خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

مطالب گفته شده چقدر قابل فهم و مفید واقع شده؟


  • مجموع رای دهندگان
    30

Jãs.I

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/3/20
ارسال ها
391
امتیاز واکنش
7,526
امتیاز
263
سن
24
محل سکونت
City of Smoke and Ash☁️
زمان حضور
60 روز 20 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
شايد خواندن و نوشتن، همانند روياپردازى و انديشيدن، تنها براى كاستن حجم صداى جهان به كار مى‌آيند.

[ دنى لافرير ]
***

سلام خدمت نویسندگان ِ تازه کار و کهنه‌کار و هنوز نویسنده نشده‌های خطه‌ي رمان9۸ ،
نویسندگانی که قصد دارند داستانك بنویسند، در آینده‌ای نه چندان دور خواهند نوشت و یا پیش از ایجاد این تاپیک، داستانکی نوشته‌اند.

همه شما عزیزان می‌دانید که نویسندگی اصولی دارد. خواه یک انشای ساده‌ی ده خطی باشد(همان‌هایی در مدرسه با هزاران مشقت و فسفر سوزاندن می‌نوشتیم)، خواه رمان و کتابی فلسفی باشد و یا حتی داستانکی در حد چند جمله!
لذا استدعا دارم پیش از استارت داستانک خود، حتماً مطالب را مطالعه فرمایید. :cofee:

[همراه ِ ما باشید]


•| آنچه باید درباره داستانك بدانید! |•

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: Sajede Khatami، MARIA₊✧، Reyhan.t و 32 نفر دیگر

Jãs.I

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/3/20
ارسال ها
391
امتیاز واکنش
7,526
امتیاز
263
سن
24
محل سکونت
City of Smoke and Ash☁️
زمان حضور
60 روز 20 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
استراتژی صفر: مقدمه‌ی ماجرا!

همه‌ی ما می‌دانیم با روی کار آمدن اینترنت، تغییرات زیادی در رویه‌ی نویسندگی و حتی انتشار آثار صورت گرفت و همین باعث شد اغلب سردبیران به دنبال متونی بروند که به راحتی در صفحه کامپیوتر خوانده شود. به چنین متونی اصطلاحاً داستانک، فلش فیکشن، داستان مینی‌مال، داستان لحظه و الا ماشاالله گفته می‌شود.
این دسته از متون در سال 1۹۶۰ در پی انقلاب مینی‌مالیستی که هنر و موسیقی و صد البته ادبیات را دربر گرفته بود، پدید آمدند.
فلش فیکشن‌ها _یا همان داستانک خودمان_ داستان‌هایی خیلی کوتاه یعنی با حجم ِ ۳۰۰ الی ۱۰۰۰ کلمه هستند. یعنی کوتاه‌تر از یک داستان ِ معمولی و بلندتر از یك میکروفیکشن که حجمی حدود ۱۰ الی ۳۰۰ کلمه دارد.
این دسته از متون معمولا به دنبال یک کشف ضربه زننده، شوکه کردن خواننده، تلنگری طنزآمیز و تمسخری غافل‌گیر کننده، هستند. فلش فیکشن‌ها درواقع، داستان ِ اتفاقی‌اند که از به اوج رسیدن چند اتفاق نانوشته دیگر حاصل شده.
یعنی نویسنده قصد نوشتن و اشاره به اتفاقات پیش از آن را ندارد و تنها از یك نقطه اوج، داستان می‌نویسد.

[ایده را در دم خفه می‌کند!]
***
آخرین جمله که قرمز نوشته شده، همان استراتژی اول است.
پس همراه ما باشید.


•| آنچه باید درباره داستانك بدانید! |•

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: Sajede Khatami، MARIA₊✧، Tiralin و 32 نفر دیگر

Jãs.I

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/3/20
ارسال ها
391
امتیاز واکنش
7,526
امتیاز
263
سن
24
محل سکونت
City of Smoke and Ash☁️
زمان حضور
60 روز 20 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
استراتژی یک: ایده‌های بزرگ را در دم خفه کن!

درست است. ایده را باید در دم خفه کرد، اما نه که آن را کشت! شما قاتل ایده‌های خود نیستید؛ بلکه می‌خواهید آن‌ها را کوچک کوچک کنید. یعنی در بطن ایده‌های بزرگ موجود در سرتان، باید به دنبال آن ایده‌ی کوچک ِ لمیده در گوشه‌ای، بگردید.
بگذارید برایتان مثالی بزنم.
اگر بخواهید درباره روابط پیچیده‌ی والدین و فرزندان بنویسید، نیاز به نوشتن رمان دارید. حال بیایید به جای آن، راجع به بچه‌ی وسطی، کارنامه‌ی بد سارا، بدعنقی مایک در ماشین حین سفر بنویسید.
به این ترتیب، شما از بطن ایده‌ی بزرگ روابط والدین و فرزندان، چندین ایده‌ی خُرد درآوردید.
هرچند باید در نظر داشته باشید درست است که ایده باید کوچک باشد، اما نباید جذابیت آن را از قلم انداخت!
***

استراتژی دو: مقدمه را در آغاز دفن کن!
وقتی می‌خواهید فلش فیکشن‌ بنویسید، نیایید دو صفحه پیش- داستان و مقدمه شعر و فُلان بنویسید! سعی کنید در همان پاراگراف اول، مقدمه را جمع و داستان را شروع کنید.
به یاد داشته باشید که شما رمان یا داستان‌های مرسوم را نمی‌نویسید، بلکه فلش فیکشن‌ می‌نویسید. یعنی داستان را باید تنها در حداکثر ۱۰۰۰ کلمه بگنجانید.

[فلش فیکشن‌ نویس‌ها حتماً بخوانند!:cofee:]


•| آنچه باید درباره داستانك بدانید! |•

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: Sajede Khatami، MaRjAn، Erarira و 24 نفر دیگر

Jãs.I

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/3/20
ارسال ها
391
امتیاز واکنش
7,526
امتیاز
263
سن
24
محل سکونت
City of Smoke and Ash☁️
زمان حضور
60 روز 20 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
استراتژی سه: از وسط اتفاق شروع کن.
همیشه آغاز یک نوشته نقش بسیار مهمی را ایفا می‌کند. به طور معمول شروع رمان‌ها، آنچنان است که خواننده را با سیری سریع یا کُند، به بطن داستان ببرد؛ وی را با محیط داستان آشنا کند و کم کم او را با خود همراه کند. اما در فلش فیکشن‌ قضیه کمی فرق می‌کند. اینبار نویسنده_که شما باشید_ خواننده را هُل می‌دهید وسط ماجرا!
مثلاً یک غول وسط اتاق خواب است، بمبی در ثانیه‌های آخر منفجر شدن است، قاتلی در حین کشتن مقتول و...
این‌ها تنها مثالی جزئی بودند؛ حال بیایید کامل‌ترش کنیم.
تصور کنید می‌خواهید خاطره‌ای هیجان انگیز را بنویسید. مثلاً لحظه‌ای که در جنگل بودید و حیوانی وحشی دنبالتان کرد و شما در حین فرار، در چاله‌ای افتادید و بی هوش شدید.
آیا از شما از لحظه‌ای که در خانه بودید و داشتید وسایل‌تان را آماده می‌کردید، می‌نویسید؟ مسلّماً خیر! می‌آیید از لحظه‌ای دویدنتان در جنگل و یا شنیدن خرناس آن حیوان استارت می‌زنید.
از طرفی باید در نظر داشته باشید که نیازی نیست تمام جزئیات را توصیف کنید، خواننده خودش جای خالی برخی توصیفات را پر می‌کند.
***

استراتژی چهار: نقش زدن تصویر با کلمات

داستانتان را روی تصویری قوی متمرکز کنید. مثلا خیابانی جنگ زده، غروبی غربت زده.
خواننده با خواندن هر یک از این کلمات، در دم همه چیز را در ذهنش تصور می‌کند؛ بی‌آنکه شما توصیف اضافه‌ای کرده باشد. یک تصویر به هزاران کلمه می‌ارزد. بنابراین انتخاب یک تصویر قوی، شما را از توصیفات بیش از حد صحنه بازمی‌دارد. یک جورهایی حکم لیمیتر را دارد.
ضمنا ایرادی ندارد اگر همه اتفاقات درون یک تصویر بیفتند. بالاخره هرچه که باشد، داستان است دیگر...


•| آنچه باید درباره داستانك بدانید! |•

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: Sajede Khatami، Reyhan.t، MaRjAn و 23 نفر دیگر

Jãs.I

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/3/20
ارسال ها
391
امتیاز واکنش
7,526
امتیاز
263
سن
24
محل سکونت
City of Smoke and Ash☁️
زمان حضور
60 روز 20 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
استراتژی پنج: خواننده را تا آخر درحال حدس زدن نگه دار.

یک راز کوچک می‌تواند خیلی کارها بکند. شما می‌بایست فضای داستان را به گونه‌ای پدید آورید که خواننده در قسمت‌های زیادی از داستان، به طور دقیق نداند چه چیزی اتفاق می‌افتد یا انتهای ماجرا چیست. همین تا آخر او را تطمیع خواهد کرد. از طرفی این را هم باید در نظر داشته باشید که در نهایت، پاداش خوبی نصیب خواننده شود.
یعنی فلش فیکشن‌ شما باید دارای پایانی جالب و غافلگیر کننده باشد. چیزی که خواننده انتظارش را نداشته و برایش قابل حدس نباشد!
در اینجا شما باید به عنوان یک نویسنده، خلاقیت خود را در جو سازی و القای به جای احساسات به کار گیرید. چگونه؟

- از کلمات درست، در لحظه درست، برای توصیف استفاده کنید.

به یاد داشته باشید محدودیت در استفاده از کلمات، داستانک شما را دچار ضعف نمی‌کند؛ بلکه راه را برای توصیف سریع و گیرا هموار می‌سازد.

- اینکه چه جمله‌ای را کجا به کار ببرید تا علامت سوالی در ذهن خواننده ایجاد شود و کمی وقفه میان پدید آمدن علامت سوال دیگر بیفتد نیز، بسیار مهم است. چراکه باید به خواننده اندکی فرصت دهید تا مسائل را حلّاجی کند.
رویدادها و هرچه که قرار است اتفاق بیفتد را اولویت بندی کنید. این رکن نه تنها در نوشتن داستانک، بلکه در نوشتن رمان هم بسیار حائز اهمیت است.

- باید دقیقا بدانید چرا می‌نویسید، شروع و پایان قضیه چیست، قرار است چه پیام و مطلبی را به خواننده منتقل کنید.
هدف از نوشتن بسیار مهم است.
***

پ ن: حدوداً دو استراتژی دیگه مونده تا آموزش تموم بشه. مطالبی که در پست‌های قبل گفته شد، تا حدامکان کوتاه شده اطلاعاتی بود که داشتم؛ تا هم قابل فهم باشه و هم حوصله‌ خوندن داشته باشید.
توجه داشته باشید این‌ها فقط متن آموزشی نیست، بلکه ارکان مهم نوشتن یک فلش فیکشن‌ ِ.
نظرسنجی هم فراموش نشه.
ممنون :rose: :cofee:


•| آنچه باید درباره داستانك بدانید! |•

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: Sajede Khatami، Reyhan.t، MaRjAn و 21 نفر دیگر

Jãs.I

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/3/20
ارسال ها
391
امتیاز واکنش
7,526
امتیاز
263
سن
24
محل سکونت
City of Smoke and Ash☁️
زمان حضور
60 روز 20 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
استراتژی شش: از منابع رمزی استفاده کنید.
وقتی صحبت از منابع رمزی می‌شود، حتما از خودتان می‌پرسید منظور دقیقاً چه چیزی است؟ بگذارید برایتان توضیح دهم.

شما هنگام نوشتن می‌توانید به رویدادهای مهم تاریخی، مکان‌های معروف، داستان‌ها و افسانه‌های مشهور اشاره یا از موقعیت‌های مشهور ادبی، استفاده کنید. در این صورت، در به کارگیری کلمات صرفه جویی کرده‌اید.
اگر داستان راجع به اتفاقی در تایتانیک است، نیازی نیست توضیح دهید قرار است چه اتفاقی بیفتد؛ تاریخ و جیمز کامرون قبلاً این کار را برای شما انجام داده‌اند.
به یاد داشته باشید از مواد و مصالح مبهم برای شرح داستان استفاده نکنید! خواننده باید بتواند استنتاج‌هایش را صورت دهد.
***
یک پست دیگه، و تمام!


•| آنچه باید درباره داستانك بدانید! |•

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: Sajede Khatami، Reyhan.t، MaRjAn و 22 نفر دیگر

Jãs.I

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/3/20
ارسال ها
391
امتیاز واکنش
7,526
امتیاز
263
سن
24
محل سکونت
City of Smoke and Ash☁️
زمان حضور
60 روز 20 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
استراتژی هفت: جرقه در پایان!

تاکنون شش استراتژی نام برده شد که از هر کدامشان می‌توان به نحوی در نوشتن فلش فیکشن‌ استفاده کرد. حال به استراتژی هفتم و البته آخر، رسیده‌ایم؛ یعنی پایانی شوکه کننده!
اصطلاحاً به این نوع پایان، پایان ِ چرخشی نیز گفته می‌شود. تقریباً مانند «استراتژی پنج»، پایان چرخشی این اجازه را به خواننده می‌دهد تاثیری در پایان داستان ایجاد کند.
فلش فیکشن‌ها معمولاً پایان چرخشی دارند؛ چراکه شما فرصت کافی ندارید شخصیت‌های غم‌دیده بسازید و نشان دهید یک پی‌رنگ ِ طولانی با آن‌ها چه کرده! فلش فیکشن‌ مثل لطیفه‌های خوب است؛ همین‌طور راحت پیش می‌رود و در لحظه‌ی آخر، ضربه‌اش را می‌زند!
به فلش فیکشن‌ زیر دقت کنید. این فلش فیکشن‌ علی رغم نقص‌هایی که دارد، توانسته به روشنی چندتا از استراتژی‌ها را در خود جای دهد.

***
فلش فیکشن‌ «تست ِ جاده»

یک روز دیگر و یک امتحان رانندگی دیگر.
[ایده‌ را در دم خفه کن] مرد ِ با لباس دولتی، در ماشین را باز کرد و بی‌آنکه نگاهی به شخصی که کنار دستش بیندازد، نشست‌. [مقدمه را در آغاز دفن کن.]
راننده ماشین را روشن کرد. همه چیز خوب بود تا اینکه ناگهان فرمان را به سمتی چرخاند و سرعت ماشین بالا رفت. جانسون، افسر ممتحن، بالاخره به کنارش نگاه کرد. راننده انسان نبود، بلکه سر بز داشت. ریشش بلند و پوستش تیره شده بود. دو شاخ پیچیده هم روی سرش داشت!
جانسون در ماشینی که به سرعتش افزوده می‌شد، با یک غول گرفتار شده بود.
[تصویر قوی] غول مدادم فریاد می‌زد: «پوکا!»
جانسون کم کم می‌فهمد. او قصه پریان درباره‌ی پوکا را می‌دانست.
[تلمیح] آن‌ها موجوداتی بودند که قربانیان خود را غرق می‌کردند.
پوکا که ماشین را می‌‌فرستد توی استخر، جانسون می‌فهمید پوکاهای مدرن، با ماشین جان قربانیان را می‌گیرند.
[حل قضیه]
هر دویشان می‌میرند؛ اما جانسون تا آنجایی زنده می‌ماند که دندان‌هایی مانند دندان بز، گوشت را از استخوان‌هایش کند و جوید. ماشین مانند مشتی که به ژله برخورد کند، خورد به سطح صیقلی استخر. شیشه جلوی ماشین زیر خروارها آب وا داد و آب، خنده‌ جیغ آلود راننده را شست و برد...![پایان چرخشی]

***
خب، این هم از آموزش فلش فیکشن‌ نویسی.
به نظر من فلش فیکشن‌ها می‌تونن خیلی کاربردی باشن، مخصوصاً زمانی که پروژه‌های بزرگ مثل رمان نویسی، تمام اعتماد به نفستون رو دود کردن و به هوا فرستادن!
این موقع‌ها، فلش فیکشن‌ می‌تونه برای دست گرمی خیلی خوب باشه.

نظرسنجی بالا فراموش نشه.
ممنون از کسانی من رو تا اینجا همراهی کردن :cofee:
پایان:۹۹/۲/۱
۱۶:۴۵


•| آنچه باید درباره داستانك بدانید! |•

 
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: Sajede Khatami، ali khzaee، Reyhan.t و 23 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا