- عضویت
- 4/8/18
- ارسال ها
- 80
- امتیاز واکنش
- 130
- امتیاز
- 153
- سن
- 25
- محل سکونت
- TehRan
- زمان حضور
- 13 ساعت 4 دقیقه
نویسنده این موضوع
، در حدود سال ۱۵۹۵ پ.م. شاه کشور هیتی، که مورسیلیس نام داشت، در
حمله ی برق آسایی مهمترین شهر میانرودان باستان، یعنی بابل، را فتح کرد. مردم بابل برای دفاع از شهر خود
بسیار کوشیدند، اما شکست خوردند. پس از سقوط شهر، مورسیلیس بعد از چند هفته ناچار شد به کشور خویش
برگردد و بابل را به حال خود رها کند. فرزندان او هرگز نتوانستند بر بابل حکومت کنند.
سیصد و شصت و پنج سال بعد، در حدود ۱۲۴۰ پ.م. شاه مقتدر آشور، که توکولتی نینورتا نام داشت،
پس از غلبه بر مقاومت شدید بابلیها موفق شد این شهر را فتح کند اما او هم نتوانست بر این کشور حکومت
کند و بعد از چند ماه به دنبال شورش بابلیان از این قلمرو رانده شد. نوادگان او که در سرزمینی نزدیک به بابل
میزیستند، بارها و بارها به این شهر حمله کردند و اغلب موارد در فتح و غارت بابل کامیاب میشدند. اما همچنان
بعد از هر پیروزی با مقاومت و شورش بابلیها روبهرو میشدند و از این اقلیم رانده میشدند. پانصد و پنجاه
سال به این ترتیب سپری شد، تا آن که در ۷۰۰ پ.م. سناخریب، شاه آشور، به بابل تاخت و این شهر را تسخیر
کرد. او پیش از این هم دو بار بابل را فتح کرده بود و هر دو بار به خاطر شورش مردم بابل ناچار شده بود ارتش
خود را از آن منطقه خارج کند. در سومین بار، شاه خونخوار آشور از مقاومت مردم این شهر دستخوش خشمی
جنونآمیز شد و فرمان داد تا بابل را با خاک یکسان کنند. سربازانش مسیر رود دجله را برگرداندند و این منطقه ی
باستانی را به باتلاقی متروک تبدیل کردند. با وجود این، فرزندانش بعد از چند سال او را کشتند و شهر بابل را بازسازی کردند و استقلا ظاهریاش را به رسمیت شناختند. فرزندان سناخریب تا چهل سال بر بابل
فرمان راندند و در این مدت، بابل چندین بار شورش کرد.
در ۵۳۹ پ.م. مردم بابل دروازه هایشان را بر کوروش گشودند و شاه ایران بدون نبرد وارد شهر شد
و کتیبه ی حقوق بشر را، همزمان با متحد شدن قوم های مقیم ایرانزمین، نویساند. پس از آن جانشینان کوروش تا
۲۳۰ سال بر بابل فرمان راندند. در تمام این مدت بابلیان تنها در دو نوبت زیر فرمان چهار شورشی به سرکشی
پرداختند. دو بارِ آن به جنگهای داخلیِ ابتدای سلطنت داریوش مربوط میشد، و دو بار دیگرش که جای چند
و چون بسیار دارد، در دوران فرزند او یعنی خشایارشا رخ نمود. تنها یکی از این شورشها چندان جدی بود که لشگرکشی
پردامنهی شاهی هخامنشی )داریوش بزرگ( را ضروری ساخت. یعنی اگر سابق هی هزار سال پیشِ بابل درباره ی
مقاومت در برابر حاکمان بیگانه را با رخدادهای دوران هخامنشی مقایسه کنیم، درمییابیم که بابلیها بعد از ورود
کوروش به این شهر جز یک بار شورشی واقعی نکرده اند.
تاریخ بابل پیش و پس از ورود کوروش به این شهر، متفاوت است. تا پیش از آن بابل پادشاهیِ مقتدری
بود که همواره مورد تهدید پادشاهی های مقتدر همسایه )کاسیها، آشوریها، ایلامی و هیتی ها( قرار میگرفت،
و در برابر فاتحان بیگانه واکنشی سخت و تند نشان میداد. بعد از کوروش، این شهر به یکی از پایتختهای
دولتی جهانی بدل شد و از یک واحد سـ*ـیاسی جنگجو و مهاجم و سرسخت به شهری پرجمعیت و بازرگان پیشه
و مرکزی مهم در تولید دین و دانش دگردیسی یافت.
بن مایه : دکتر شروین وکیلی ، کوروش رهایی بخش ، ص ۸
حمله ی برق آسایی مهمترین شهر میانرودان باستان، یعنی بابل، را فتح کرد. مردم بابل برای دفاع از شهر خود
بسیار کوشیدند، اما شکست خوردند. پس از سقوط شهر، مورسیلیس بعد از چند هفته ناچار شد به کشور خویش
برگردد و بابل را به حال خود رها کند. فرزندان او هرگز نتوانستند بر بابل حکومت کنند.
سیصد و شصت و پنج سال بعد، در حدود ۱۲۴۰ پ.م. شاه مقتدر آشور، که توکولتی نینورتا نام داشت،
پس از غلبه بر مقاومت شدید بابلیها موفق شد این شهر را فتح کند اما او هم نتوانست بر این کشور حکومت
کند و بعد از چند ماه به دنبال شورش بابلیان از این قلمرو رانده شد. نوادگان او که در سرزمینی نزدیک به بابل
میزیستند، بارها و بارها به این شهر حمله کردند و اغلب موارد در فتح و غارت بابل کامیاب میشدند. اما همچنان
بعد از هر پیروزی با مقاومت و شورش بابلیها روبهرو میشدند و از این اقلیم رانده میشدند. پانصد و پنجاه
سال به این ترتیب سپری شد، تا آن که در ۷۰۰ پ.م. سناخریب، شاه آشور، به بابل تاخت و این شهر را تسخیر
کرد. او پیش از این هم دو بار بابل را فتح کرده بود و هر دو بار به خاطر شورش مردم بابل ناچار شده بود ارتش
خود را از آن منطقه خارج کند. در سومین بار، شاه خونخوار آشور از مقاومت مردم این شهر دستخوش خشمی
جنونآمیز شد و فرمان داد تا بابل را با خاک یکسان کنند. سربازانش مسیر رود دجله را برگرداندند و این منطقه ی
باستانی را به باتلاقی متروک تبدیل کردند. با وجود این، فرزندانش بعد از چند سال او را کشتند و شهر بابل را بازسازی کردند و استقلا ظاهریاش را به رسمیت شناختند. فرزندان سناخریب تا چهل سال بر بابل
فرمان راندند و در این مدت، بابل چندین بار شورش کرد.
در ۵۳۹ پ.م. مردم بابل دروازه هایشان را بر کوروش گشودند و شاه ایران بدون نبرد وارد شهر شد
و کتیبه ی حقوق بشر را، همزمان با متحد شدن قوم های مقیم ایرانزمین، نویساند. پس از آن جانشینان کوروش تا
۲۳۰ سال بر بابل فرمان راندند. در تمام این مدت بابلیان تنها در دو نوبت زیر فرمان چهار شورشی به سرکشی
پرداختند. دو بارِ آن به جنگهای داخلیِ ابتدای سلطنت داریوش مربوط میشد، و دو بار دیگرش که جای چند
و چون بسیار دارد، در دوران فرزند او یعنی خشایارشا رخ نمود. تنها یکی از این شورشها چندان جدی بود که لشگرکشی
پردامنهی شاهی هخامنشی )داریوش بزرگ( را ضروری ساخت. یعنی اگر سابق هی هزار سال پیشِ بابل درباره ی
مقاومت در برابر حاکمان بیگانه را با رخدادهای دوران هخامنشی مقایسه کنیم، درمییابیم که بابلیها بعد از ورود
کوروش به این شهر جز یک بار شورشی واقعی نکرده اند.
تاریخ بابل پیش و پس از ورود کوروش به این شهر، متفاوت است. تا پیش از آن بابل پادشاهیِ مقتدری
بود که همواره مورد تهدید پادشاهی های مقتدر همسایه )کاسیها، آشوریها، ایلامی و هیتی ها( قرار میگرفت،
و در برابر فاتحان بیگانه واکنشی سخت و تند نشان میداد. بعد از کوروش، این شهر به یکی از پایتختهای
دولتی جهانی بدل شد و از یک واحد سـ*ـیاسی جنگجو و مهاجم و سرسخت به شهری پرجمعیت و بازرگان پیشه
و مرکزی مهم در تولید دین و دانش دگردیسی یافت.
بن مایه : دکتر شروین وکیلی ، کوروش رهایی بخش ، ص ۸
بررسی رفتار بابلیان با فاتحان سرزمین خود
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com