خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

HOORI

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/4/20
ارسال ها
162
امتیاز واکنش
692
امتیاز
213
سن
21
محل سکونت
^^چـَـشـمـٰـان‍ـِ یـِکــٔـ مـَـلَـکـِـه‍^^
زمان حضور
13 روز 5 ساعت 9 دقیقه
نویسنده این موضوع
هر کس یک انگشت
در خانواده

بابا در اینجا

انگشت شست است
او که نخستین
انگشت دست است
1587393729282.jpeg



انگشت بعدی
یعنی نشانه
او مادر ماست
بانوی خانه
انگشت بعدی
یعنی برادر

1587393729491.jpeg


اینجا نشسته
پهلوی مادر
پس این یکی کیست؟
انگشت دیگر
آری درست است
او هست خواهر

1587393729688.jpeg


من هستم آخر
انگشت کوچک
انگشتها را
دیدی تو تک تک
ما پنج انگشت
هستیم با هم
با هم شریکیم
در شادی و غم
گرچه جداییم
ما پنج انگشت

1587393729924.jpeg

چون جمع گردیم

هستیم یک مشت


{کـــودکـٰـانـِه هـٰـایـَـم}

 
  • تشکر
  • قهقهه
  • جذاب
Reactions: elnaź вαnσσ، Jãs.I، SAEEDEH.T و 2 نفر دیگر

HOORI

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/4/20
ارسال ها
162
امتیاز واکنش
692
امتیاز
213
سن
21
محل سکونت
^^چـَـشـمـٰـان‍ـِ یـِکــٔـ مـَـلَـکـِـه‍^^
زمان حضور
13 روز 5 ساعت 9 دقیقه
نویسنده این موضوع
عینک مادر بزرگ

عینک مادر بزرگ

چند روزيه شكسته
انگار يه عالمه غم
توي دلش نشسته
هرجا كه ميخواد بره
منو صدا ميكنه
اونوقت با مهربوني
منو دعا ميكنه
خدا كنه كه چشماش
دوباره خوب ببينه
چون كه دلم نميخواد

غم تو دلش بشينه


{کـــودکـٰـانـِه هـٰـایـَـم}

 
  • تشکر
Reactions: elnaź вαnσσ، Jãs.I، SAEEDEH.T و 2 نفر دیگر

HOORI

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/4/20
ارسال ها
162
امتیاز واکنش
692
امتیاز
213
سن
21
محل سکونت
^^چـَـشـمـٰـان‍ـِ یـِکــٔـ مـَـلَـکـِـه‍^^
زمان حضور
13 روز 5 ساعت 9 دقیقه
نویسنده این موضوع
یک،دو،سه


یک مال من

دو مال تو
سه مال آبجیش
آهای کوفته برنجیش
آهای مادر گنجیش
آهای کفگیر ملاقه
آهای قابلمه داغه
آهای آش رو چراغه
بیا گشنه نباشیم
با هم بخوریم و پاشیم




{کـــودکـٰـانـِه هـٰـایـَـم}

 
  • تشکر
  • قهقهه
Reactions: elnaź вαnσσ، Jãs.I، SAEEDEH.T و 2 نفر دیگر

HOORI

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/4/20
ارسال ها
162
امتیاز واکنش
692
امتیاز
213
سن
21
محل سکونت
^^چـَـشـمـٰـان‍ـِ یـِکــٔـ مـَـلَـکـِـه‍^^
زمان حضور
13 روز 5 ساعت 9 دقیقه
نویسنده این موضوع
دویدم و دویدم



دویدمو دویدم
سر کوهی رسیدم
دو تا خاتونو دیدم
یکیش به من آب داد
یکیش به من نون داد
نونو خودم خوردم
آبو دادم به زمین
زمین به من علف داد
علفو دادم به بزی
بزی به من شیر داد
شیرو دادم به نونوا
نونوا به من آتیش داد
آتیشو دادم آهنگر
آهنگر به من قیچی داد
قیچیو دادم به خیاط
خیاط به من عبا داد
عبا رو دادم به بابا
بابا به من خرما داد
یکیشو خوردم تلخ بود
یکیشو خوردم شیرین
بود قصه ما همین بود




شعر کودکانه قدیمی,شعرهای کودکانه قدیمی,اشعار قدیمی کودکانه




{کـــودکـٰـانـِه هـٰـایـَـم}

 
  • تشکر
Reactions: elnaź вαnσσ، Jãs.I، SAEEDEH.T و 2 نفر دیگر

HOORI

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/4/20
ارسال ها
162
امتیاز واکنش
692
امتیاز
213
سن
21
محل سکونت
^^چـَـشـمـٰـان‍ـِ یـِکــٔـ مـَـلَـکـِـه‍^^
زمان حضور
13 روز 5 ساعت 9 دقیقه
نویسنده این موضوع
جوجه طلایی


جوجه جوجه طلایی

نوکت سرخ و حنایی
تخم خود را شکستی
چگونه بیرون جستی؟
گفتا جایم تنگ بود
دیوارش از سنگ بود
نه پنجره نه در داشت
نه کس ز من خبر داشت
گفتم چنین جای تنگ
نیاورد به جز ننگ
به خود دادم یک تکان
مثل رستم پهلوان
تخم خود را شکستم

یکباره بیرون جستم


{کـــودکـٰـانـِه هـٰـایـَـم}

 
  • تشکر
  • ناراحت
Reactions: elnaź вαnσσ، Jãs.I، SAEEDEH.T و 2 نفر دیگر

HOORI

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/4/20
ارسال ها
162
امتیاز واکنش
692
امتیاز
213
سن
21
محل سکونت
^^چـَـشـمـٰـان‍ـِ یـِکــٔـ مـَـلَـکـِـه‍^^
زمان حضور
13 روز 5 ساعت 9 دقیقه
نویسنده این موضوع
صابون

شعر کودکانه قدیمی,شعرهای کودکانه قدیمی,اشعار قدیمی کودکانه


کی بود کی بود؟
یه صابون کوچیک موچیک
گریه می کرد چیلیک چیلیک
غصه می خورد همیشه
می گفت چرا صابون بزرگ نمی شه
هر روز دارم آب می خورم تَر می شم
ولی کوچیک تر می شم
رفتم پیشش نشستم
براش یه خالی بستم
گفتم من هم اون قدیما غول بودم
مثل تو خنگول بودم
کوچیک شدم که با تو بازی کنم
سُرت بدم سُرسُره بازی کنم


{کـــودکـٰـانـِه هـٰـایـَـم}

 
  • تشکر
Reactions: elnaź вαnσσ، Jãs.I، SAEEDEH.T و 2 نفر دیگر

HOORI

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/4/20
ارسال ها
162
امتیاز واکنش
692
امتیاز
213
سن
21
محل سکونت
^^چـَـشـمـٰـان‍ـِ یـِکــٔـ مـَـلَـکـِـه‍^^
زمان حضور
13 روز 5 ساعت 9 دقیقه
نویسنده این موضوع
گاز

شعر کودکانه,شعر برای کودکان,شعرهای کودکانه


کی بود کی بود؟
یه لوله ی دراز بود
تو اون پُر از گاز بود
یه روز بوشو شنیدم
ولی اونو ندیدم
گفتم مامان این کیه
بوی خطرناکیه!
مامان اومد شیر گاز و ببنده
دیدم داره می خنده
بو ها، نه از لوله، نه از شیر بود

فقط بوی پیاز داغ و سیر بود


{کـــودکـٰـانـِه هـٰـایـَـم}

 
  • تشکر
Reactions: elnaź вαnσσ، Jãs.I، SAEEDEH.T و یک کاربر دیگر

HOORI

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/4/20
ارسال ها
162
امتیاز واکنش
692
امتیاز
213
سن
21
محل سکونت
^^چـَـشـمـٰـان‍ـِ یـِکــٔـ مـَـلَـکـِـه‍^^
زمان حضور
13 روز 5 ساعت 9 دقیقه
نویسنده این موضوع
شعر اقا خرگوشه

یک روز یه آقا خرگوشه
رسید به یه بچه موشه موشه
موشه دوید تو سوراخ
خرگوشه گفت : آخ
وایسا، وایسا، -
من خرگوش بی آزارم
بیا از سوراخت بیرون
نمی خوای مهمون
یواش موشه اومد بیرون
یه نگاهی کرد به مهمون




دید که گوشاش درازه
دهنش بازه، بازه
شاید می خواد بخوردم
یا با خودش ببردم
پس می رم پیش مامانم
آنجا می مونم
مادر موشه عاقل بود
زنی با هوش و کامل بود
یه نگاهی کرد به مهمون
گفت ای بچه جون!
این خرگوشه
خیلی خوب و مهربونه
پس برو پیشش سلام کن

بیارش خونه


{کـــودکـٰـانـِه هـٰـایـَـم}

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: elnaź вαnσσ، Jãs.I و SAEEDEH.T

HOORI

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/4/20
ارسال ها
162
امتیاز واکنش
692
امتیاز
213
سن
21
محل سکونت
^^چـَـشـمـٰـان‍ـِ یـِکــٔـ مـَـلَـکـِـه‍^^
زمان حضور
13 روز 5 ساعت 9 دقیقه
نویسنده این موضوع
متن شعر کودکانه,شعر کودک,شعر برای کودک یک ساله


آی بز من


آی بزمن ، آی بزمن
بازم منو صدا بزن
وقتی که بع بع می‌کنی
من می‌دونم که با منی
زنگوله‌ی طلا داری
دوچشم ناقلا داری


{کـــودکـٰـانـِه هـٰـایـَـم}

 
  • تشکر
Reactions: elnaź вαnσσ و SAEEDEH.T

HOORI

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/4/20
ارسال ها
162
امتیاز واکنش
692
امتیاز
213
سن
21
محل سکونت
^^چـَـشـمـٰـان‍ـِ یـِکــٔـ مـَـلَـکـِـه‍^^
زمان حضور
13 روز 5 ساعت 9 دقیقه
نویسنده این موضوع
آفتاب



شعر کودکانه آفتاب در اومده


صبح شده آفتاب اومده
من تازه از خواب پا شدم
وای جواب مامان جونو
ای خدا چی بدم
اول جامو جمع می کنم
بعد چایی رو دم می کنم
حاضر می شم برای ورزش
ورزشهای ساده و نرمش
با صابون خوشبو، می شورم دست و رو
صورتم می شه از پاکی چو گلها
مامانم واسه من یه چایی می ریزن
بـ*ـو*سم هم میکنن، میگن: بفرما



{کـــودکـٰـانـِه هـٰـایـَـم}

 
  • تشکر
Reactions: elnaź вαnσσ و SAEEDEH.T
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا