث الدین سلیمانشاه را به حکومت آنجا گمارد . لیکن اتسز درزمستان همان سال «۵۳۳ ه.ق»به خوارزم بازگشت وسلیمانشاه را مغلوب کرده واو مجبور به فرار گردید .« ابن اثیر ، الکامل ، ۶۷» « جوینی ۲/۵»
در سال۵۳۵ ه.ق سلطان سنجر به قراختائیان حمله برد وآنها را شکست داد . درهمین اثنا اتسز خودرا مطیع شاه سلجوقی خواند و قسم خورد که همیشه تابع او خواهد بود .سنجردربهار سال ۵۳۵ ه.ق جهت اغتشاش در ماوراءالنهر عازم آنجا شد .درآنجا قوم قارلوق به حضور سلطان رسیده واطاعت پیشه کردند و گروهی از آنها نیز به قراختائیان ملحق شدند و گورخان سرکرده آنها را به جنگ با سلطان سلجوقی علاقه‌مند کرد . وبالاخره در نبردی که میان قراختائیان و سنجر در گرفت ، شاه سلجوقی شکست سختی خورده وبه زحمت جان بدر برد . «محمد آلتای کویمن ، ۴۸۵، ۳۲۶» سنجر از مسیر دشت به جیحون رسیده و پس از عبور از رود ، به بلخ رسید.
در جنگ فوق« جنگ قطوان» بسیاری از امرای نامدار سلجوقی درنبرد کشته شدند .«علی حسینی ، ۶۶» ترکان خاتون و امیرکماج، تاج الدین ابوالفضل نصر، والی سیستان با پسرانش و بسیاری از امرای دیگر به اسارت قراختائیان درآمدند . قراختائیان طمخاچ ابراهیم خان سوم را در سمرقند و آلپتگین را نیز به ولایت بخارا برگزیدند . شکست جنگ قطوان موقعیت سلطان سنجر را که تا آنموقع در هیچ جنگی شکست نخورده بود ، بسیار تضعیف کرد چنانچه اتسز فرصت را مغتنم شمرده وبه خراسان تاخته ، بسیاری راکشت وخزانه سلجوقیان را غارت نمود وکتابخانه کاخ سلطان سنجر راویران کرد . « جوینی ،۶ ،۷»
سنجر پس از تجدید قوا و تدارک سپاهی نیرومند در سال ۵۳۸ ه.ق عازم خوارزم شد و اورگنج را به محاصره درآورد .لیکن با توجه به شکست امیرکماج یکی از فرماندهان وی از غوریان که هرات را تصرف کرده بودند ، مجبور به ترک محاصره اورگنج و صلح با اتسز گردید .


سلطان سنجر

 
  • تشکر
Reactions: mahaflaki و Mana

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
پس از چندی اتسز دوباره نافرمانی را در پیش گرفت وحتی دوتن از باطنیان را تطمیع نموده وآنها را ماٌمور قتل سلطان سنجر کرد لیکن آنها شناسایی شده وبقتل رسیدند . در پاییز سال ۵۴۳ ه.ق بار دیگر سلطان سنجر باسپاهیان خود به خوارزم آمد و ابتدا قلعه هزاراسب را فتح نموده و سپس اورگنج را به حصر درآورد . اتسز درخواست صلح کرد و سلطان سنجر برای چندمین بار با وی پیمان صلحی منعقد ساخت .
سپس در ربیع الاول سال ۵۴۷ ه.ق پادشاه سلجوقی به غور لشگر کشید و علاءالدین جهانسوز را شکست داده و اورا اسیر کرد . این پیروزی به لحاظ روانی برقدرت سلجوقیان افزود . لیکن آنها با شورش غزها مجدد مورد تهدید قرار گرفتند. در نزاعی که میان اوغوزها با حاکم بلخ در گرفت ، منجر به قتل کمج « کَماج » والی بلخ برگزیده سلجوقیان شد که سلطان سنجر بنا به توصیه امیرمؤید آیبه به اغوزها یورش برد ودر نبردی که در بهار سال ۵۴۸ صورت گرفت ، سلطان سنجر به اسارت دشمن درامد . « ابن اثیر ، الکامل، ۱۵۴، ۱۵۵» سلطان بزرگ سلجوقی را در قفسی آهنین در حبس نگاه داشته بودند . پس از سه سال مؤید آیبه با تطمیع محافظان سنجر سرانجام توانست وی را از اسارت نجات دهد . درنهایت سلطان سنجر پادشاه مسن سلجوقی در ربیع الاول سال ۵۵۲ ه.ق به بیماری قولنج چشم از جهان فرو بست . جنازه وی را درآرامگاهی که خودش در زمان حیات احداث کرده بود ، بخاک سپردند . این بنا در شهر مرو می باشد . « علی حسینی ، ۸۷»
ترکمنستان-،-شهر-مرو-مقبرۀ-سلطان-سنجر-سلجوقی

ترکمنستان-،-شهر-مرو-مقبرۀ-سلطان-سنجر-سلجوقی
در منابع تاریخی دیگرمقبره سلطان سنجر را در دارالبطیخ در شهر اصفهان در جوار خواجه نظام الملک می دانند . دارالبطیخ در محله احمد آباد اصفهان و در کوچه ای بنام خواجه نظام الملک واقع شده است . این بنای کوچک وبی پیرایه آرامگاهی سلجوقی است ودر آن حدود ده قبر وجود دارد . مقبره خواجه نظام الملک نیز در این بنا می باشد .


سلطان سنجر

 
  • تشکر
Reactions: mahaflaki و Mana
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا