خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Mohadeseh.f

مدیر تالار تایپوتریلر+طراحی
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
طراح انجمن
نویسنده انجمن
گرافیست انجمن
  
عضویت
24/7/18
ارسال ها
1,356
امتیاز واکنش
29,187
امتیاز
418
سن
25
محل سکونت
•بیــــگ هــوپ•
زمان حضور
124 روز 5 ساعت 56 دقیقه
نویسنده این موضوع
به نام خدایی که در این نزدیکی است...
نام رمان: امپراطوری قلبم
نام نویسنده: محدثه فارسی
ژانر: عاشقانه، طنز
ناظر: elnaź вαnσσ
خلاصه:

شاهدختی ایرانی درگیر ماجرایی با شاهزاده‌ی کشور بیگانه میشه! پادشاه ایران، برای مسئله‌ای که هیچ‌کسی از اون خبر نداره، خواستگاری شاهزاده‌ی کشور همسایه رو قبول می‌کنه. شاهدخت اما، با وجود فرسنگ‌ها فاصله‌ی عاطفی از شاهزاده، دل می‌بازه و به دام خطرات کشور بیگانه می‌افته.
در حال تایپ - رمان امپراطوری قلبم | محدثه فارسی کاربر انجمن رمان98


رمان امپراطوری قلبم | محدثه فارسی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: Ghazaleh.A، MĀŘÝM، Arnosh و 12 نفر دیگر

Narges_Alioghli

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/1/20
ارسال ها
486
امتیاز واکنش
13,869
امتیاز
303
محل سکونت
دیوار
زمان حضور
84 روز 17 ساعت 20 دقیقه
به نام آنکه من و تو هر دو می‌پرستیم، آنکه به جسم روح و جان و به ذهن اندیشه و خیال بخشید؛ خدا
نقد و بررسی رمان امپراطوری قلبم
امپراطوری قلبم را می‌توان نامی مناسب برای این رمان قلمداد کرد؛ اما تکراری. قلب، احساس، پادشاه، امپراطور و واژه‌های اینچنینی را به کرات در اسامی رمان‌های مختلف دیده‌ام. نام با محتوا هماهنگ بود اما خلاقانه نبود.
عاشقانه، طنز تا حدودی توی ذوقم زد. طنز؟ من طنز بودن خاصی در امپراطوری قلبم ندیدم. توجه کنید که نمی‌توان هر رمانی را طنز نامید. تا پای فرد بازیگوشی به رمان باز می‌شود که ژانر طنز نمی‌شود!
شاهدختی ایرانی درگیر ماجرایی با شاهزاده‌ی کشور بیگانه میشه! پادشاه ایران، برای مسئله‌ای که هیچ‌کسی از اون خبر نداره، خواستگاری شاهزاده‌ی کشور همسایه رو قبول می‌کنه. شاهدخت اما، با وجود فرسنگ‌ها فاصله‌ی عاطفی از شاهزاده، دل می‌بازه و به دام خطرات کشور بیگانه می‌افته.
ازدواج اجباری، ازدواج اجباری و باز هم ازدواج اجباری. باب شده که از هر ده رمان پنج تایشان دو نفر را به اجبار به عقد هم دربیاورند و بعد عاشق کنند. ممکن است داستان شما جدید باشد یا با نگرشی نو و مختص به خود این اجبار را به تصویر بکشد اما در نوشتن خلاصه خوب عمل نکرده‌اید. حتی اگر رمان شما متفاوت باشد این خلاصه فقط تکرار را در ذهن خواننده بولد می‌کند و علاوه بر آن، اطلاعاتی بیش از حد لازم می‌دهد. کاش قبول کردن خواستگاری و دل باختن شاهدخت را وارد ماجرا نمی‌کردید تا خواننده حدس‌های دیگری هم بزند. خواستگاری رد می‌شود و دشمنی به وجود می‌آید؟ شاهدخت از شاهزاده متنفر می‌شود و قصد کشتن او را دارد؟ و...
گفته‌اید نثر این رمان عامیانه است و زاویه دید اول شخص تا بهتر بتوان با آن ارتباط گرفت اما متاسفانه این عمل نتیجه‌ی عکس داشته. نثر عامیانه ارتباط با رمان را سخت‌تر کرده و باورپذیری آن را بسیار پایین آورده. کلا ایرادهایی غیرقابل چشم‌پوشی بر باورپذیری امپراطوری وارد است من جمله عدم همخوانی آن با تاریخ. چوسان و ایران هرگز همسایه نبوده‌اند، شاهزاده‌ای با چنین رفتاری اصلا قابل پذیرش نیست، لباس‌هایی که با لباس ایرانیان باستان همخوانی نداشتند، رسومی که به اشتباه نام برده و به اجرا درآورده‌اید و... توجه دارید که خواننده‌هایی هستند که تنهای مطالعه‌ی آن‌ها رمان است؟ این اطلاعات غلط در رمان شما مخاطب را به اشتباه می‌اندازد. اگر هم قصد نداشتید با سندیت و واقعی داستان‌پردازی کنید بهتر بود از اسامی غیرواقعی استفاده کرده و ژانر فانتزی را به ژانرها اضافه می‌کردید. اینطور دستتان در رسوم و عقاید و پوشش باز بود و مخاطب هم به اشتباه نمی‌افتاد.
ربط مقدمه به داستان فعلا نامعلوم است اما با هاله‌ی تاریک روی جلد که دور تصویر شخصیت‌هاست مطابقت دارد.
علائم نگارشی تا حدود زیادی رعایت شده و غلط املایی کم در رمان دیده می‌شود اما در برخی بخش‌ها از کلمات عجیبی استفاده کرده‌اید. ترکیب‌هایی بی معنی مانند پرتوانا! یا توانا، یا پرتوان؛ پرتوانا معنایی ندارد.
به طور کلی می‌توان گفت که شما در دو پست اول چندان موفق نبوده‌اید و با شروعی کلیشه‌ای که پس از این دو پست بود، شانس جذب بی‌برو و برگرد خواننده را از همان ابتدا از دست داده‌اید. خدمتکاری که به دنبال بانویش می‌گردد. من که از این صحنه خسته‌ام.
امپراطوری قلبم، تا حدود زیادی کلیشه‌ای و غیرقابل باور، چیزی است میان تاریخی و فانتزی که معلوم نیست کدام است.
رمان شما به دریافت تگ مجاز نیست مگر اینکه دوباره کاملا بازنویسی شود.
با احترام فراوان و علاقه‌ی بی‌پایان
نرگس علی اوغلی
کادر نقد انجمن رمان98
1399/3/7


رمان امپراطوری قلبم | محدثه فارسی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • پوکر
Reactions: زینب نامداری، MĀŘÝM، Arnosh و 12 نفر دیگر

mahaflaki

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
26/7/18
ارسال ها
693
امتیاز واکنش
17,003
امتیاز
303
محل سکونت
Golestan
زمان حضور
100 روز 9 ساعت 15 دقیقه
به نام خداوند لوح و قلم حقیقت نگار وجود و عدم

نقد و بررسی رمان امپراطوری قلبم

استفاده از ترکیب برای نام رمان، انتخابی متداول و محبوب بین نویسندگان است. ترکیب امپراطوری قلبم باید نوید یک رمان عاشقانه در دورانی کهن را به خواننده بدهد، که اگرچه در این امر موفق بود اما متاسفانه هر دو واژه به کار رفته در عنوان، نو و تازه نبوده و رمان های زیادی از واژه قلب و همچنین امپراطور برای عنوان خود بهره برده‌اند. من به شما پیشنهاد میکنم با توجه به متن داستان، پیچیدگی و جذابیت نام را بیشتر کنید.
ژانر طنز در میان شناسنامه رمانتان به چشم می‌خورد در صورتی که در این چند صفحه از رمان، من اثری از ان ندیدم! پیشنهاد می‌کنم یا این ژانر را حذف و یا در صورت تمایل با برگشت به پست های اغازین و ویرایش، ان را در بین داستان جا بدهید. که البته از نظر من حذف این ژانر کار منطقی تریست.
خلاصه یکی از مهم ترین ارکان عناصر بیرونی یک رمان است. خلاصه شما به من خبر از یک رمان تاریخی و عاشقانه را می‌داد در حالی‌که در این رمان خبری از ژانر تاریخی نبود. در رمان های امروزی معمولا خلاصه یا پر از گره و ابهام است که خواننده را بیزار می‌کند؛ یا انقدر داده و اطلاعات بعضا بی‌فایده به خورد خواننده بینوا میدهد که دیگر نیازی به خواندن رمان نیست. خلاصه امپراطوری گره های زیادی طرح کرد. دائم از خودم میپرسیدم شاهدخت درگیر چه ماجرایی می‌شود؟ مسئله ای که همه از ان بی‌خبرند چیست؟ ایا شاهدخت از ان اگاهی دارد؟ بنده با خواندن برای مسئله‌ای که هیچ‌کسی از اون خبر نداره، خواستگاری شاهزاده‌ی کشور همسایه رو قبول می‌کنه
گمان بردم ان راز مربوط به شاهدخت است نه شاهزاده لی یون! داده خلاصه شما بجز خبر ازدواج فریماه و لی یون، عاشق شدن فریماه است که این با توجه به تکرار زیاد در کتاب های دیگر می‌تواند از بار خواننده های رمان بکاهد.
جلد رمان شما مرا کمی متعجب کرد! در گذشته استفاده از عکس شخصیت ها برای جلد رمان های مجازی بسیار شایع بود اما رفته رفته، این موج خوابید و حالا کمتر رمانی را شاهد هستیم که شخصیت ها را در جلد، معرفی کند. گرچه این شیوه خوبی هایی دارد و می‌تواند پاسخگوی خوبی برای تصویر سازی خواننده باشد اما پس ادای حق بازی ذهنی ادبیات چه می‌شود؟ ادبیات باعث پویایی ذهن است و تصویری که با توصیفات نویسنده در ذهن خواننده ساخته می‌شود دلنشین‌تر از تحمیل چهره پردازی به خواننده است. تصویر محو جلد شما باز هم کاراکتر های رمان را نقش می‌زند که در فضای تیره قرار گرفته اند. تا اینجای کار که نمی توانم دلیل ان فضای تیره و شب الود را حدس بزنم اما مطمئنا در اینده شاهد پاسخ خوبی به این فضا خواهیم بود.
ایده اصلی رمان شما تا اینجای کار به روایت فریماه، ازدواج اجباری بین شاهدخت کشور ایران و چوسان بود. ازدواج اجباری یکی از پر تکرار ترین موضوعات استفاده شده در رمان هاست. با این وجود من همواره عقیده داشته ام زاویه نگرش هر فرد با دیگری متفاوت است و از موضوعی کلیشه ای هم شاید بتوان رمان جذابی در آورد به شرط انکه ایده های فرعی تازه ای در طول رمان به کار رود. از نظر من ازدواج اجباری و بیان ان در رمان کمی بی معناست. چرا که در طول تاریخ ازدواج های سـ*ـیاسی متداول بوده و به عنوان امری عادی بین کشور ها، قبیله ها و اقوام رواج داشته است. پس فریماه نمی‌بایست چندان شوکه می‌شد چرا که به عنوان فرزند ارشد یک فرمانروا یقینا باید با اداب و اصول اشنایی می‌داشت. در رمان شما حرف از پادشاهی ایران و چوسان زده شد، شما این دو کشور را همسایه اعلام کردید درصورتی که بنده نه تنها با دید یک منتقد، بلکه به عنوان یک فرد تاریخ دوست در هیچ منبعی این همسایگی جغرافیایی را ندیدم. اگر سندیتی برای گفته خود دارید ممنون می‌شوم ان را با بنده به اشتراک بگذارید؛ در غیر این صورت باید ویرایشاتی در این زمینه انجام شود. کاش به جای استفاده از نام کشور ایران و چوسان، نام دو کشور فرضی را به میان می‌اوردید. چرا که هیچ یک از نام هایی که در رابـ*ـطه با حکمران های سرزمین ها به میان اوردید سندیت تاریخی ندارند ولی ممکن است خواننده با خواندن رمان شما برداشت نادرستی از تاریخ کشور ها به دست اورد. کما اینکه تا به اینجای کار نیازی به پیشینه کشور ها نبود و ساخت کشور های فرضی خللی به داستان وارد نمیکرد. فضا سازی رمان شما در هزار سال پیش است و خواننده می‌بایست از حال و هوای دوران کهن و باستان برخوردار شود اما امپراطوری این حس را به من القا نمی‌کرد که درحال مطالعه رمانی جدا از دوره و عصر خود هستم؛ نه فقط از نظر صحنه سازی بلکه دیالوگ ها و افکار شخصیت ها زیادی امروزی بود. به شما پیشنهاد می‌کنم اگر قصد ماندگاری در ذهن خواننده را دارید کمی در دیالوگ ها و رفتار های کاراکتر ها به خصوص فریماه تجدید نظر کنید تا سفر زمانی خواننده درست از اب دراید.
در قسمتی از رمان فریماه ذکر کرد فاصله اش تا صندلی دو متر است. در صورتی که در هزار سال پیش یقینا واحد طول متر نبود! اشکالات این چنینی خواننده را دلزده و در باور پذیری رمان خلل ایجاد می‌کند.
در طی داستان ذکر شد در ایران هیچ وقت اجازه داشتن استاد مرد برای اموزش بانوان داده نمی‌شد اما در چوسان چرا! این نیز یکی از مواردی است که من با جستجو های فراوان نتوانستم موفق به کشفش شوم. بانو جان وقتی نام یک کشور را می‌اورید و در مورد ان توضیحاتی بیان می‌کنید؛ نمی‌شود ذهن خواننده را کنترل کرد که این جمله را باور نکند. این کار باعث برداشت نادرست از تاریخ سرزمین می‌شود و من ان را نوعی ظلم به تاریخ سرزمینمان قلمداد می‌کنم. پیشنهاد بنده استفاده از نام فرضی برای سزمین است تا دستتان برای توضیحات باز باشد.
بانو جان توصیفات شما کمی ضعیف بود. من به غیر از چشمان کشیده و موی مشکی و لـ*ـخت لی یون توصیف چشمگیر دیگری برداشت نکردم. نمی‌شود الزاما به دلیل اوردن عکس کاراکتر ها در جلد از توصیف شخصیت ها سر باز زد چرا که توصیفات از ارکان اصلی رمان محسوب می‌شوند. شما باید فریماه، لی یون، کیم شه، ملکه، امپراطور چوسان و... را توصیف کنید. دقت شود که توصیف یک جا خواننده را خسته می‌کند و ممکن است از بند های توصیف نخوانده بگذرد. شما باید با توصیفات حاشیه ای اما اساسی خواننده را وادار به خواندن کنید. برای مثال:

دستی به مو های قهوه ای رنگم کشیدم و خیره در چشمان کشیده اش گفتم:

مشتی زیر چانه مربعی شکلش کوبید و فریاد زد.
و....
رمان شما از توصیف مکان بر خوردار بود اما به شیوه ناگهانی نه تزریقی! همانطور که در قسمت قبل گفتم باید برای توصیف مکان هم از شیوه اطلاعات قطره ای بهره ببرید. از طرفی شما در برخی موارد تنها به کیفیت خوبی، زیبایی و.. اکتفا می‌کردید. به طور مثال از زیبایی تـ*ـخت سخن می‌گفتید اما از جنس و رنگ و نوع و جزییات غافل می‌ماندید. از این دست توصیفات در رمان شما زیاد به چشم می‌خورد که بهتر است با بازگشت مجدد ان ها را اصلاح کنید.
شما با استفاده از زاویه دید اول شخص شانس زیادی در همراهی مخاطبان به دست اوردید
چرا که در این زاویه دید، خواننده با جانشین سازی خود در داستان ارتباط بیشتری با رمان برقرار می‌کند. اما اگر از توصیف حالات و احساسات برخوردار نباشید هم نمیتوانید افسار احساسات خواننده را به دست بگیرید. شما در داستان ذکر می‌کردید پایم درد گرفت اما من به عنوان یک خواننده حس دردی دریافت نکردم. عصبانیت و شادی و دلهره و... باید به گونه ای باشند که خواننده ان را درک نکند نه اینکه صرفا واژه تحمیل شده را بخواند.
برای مثال برای درد پا میتوانستید بگویید:
صورتم در هم رفت، کمی خم شدم و پای سرخ شده ام در دست فشردم. گویی ده سوزن را یک جا به پایم می‌زنند. قطره اشک کنج چشمان کشیده ام امد و..
سیر داستان شما دچار افت و خیز بود. گاهی تند و گاه بسیار اهسته می‌شد. مراسم ازدواج و خواستگاری فریماه و لی یون بدون هیچ تشریفاتی به پایان رسید و ان دو بدون هیچ همراهی ( این یکی هیچ جوره توی کتم نمی‌رود! ) به چوسان عازم شدند. سپس چند پست گذشت و هنوز مراسم جشن بزرگ در چوسان برگزار نشده است. اگر کمی جزییات بیشتری به قسمت های اغازین اضافه کنید مسلما همراهی بیشتری را کسب خواهید کرد به ویژه اینکه آغاز رمان شما با سیلی از اتفاقات همراه بود و خواننده را کسل نمی‌کرد.
خوشبختانه استفاده از علامت های نگارشی در رمان شما نا کافی نبود و غلط های املایی اندکی به چشم می‌خورد که با یک بار باز بینی قابل حل است.

با عرض خسته نباشید خدمت نویسنده عزیز
MAHAFLAKI
کادر نقد انجمن رمان98
1399/3/7


رمان امپراطوری قلبم | محدثه فارسی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: MĀŘÝM، Arnosh، ^moon shadow^ و 10 نفر دیگر

!MeŁłКa ƝasłƦłaƝ!

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/10/19
ارسال ها
1,150
امتیاز واکنش
10,424
امتیاز
323
زمان حضور
73 روز 8 ساعت 4 دقیقه
بسم‌الله
شروع نقد رو با برسی عنوان و جزئیات اعم از ژانر و خلاصه و مقدمه آغاز می‌کنیم‌.
عنوان، در این رمان خلاقانه انتخاب شده بود؛ چرا که این رمان ژانر عاشقانه را در بر می‌‌گیرد و همانطوری معنای آن که «حکم‌ران و یا پادشاه قلبم» تلاقی می‌شود، ارتباط نامحسوسی با محتوا و شاهزاده و شاهدخت بودن شخصیت‌های اصلی داستان را دارد.

نمی‌دانم چرا تا یک شخصیت پر از شیطنت به داستان اضافه می‌شود؛ نویسندگان اقدام به طنز قلمداد کردن رمان خود می‌کنند!
این درست نیست؛ این را خواننده‌ای می‌گوید که با خواندن این رمان متوجه شد اصلا رمان بر پایه‌ی ژانر طنز نمی‌چرخد؛ و نزدیکی مشهود آن به ژانر فانتزی و عاشقانه است.

هرچند نویسنده سعی در به تصویر کشیدنِ، هرچند اندکِ رمان خود در خلاصه را داشت؛ اما این طور سرپوش برداشتن از ماجرا هم که در برگیرنده‌ی خواستگاری شاهزاده است درست نیست. چرا که آغاز رمان با همین اتفاقات سپری می‌شود و چه خوب بود اگر نویسنده در خلاصه تا لـ*ـب چشمه می‌برد و تشنه برمی‌گرداند!
مقدمه هم گویای ترسیدن، دل آشوبی و ... بود که بعدها در رمان شاهد خواستار آرامش بودن شاهدخت فریماه بودیم.
از همه‌ی این‌ها که بگذریم، سخن نویسنده بر این مبنا بود که با عامیانه نوشتن سعی بر قابل لمس نشان دادن ماجرا دارد!
این قانون نانوشته هضمش برایم سنگین بود؛ چون من در طول خواندن این رمان با خود فکر می‌کردم اگر لحن ادبی می‌بود، ارتباط بیشتر و ذهنم را درگیرتر می‌کرد.
آن طور که از دوره‌های قدیم یاد می‌شود، لحن بیان افراد ادبی بوده. آیا نمی‌شد
با دیالوگ‌های ادبی در این رمان، رمان ملموس‌تر می‌نمود؟!

از لحن بیان و ادبی بودن مونولوگ و دیالوگ که بگذریم و پیشنهاد من به نویسنده بود؛ در زمان‌های قدیم پوشش هر ایرانی برمی‌گشت به دین او که شامل دین زرتشت و آئین مانوی و... بود و کاش اشاره‌ای به آن می‌شد و سبب نمی‌شد رمان غیر واقعی جلوه کند.
با رعایت نکردن و جابه‌ جایی فعل، زیبایی جملات کاهش یافته بود؛ برخی کلمات هم
با اینکه با هدف توصیف احساسات و یا توصیف افراد بیان شده، اشتباه بود.
به طور مثال
شگفت آورده بود ، پر توانایی ساختار کلمات شگفت و توانایی اشتباه است و به شگفتی آورده و پر توان بیان درست آنهاست.
توصیف شخصیات‌ها، اکثرا به زبان فریماه بود که خلاقانه به نظر نمی‌رسید.
خلاف چشم‌هاش که کشيده بود، صورت بسيار سفيدي داشت و دماغي متناسب و لـ*ـبي متوسط.
همان طور که مشاهده می‌کنید، از کلماتی زیبا برای توصیفات به کار برده نشده، فعل در آخر جمله نیامده و به نظر نمیاد اصلا نیازی باشد شخصیت‌های فرعی رمان، مانند خدمت‌گذار فریماه بانو به طور کامل توصیف شوند و اشاره‌‌های ریزی به آن هم، موجب برقراری ارتباط خواننده با رمان و تصور شخصیت‌ها می‌شود.
پیشنهاد من این است که توصیفات را، آرام‌، آرام به خورد نویسنده دهید و کلمات را برایش پشت هم قطار نکنید تا در ذهنش به خوبی نقش ببند و تا به انتهای رمان فراموشش نکند.
از سخن نویسنده، پیدا بود هدف برقراری ارتباط خواننده با رمان می‌باشد؛ اما نکات
دور از تصور موجب جلوگیری از این امر شده!

اتفاقات به سرعت به جلو رفتند؛ البته سرعت به حدی زیاد نبود که بر آن اشکالی وارد باشد؛ اما ازدواج دو نفر، از دو دیار متفاوت آن هم به طور غیر منتظره‌ای، مقداری سوال براگیز است.
تا به اینجا که خواندم، به دلیل غیر واقعی بودن برخی مسائل، مانند به پادشاه چوسان و ایران و رفتار شاهدخت فریماه که نشان‌دهنده‌ی شخصیت یک شاهدخت نبود و کلا داستان سیر فرا واقعی داشت، شاهد نقش داشتن ژانر فانتزی هم بودم.
دریافت تگ برای رمان شما مقدور نیست
کادر نقد انجمن رمان98


رمان امپراطوری قلبم | محدثه فارسی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • پوکر
Reactions: MĀŘÝM، Arnosh، ^moon shadow^ و 10 نفر دیگر
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا