خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

ASaLi_Nh8ay

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/2/20
ارسال ها
7,644
امتیاز واکنش
13,283
امتیاز
428
محل سکونت
خیابآن بَهآر | کوچه اُردی‌بهشت | پِلآکِ 1
زمان حضور
82 روز 4 ساعت 42 دقیقه
نویسنده این موضوع
فوكو، در خصوص مفهوم قدرت، درك سلسله مراتبي ساده را رد مي‌كند و معتقد است قدرت يك مفهوم ساده ابلاغي از بالا به پايين و دستوري نيست، بلكه در شبكه‌اي از روابط در هم پيچيده، ساري و جاري است.
همان چيزي كه ساختار جامعه را تعيين و آن را مشروع مي‌كند. قدرت در اين مفهوم ريشه در لايه‌هاي مختلف تعاملات اجتماعي و زباني (مفاهيم) دارد.
به عبارت ديگر اعمال قدرت به شكل يك بردار خطي رو به پايين اجرا نمي‌شود بلكه به اصطلاح در يك ظرف گفتماني شكل مي‌پذيرد و معني مي‌يابد. در انديشه فوكو «مساله قدرت» در همه جا جاري است، در نسبت‌ها و اهميت يافتن مناسبت‌ها، در روابط و تعاملات زباني و كلامي ميان افراد، طبقات و گروه‌هاي اجتماعي كه به روش‌ها و منش‌هاي گوناگون ابراز مي‌شود.
به عبارت ديگر آنچه باعث باز‌توليد نظم موجود مي‌شود، گره‌خورده با آن نظمي است كه مجموعه مفاهيم را در خرد جمعي جامعه توليد مي‌كند و مشروعيت مي‌بخشد.

فوكو در کتاب «اراده به دانستن» قدرت را پيش از هر چيز به منزله كثرت مناسبات نيرو درك مي‌كند. مناسباتي كه ذاتي عرصه‌اي هستند كه در آن اعمال مي‌شوند.
براي توضيح بيشتر مفهوم قدرت در تفكر فوكو، آن را از زاويه مفهوم «هژموني» گرامشي بررسي مي‌كنيم.

گرامشي در زندان مفهومي ماندگار را به يادگار گذاشت. هژموني او صورتي كامل‌تر يا حداقل متفاوت از سلطه است كه ماركسيسم مراد مي‌كرد. به بيان ساده، هژموني همان سلطه است اما در حوزه فرهنگ و رسانه. در مقابل سلطه بيشتر صبغه قهر‌آميز و به اصطلاح سخت‌افزارانه دارد. گرامشي مي‌گويد در نظام سرمايه‌داري مخالف سركوب نمي‌شود بلكه اتفاقا پذيرفته مي‌شود، اما مخالفي كه همچون كبريت بي‌خطر براي نظم و نظام سرمايه‌داري تهديدي بنيادين شمرده نمي‌شود و اين به دليل همان امري است كه او هژموني مي‌نامد.


از نظر فوكو يك جزء مهم قدرت، آزادي است زيرا يك قدرت تنها در صورتي كه در مقابل قدرت‌هاي ديگر توان مقاومت داشته باشد، مي‌تواند تاثيرگذار باشد و خود را به مثابه يك گفتمان غالب باز‌توليد كند.
از طرف ديگر، قدرت صرفا مفهومي سركوبگرانه ندارد بلكه از جهتي زاينده نيز هست، به اين معني كه مي‌تواند باعث شود گروه‌هاي اجتماعي، فعال و از حالت انفعالي خارج شوند.
در اين ميان، آنچه در بحث رسانه‌ها مي‌تواند نكته‌آموز باشد، اين است كه همدوشي و همراهي بين دانش و قدرت در سطح فردي موجب درك واقعيت مي‌شود و به رفتار و كردار ما مفهوم مي‌دهد و آن را مشروع مي‌كند. اين درك از واقعيت، در واقع دانشي است كه بلافاصله با طرح شدنش، نسبت جديدي با قدرت پيدا مي‌كند.
تعامل دائمي اي كه بين قدرت و دانش به خصوص در ارتباطات شفاهي وجود دارد به گونه‌اي است كه حقيقت اساسا ناپايدار باقي مي‌ماند. اين در واقع به اين معني است كه تاثير و عملكرد قدرت ناپايدار نيست بلكه غيرقابل پيش‌بيني است. اين مسئله در بحث سلطه رسانه‌ها اهميت دارد.
واقعيت، تنها محصول قدرت و قدرت تجلي‌يافته در بيرون نيست، بلكه يكي از پديده‌هاي اين جهان است كه به شرايط و عوامل بسياري بستگي دارد. محدوديت‌هايي كه به اشكال مختلف ايجاد مي‌شوند و باعث پديد آمدن واقعيت مي‌شوند.

گفتيم كه تحليل ماركسيست‌ها از ساز و كارهاي قدرت در رسانه‌هاي جمعي آن است كه رسانه را ابزاري در دست طبقه حاكم براي باز‌توليد قدرت مي‌دانند. اما از منظر فوكو، عوامل متعددي در باز‌توليد وضعيت حاضر دخيل هستند كه رسانه تنها يكي از آنهاست.

نظام و ثبات قدرت را بايد در رشته‌هاي درهم بافته‌اي از تعاملات زباني و تبادلات مفهومي جستجو كرد. تفسير او در اين خصوص پيچيدگي بيشتري دارد. او معتقد است نظام دانايي حاكم بر دوران (بخوانيد گفتمان موجود) به واسطه ۱)نظام آموزشي، ۲)ساخت اخلاق اجتماعي، ۳)درك مشترك از مذهب و... ادبيات گفتمان هژمونيك را به طرق مختلف كه يكي از آنها رسانه است در جامعه ساري و جاري مي‌سازد.


انجمن رمان 98
انجمن رمان 98 | برترین انجمن رمان نویسی
رمان 98


فوكو ، قدرت و رسانه

 
آخرین ویرایش:

ASaLi_Nh8ay

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/2/20
ارسال ها
7,644
امتیاز واکنش
13,283
امتیاز
428
محل سکونت
خیابآن بَهآر | کوچه اُردی‌بهشت | پِلآکِ 1
زمان حضور
82 روز 4 ساعت 42 دقیقه
نویسنده این موضوع
يكي از جنبه‌هاي آثار فوكو تحليل تبار‌شناسانه است. به اين معني كه سعي مي‌كند پيشينه پيكربندي‌هاي مختلف دانش (اپيستمه يا نظام دانايي) را مورد تجزيه و تحليل قرار دهد. او بر آن جنبه از معرفت‌شناسي تاكيد مي‌كند كه نماد اين جنبش از يك دوره معرفت‌شناسي تا دوره ديگر است. بي‌ترديد، چنين تحليلي صرفا از منظر تاريخي امكان‌پذير است.


او مدعي است كه فلسفه غرب از دوران دكارت مبتني بر تاويل خاصي از معناي ذهنيت دكارتي است. از اين رو فوكو براي نخستين بار باور ديرپاي فلسفي ناشي از همبستگي عقل و پيشرفت را به چالش كشيد و مدعي شد كه تركيب و آشتي ميان اشكال جديد قدرت و دانش تنها به ظهور اشكال جديد سلطه مدد رسانده است.


او به پيروي از نيچه معتقد است كه تفكري كه از دوران دكارت رواج يافت ظهور حوزه‌هاي علمي جديدي چون روانپزشكي، جرم‌شناسي و به طور كلي علوم انساني را فراهم ساخت.

در واقع نوعي همبستگي ديالكتيكي ميان حوزه‌ها و نهادهاي خاصي چون زندان، درمانگاه (پزشكي) و آسايشگاه رواني وجود دارد. بي‌ترديد بدون تكوين اين ذهنيت، ظهور و بروز چنين نهادهايي ممكن نبود.
به نظر او پيدايي اين دانش‌ها به نوبه خود به پيدايي و مشروعيت يافتن نهادهايي ياري رساند كه امكان تحقق علمي اين صورت‌بندي معرفتي- زباني را محقق مي‌سازد. به ديگر سخن با سوژه(هدف) شدن انسان و ابژه شدن(ابرار و وسیله) دانش، زمينه پيدايي و گسترش اين نهادها فراهم آمد. اما بعد‌ها در عصر مدرن و با خرد مدرن، دانش در موضع سوژه(هدف) نشست و آدميان را در مقام ابژه دسته‌بندي كرد به ديوانه، مجرم، شهروند تابع قانون و.... به عبارت ديگر دانش انسان را ابژه كرده است.
مثلا در آسايشگاه‌هاي رواني، بيماران رواني كه ديوانگان ناميده مي‌شوند به عنوان ابژه‌اي براي قدرت و دانش مورد اصلاح قرار مي‌گيرند. پس ذهنيت دكارتي، تفكيك ميان خرد و نابخردي و يا عقل و جنون را فراهم ساخت و روانپزشكي به عنوان حوزه‌اي خاص، ابزار تفكيك اين دو مقوله را فراهم كرد و هر كس مشمول نابخردي و جنون قرار مي‌گرفت، به آسايشگاه‌هاي رواني برده مي‌شد تا مورد مطالعه و بررسي علمي قرار گيرد.


فوكو در «زايش درمانگاه» مي‌گويد: براي نخستين بار در درمانگاه كالبد آدمي به عنوان موضوع يا ابژه مورد بررسي قرار گرفت. به نظر او درمانگاه اولين گفتمان را درباره كالبد آدمي فراهم آورد. براي مثال مرگ نيز مقوله ديگري بود كه در برابر زندگي مورد توجه قرار گرفت. از اين رو مرگ مقدمه گردآوري دانش جديد محسوب شد و با آن نوعي دانايي و معرفت توليد شد. از اين زمان بود كه نگاه تازه نسبت به مرگ به عنوان موضوع علم پزشكي به ظهور فرديت در گفتمان غربي مدد رساند.
حال سوال اينجاست، آيا رسانه‌ها را هم مي‌توان در همين چارچوب مورد ارزيابي قرار داد؟ آيا مي‌توان گفت صنعت رسانه امروز انسان را ابژه كردهاست؟
يكي ديگر از حوزه‌هاي كار فوكو كه مي‌تواند در مطالعات رسانه‌اي مورد توجه قرار گيرد تبار‌شناسي است.



نتيجه‌گيري
فوكو دانش‌پژوهان را به درگير شدن در گفتمان دعوت مي‌كند، چيزي كه واقعيت را توجيه مي‌كند. در انديشه فوكو «مساله قدرت» در همه جا جاري است، در نسبت‌ها و اهميت يافتن مناسبت‌ها، در روابط و تعاملات زباني و كلامي ميان افراد، طبقات و گروه‌هاي اجتماعي كه به شيوه‌ها و منش‌هاي گوناگون ابراز مي‌شود.
به اين وسيله از اين ديدگاه كه رسانه‌ها را همچون نهادهايي نيرومند و واحد ببينيم رهايي مي‌يابيم، چرا كه كنترل و اعمال نفوذ و در يك كلمه «قدرت» را تنها در ساز وكار رسانه‌ها نمي‌توان جستجو كرد بلكه كنترل اجتماعي و «قدرت» برآيندي از نيروهاي متعدد و متنوع جاري در ساخت اجتماعي است كه در مجموع گفتمان غالب را سامان مي‌دهند و واقعيت را نتيجه مي‌بخشند. نكته ديگر از هزار نكته‌اي كه از آراي او مي‌توان برگرفت اين است كه نتايج قدرت اجتناب‌ناپذير نيستند و مي‌توان از آنها پرهيز كرد.
فوكو هيچ اقدام و راهكار انقلابي را توصيه نمي‌كند. پيام او براي آن دسته از دانشجوياني كه مي‌خواهند بر كاركرد و نتايج رسانه‌ها تاثير عملي بگذارند و كاري فراتر از مطالعه صرف رسانه‌هاي جمعي انجام دهند، اين است كه انجام اين كار ضروري نيست.
ولي بي‌شك، در عصري كه يقين‌هاي كاذب عامل بزرگ ايجاد تغييرات هستند، انديشه‌هاي پربار و بديع اين فيلسوف بزرگ مي‌تواند آبشخور زايش نگاه تازه و افق‌هاي جديد معرفتي در مطالعات ارتباطي و رسانه‌اي باشد.


انجمن رمان 98
انجمن رمان 98 | برترین انجمن رمان نویسی
رمان 98


فوكو ، قدرت و رسانه

 
آخرین ویرایش:
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا