خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Walantin

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
30/8/19
ارسال ها
40
امتیاز واکنش
612
امتیاز
153
سن
21
زمان حضور
3 روز 2 ساعت 8 دقیقه
نویسنده این موضوع
نام رمان: نیم‌مرده
ژانر: پلیسی-جنایی، عاشقانه، تراژدی
نویسنده: Walantin
تایید کننده: The unborn
خلاصه: دختری پس از مرگ نامزدش به حالت افسردگی می‌افتد و زندگی را پایان یافته می‌داند؛ اما روزی آدمی می‌آید، آدمی که شخصیتش همچون معادله‌های چند مجهولی می‌ماند. او باعث می‌شود که دخترک تصمیمی بگیرد، تصمیمی که شاید قاتل را قلقلک دهد تا به سویش گام بردارد یا گامی عقب برود، تصمیمی که شاید مرموزترین اتفاق عمرش را رقم بزند.
لینک رمان:


رمان نیم‌مرده | Walantin کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM، Mounes Hasanpour، Narges_Alioghli و 4 نفر دیگر

Narges_Alioghli

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/1/20
ارسال ها
486
امتیاز واکنش
13,887
امتیاز
303
محل سکونت
دیوار
زمان حضور
84 روز 17 ساعت 20 دقیقه
به نام آنکه من و تو هر دو می‌پرستیم، آنکه به جسم روح و جان و به ذهن اندیشه و خیال بخشید؛ خدا
نقد و بررسی رمان نیم‌مرده
نیم‌مرده، نامی جدید، عجیب و جذاب، که به خوبی ژانرهای رمان را پوشش می‌دهد اولین نکته‌ی مثبت درخشان این رمان بود. نامی خشن و خوفناک کاملا مناسب ژانرهای جنایی، تراژدی و ترسناک. شاید منظور کسی است که از لحاظ روحی مرده است، یا کسی که هیچ راهی برای نجات ندارد و به هر حال می‌میرد؛ بنابراین از همین اکنون نیم‌مرده به حساب می‌آید.

پس از قتل نامزدش زندگی را پایان یافته می‌داند؛ اما روزی شخصی وارد زندگی‌اش می‌شود. ورود او باعث می‌شود که دخترک تصمیم عجیبی بگیرد که شاید قاتل مرموز و دیوانه را قلقلک دهد تا به سویش گامی بردارد یا گامی عقب برود.
بیشتر معیارهای خلاصه‌نویسی رعایت شده بود و خلاصه با ژانرها هماهنگ بود، اما کاش کمی ساده‌تر می‌بود. زیادی گنگ بودن خلاصه هم خوب نیست. مقدمه نیز هماهنگ و متناسب پست معرفی را ساپورت می‌کرد. دو پست اول به من نوید رمانی جدید و بسیار جذاب می‌داد اما متاسفانه، صحنه‌ها و سوژه‌های کلیشه‌ای بسیاری به چشم می‌خورد. قاتلی مرموز که هیچ کس نمی‌تواند او را دست گیر کند، کارآگاهی جذاب و سرد که برای حل پرونده می‌آید، مکانی نحس، ضرب‌الاجل کارآگاه جوان، جوانی که به قتل می‌رسد و نامزدی که متهم می‌شود، صحنه‌ی تکیه دادن سیاه‌پوشی مرموز به درخت و وحشتی که به شخصیت اصلی دست می‌دهد، خواهری که از خواهرش نفرت دارد، ماشینی که با سرعت حرکت کرده عابری را خیس و گلی می‌کند و...
علائم نگارشی و مسائل رسم‌الخط تا حدودی رعایت شده که اعتماد خواننده را جلب می‌کند اما در بخش‌هایی تکرار کلمات را شاهد هستیم. بهتر بود از کلمات مترادف استفاده می‌کردید. همچنین اشتباه تایپی هم به چشم می‌خورد که تمرکز خواننده را به هم می‌زند و مهم‌تر از همه حشوی بسیاری بود که در خط به خط رمان به جا گرفته بود و سطح آن را پایین آورده بود. همچنین در کلماتی مانند «اشکانم» قواعد را زیر پا گذاشته‌اید. «ان» نشانه‌ی جمع عربی است و اشک کلمه‌ای فارسی، ترکیب آن⁦‌ها نادرست است. ناهماهنگی زمان افعال هم در داستان کم نبود.
رفتار مرد چشم‌سبز اصلا قابل باور نبود! زنی که از مردی عجیب سراغ می‌گیرد که دیوانه خطاب نمی‌شود! علاوه بر این، شما از انگلیس حرف می‌زنید که مردمش فرهنگ بالایی داشته و چنین رفتاری نمی‌کنند. چند بار خواندمش اما ابدا توی کتم نمی‌رفت.
یک بار چشمان ویل را قهوه‌ای گفته‌اید و یک بار سبز! عدم هماهنگی صحنه ها با صحنه های سابق اعتماد خواننده را نابود می‌کند و همچنین گفته‌اید جولی شجاع و سرکش است و جنیفر مطیع و ترسو اما همین جنیفر مطیع و ترسو از مرد نیمه‌شب نمی‌ترسد و به کافه مرگ می‌رود و همان جولی سرکش و شجاع اعتراض میکند به این عمل و از این مرد می‌ترسد! در رمان ناهماهنگی‌های بسیاری دیده می‌شد که هر لحظه بیشتر تیشه بر ریشه‌ی اعتماد خواننده می‌زند.
دلیل اینکه جولی در این حد با جنیفر مشکل دارد مشخص نیست اما تلویح جذابی هم نیست. این مسئله اصلا مرا علاقه‌مند نمی‌کرد که برای فهمیدن آن رمان را دنبال کنم، بلکه حتی در پس ذهنم فریاد می‌زد و می‌نالید چرا که نفرت جولی به زیبایی نشان داده نشده است. کاش بیشتر روی تلویح کار کنید.
در بخش هایی از رمان اسامی را جابه‌جا به کار برده‌اید! نوشته را بدون بازنویسی منتشر نکنید.
در میان شخصیت‌ها فقط سن جنیفر گفته شده و این تصویر پردازی وباور رفتار شخصیت‌ها را سخت کرده. در پست های ابتدایی گمان می‌کردم جولی یک دختربچه است اما بعد حرف از سر کار رفتن او شد که حتی معلوم نشد شغلش چیست! کاش سن شخصیت ها را می‌گفتید تا خواننده اینقدر گیج نشود.
زاویه دید انتخابی شما مناسب بود چرا که توانستید احساسات جنیفر را به خوبی به مخاطب منتقل کنید اما پرش زمانی یک ماهه آن هم در بخش‌های ابتدایی رمان؟ باعث می‌شود رشته‌ی ارتباط مخاطب و رمان از هم گسیخته شود و کمی طول می‌کشد تا خواننده دوباره به داستان برگردد.
قلم ضعف دارد و راه طولانی‌ای مملو از نوشتن و خواندن تا خوب نوشتن برای نویسنده هست.
توصیفات پویا و قطره‌چکانی کمک خوبی به بالا رفتن سطح این رمان می‌کرد. اما فقط رنگ مو و چشم گفته شده و از دیگر ویژگی‌های شخصیت‌ها حرفی به میان نیامده است. همچنین توضیفات پویا تنها چهره را در بر می‌گیرد و حالات شخصیت‌ها و مکان‌ها و... پویا توصیف نشده‌اند که زیبایی این توصیف پویا را از میان برده است.

در کل می‌توان نیم مرده را اثری جذاب دانست، اما نه چندان نو و بی‌نقص.
رمان شما هم‌اکنون به تگ مجاز نیست، اما در صورت رفع ایرادات می‌توانید درخواست تگ برگزیده را برای آن داشته باشید.
با احترام فراوان و علاقه‌ی بی‌پایان
نرگس علی اوغلی
کادر نقد انجمن رمان98
1399/3/1


رمان نیم‌مرده | Walantin کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: MĀŘÝM، Asal_Zinati، Walantin و 5 نفر دیگر

mahaflaki

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
26/7/18
ارسال ها
693
امتیاز واکنش
17,009
امتیاز
303
محل سکونت
Golestan
زمان حضور
100 روز 13 ساعت 12 دقیقه
به نام خداوند لوح و قلم حقیقت نگار وجود و عدم

نقد و بررسی رمان نیم مرده

نیم مرده در واژه به انکه هنوز نمره و نیمه جانی در تن دارد اطلاق می‌شود. «کم روشنایی» واژه دیگری بود که من از نیم مرده دریافت کردم. به عنوان یک خواننده با دیدن نام متوجه شدم ژانر تراژدی جزو جدا ناشدنی این رمان خواهد بود و نباید توقع روشنایی بیش از حد از داستان داشت. همچنین با دیدن نام پرسش هایی در ذهن من ایجاد شد که این فرد نیم مرده کیست؟ برای چه نیمه جان شده؟ این پرسش سازی در ذهن، موفقیت شما را در تناسب ژانر با عنوان به تصویر می‌کشد.
خلاصه شما با ژانر ها در تناسب بود و در این زمینه موفق بوده اید. در رابـ*ـطه با خلاصه باید بگویم بهترین خلاصه ان است که علاوه بر دادن اطلاعات، ابهاماتی هم ایجاد کند. خلاصه شما ابهامات زیادی برای برای خواننده ایجاد می‌کرد ولی اطلاعات داده شده کافی نبود و این ممکن است خواننده را کمی دلسرد کند به شما پیشنهاد میکنم کمی هم اطلاعات به خورد خواننده دهید تا حدس هایی در رابـ*ـطه با رمان شما بزند و به منظور اگاهی از درستی یا نادرستی گمانش تشنه نوشته شما شود.
پس از قتل نامزدش زندگی را پایان یافته می‌داند؛ علت قتل چه بود؟ قاتل چه کسی است؟ ایا نزاع و درگیری علت قتل است؟ اما روزی شخصی وارد زندگی‌اش می‌شود. ایا این شخص مرد است یا زن؟ با قاتل ارتباطی دارد یا از طرف مقتول است؟ ورود او باعث می‌شود که دخترک تصمیم عجیبی بگیرد چه تصمیمی؟ که شاید قاتل مرموز و دیوانه را قلقلک دهد تا به سویش گامی بردارد یا گامی عقب برود.

در اینجا بهتر بود می‌گفتید تا به سویش گامی بردارد یا شاید هم عقب برود.
و به جای ورود از حضور استفاده می‌کردید. استفاده تکراری از واژه گامی و ورود باعث کم شدن جذابیت خلاصه شده است. بهتر است با یک بازنگری این مشکل کوچک را حل کنید.

مقدمه رمان شما کمی مرا شوکه کرد! بنده توقع متنی در وصف جنیفر و ویل را داشتم ولی شما از قاتل سخن به میان اوردید. اینکه قاتل احتمالا عاشق و از ان نالان است ذهنیت مرا سمت این میبرد که دلیل قتل، عشقی است که قاتل به جنیفر داشته است. اما این نظریه کمی با خواندن جمله بعد نقض می‌شود. یک قاتل نمی‌تواند عاشق باشد! از طرفی هنوز دستان آلوده به خونش را روی سرم حس می‌کنم. بیانگر نزدیکی قاتل به جنیفر است. درکل مقدمه رمان شما ژانر معمایی و جنایی را به خوبی کاور کرد و فضای تاریک انتهای مقدمه، مهارت شما در استفاده درست از ژانر ها را به تصویر کشید.

جلد رمان شما دختری ایستاده که نیمی از اندامش غرق در غبار است را به تصویر می‌کشد که من ان غبار را به گرد مرگ تشبیه می‌کنم. تصویر پس زمینه دو دست در حال دور شدن را نمایش می‍‌‌دهد که می‌تواند در نگاه اول مفهوم مرگ و جدایی جنیفر و ویل را بدهد. استفاده از رنگ قرمز در جلدی با فضای تیره به خوبی ژانر جنایی و تراژدی را پوشش داد. جمله جلد باز مرا غافلگیر کرد. جمله ای که گویا از قاتل دفاع کرده است و مقتول را فرد بی ارزش و مضری دانسته که مرگش سودمند است. به این ابهام باید در طول رمان پاسخ مناسبی داده شود.

تبریک می‌گویم شما در استفاده از ژانر مناسب در نام، جلد، خلاصه و مقدمه توانمدی خوبی دارید.

شروع بی شک از مهم ترین بخش های یک رمان است. شروعی که خواننده را میخکوب کند یقینا امتیاز بالاتری کسب می‌کند. شما شروعی هیجان انگیز از صحنه ای که شاید اغاز کننده ماجرا های قتل بوده است داشتید و با توصیف خوب فضا خواننده را درست رو به رو کافه پرت کردید. شما در شروع رمان گره ها را طرح کردید و ذهن خواننده را وادار به فهمیدن راز کافه 24. دلهره و ترس به خوبی به خواننده القا شد و این مهارت شما را در زاویه دید اول شخص که نزدیکی بیشتری با خواننده دارد بیان میکند.

شخصیت های معرفی شده تا اینجای کار جنیفر، جولی، کاراگاه، پیرزن و مادر بودند که طبق اطلاعات داده شده :

جنیفر دختری ترسو و بزدل گفته شد ولی شجاعتی که در اغاز رمان از اون دیدیم با ترسو و بزدل بودن منافات دارد. بهتر است توضیحی در این مورد به خواننده بدهید؛ برای مثال عشق او به نامزدش باعث شده ترس را کنار بگذارد و جسارت به خرج دهد. به گفته های پدر بزرگش اعتقاد دارد و دائم از حرف ها و افکارش یاد می‌کند. دختری با چشمان طوسی و ابرو و موی مشکی!

شما توصیفات چهره شخصیت ها را در حین داستان به خواننده می‌دادید و در اغاز شناخت شخصیت، با حجمی از داده رو نمی‌شد. بهتر است این شیوه را تا پایان رمان بکار گیرید تا شخصیت ها در ذهن ماندگار شوند. شما اطلاعاتی در رابـ*ـطه با رنگ مو و چشم شخصیت ها دادید ولی بهتر است از حالت و کوتاهی و بلندی مو، نوع فک و چهره، ویژگی های خاص در صورت مانند خال، زخم و... نیز سخن به میان اورید.

کاراگاه هم فردی جدی، تیز بین و دقیق، البته مودب معرفی شد که مثل برخی از کاراکتر های دنیای رمان نویسی به عشق و احساسات این چنینی بها نمی‌دهد که البته با توجه به شغلش این توصیف قابل قبول است. دیالوگ ها نیز با شخصیتش هم خوانی داشت. کاراگاه نیز سن مشخصی نداشت! شما در طول رمان باید به محدوده سنی کاراکتر ها اشاره کنید تا خواننده با انها اشناییت بیشتری پیدا کند.

از شغل جولی سخن به میان امد ولی نوع کارش مشخص نشد و از جنیفر هم اطلاعاتی در این باره دریافت نکردیم. بهتر است در این مورد نیز داده ها را تکمیل کنید.

در توصیف حالات به خصوص توصیفات قبل هر دیالوگ بهتر است به جای بیان نوع احساسات انها را به تصویر بکشید. برای مثال

صدای بهت زده اش را شنیدم.


میشد گفت:
سکوت حکم فرما شد. میتوانستم گرد شدن چشمانش را حدس بزنم؛ با لکنت گفت
و مثال های مانند این که در رمان شما یافت می‌شد. خودتان بگویید اینکه بهت را در حرکات، دیالوگ ها و بیان کاراکتر حس کنید برایتان قابل درک تر است یا اینکه تنها حالت گفته شود؟!
استفاده از علائم نگارشی در رمان شما خوب اما نا کافی بود. نقطه ویرگول «؛» بین دو جمله که از لحاظ دستور جدان و هر کدوم معنی خودشون رو می‌رسانند اما به هم مربوط می‌شوند، مثلا وقتی جمله‌ای بگوییم که بعدش با چون، ولی، اما، زیرا و... در موردش توضیح دهیم از ؛ استفاده می‌کنیم. یا علامت علامت عاطفی «!» در صورتی که جمله احساسی باشه با باعث تعجب کردن مخاطب شود استفاده می‌شود. با بازنگری کلی این بخش را اصلاح کنید.

ایده رمان شما امتیاز باور پذیری را کسب می‌کند اما از لحاظ نو و بکر بودن ایده تا اینجای کار متاسفانه باید بگویم موارد مشابهی در ژانر جنایی، چه در فیلم ها و چه در رمان ها مشاهده کردم؛ اما نگران نباشید! زاویه دید و نگرش هر فرد با دیگری متفاوت است و شما می‌توانید با غافلگیری های پی‌در‌پی ذهن خواننده را بازی بگیرید و میخکوبشان کنید.

در رمانتان کمی اشتباهات ناشی از حواس پرتی نویسنده دیده می‌شد. چندین بارنام های جنیفر و جولی با یکدیگر جا به جا شدند که این می‌تواند موجب دلسردی خواننده شود. با یک بازبینی این مشکل قابل حل خواهد بود.
در قسمت های اندکی از رمان با گم شدگی زمان افعال مواجه شدم. برای مثال شما در زمانی که جولی خانه را ترک کرد گفتید:

از رفتن جولی سه روز می‌گذرد. درحالی که افعال بعدی ماضی بودند نه مضارع!

از رفتن جولی سه روز می‌گذشت.
همه این مشکلات جزئی با یک بار خواندن هر پست حل می‎‌شود.

نیم مرده را زمانی شروع کردم که پر از عصبیت و مشغله بودم اما با خواندن پست اول تمام تمرکزم روی داستان جلب شد و هر لحظه همراه با جنیفر اظطراب و دلهره را تجربه کردم، تنها پرش زمانی رمان شما قسمت دستگیری جنیفر بود که یک ماه به جلو پرتاب شدیم و من شکه از این جهش، با کمی مکث به داستان برگشتم. از نظرم یا کمی در رابـ*ـطه با ان یک ماه و دلایل نفرت جنیفر از کاراگاه را شرح دهید تا خواننده بیشترین استفاده را از قلم گرم و پر کشش شما ببرد.

با عرض خسته نباشید خدمت نویسنده گرامی.
MAHAFLAKI
کادر نقد انجمن رمان98
1399/3/1


رمان نیم‌مرده | Walantin کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: MĀŘÝM، Asal_Zinati، Walantin و 2 نفر دیگر

Walantin

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
30/8/19
ارسال ها
40
امتیاز واکنش
612
امتیاز
153
سن
21
زمان حضور
3 روز 2 ساعت 8 دقیقه
نویسنده این موضوع
به نام آنکه من و تو هر دو می‌پرستیم، آنکه به جسم روح و جان و به ذهن اندیشه و خیال بخشید؛ خدا
نقد و بررسی رمان نیم‌مرده
نیم‌مرده، نامی جدید، عجیب و جذاب، که به خوبی ژانرهای رمان را پوشش می‌دهد اولین نکته‌ی مثبت درخشان این رمان بود. نامی خشن و خوفناک کاملا مناسب ژانرهای جنایی، تراژدی و ترسناک. شاید منظور کسی است که از لحاظ روحی مرده است، یا کسی که هیچ راهی برای نجات ندارد و به هر حال می‌میرد؛ بنابراین از همین اکنون نیم‌مرده به حساب می‌آید.

پس از قتل نامزدش زندگی را پایان یافته می‌داند؛ اما روزی شخصی وارد زندگی‌اش می‌شود. ورود او باعث می‌شود که دخترک تصمیم عجیبی بگیرد که شاید قاتل مرموز و دیوانه را قلقلک دهد تا به سویش گامی بردارد یا گامی عقب برود.
بیشتر معیارهای خلاصه‌نویسی رعایت شده بود و خلاصه با ژانرها هماهنگ بود، اما کاش کمی ساده‌تر می‌بود. زیادی گنگ بودن خلاصه هم خوب نیست. مقدمه نیز هماهنگ و متناسب پست معرفی را ساپورت می‌کرد. دو پست اول به من نوید رمانی جدید و بسیار جذاب می‌داد اما متاسفانه، صحنه‌ها و سوژه‌های کلیشه‌ای بسیاری به چشم می‌خورد. قاتلی مرموز که هیچ کس نمی‌تواند او را دست گیر کند، کارآگاهی جذاب و سرد که برای حل پرونده می‌آید، مکانی نحس، ضرب‌الاجل کارآگاه جوان، جوانی که به قتل می‌رسد و نامزدی که متهم می‌شود، صحنه‌ی تکیه دادن سیاه‌پوشی مرموز به درخت و وحشتی که به شخصیت اصلی دست می‌دهد، خواهری که از خواهرش نفرت دارد، ماشینی که با سرعت حرکت کرده عابری را خیس و گلی می‌کند و...
علائم نگارشی و مسائل رسم‌الخط تا حدودی رعایت شده که اعتماد خواننده را جلب می‌کند اما در بخش‌هایی تکرار کلمات را شاهد هستیم. بهتر بود از کلمات مترادف استفاده می‌کردید. همچنین اشتباه تایپی هم به چشم می‌خورد که تمرکز خواننده را به هم می‌زند و مهم‌تر از همه حشوی بسیاری بود که در خط به خط رمان به جا گرفته بود و سطح آن را پایین آورده بود. همچنین در کلماتی مانند «اشکانم» قواعد را زیر پا گذاشته‌اید. «ان» نشانه‌ی جمع عربی است و اشک کلمه‌ای فارسی، ترکیب آن⁦‌ها نادرست است. ناهماهنگی زمان افعال هم در داستان کم نبود.
رفتار مرد چشم‌سبز اصلا قابل باور نبود! زنی که از مردی عجیب سراغ می‌گیرد که دیوانه خطاب نمی‌شود! علاوه بر این، شما از انگلیس حرف می‌زنید که مردمش فرهنگ بالایی داشته و چنین رفتاری نمی‌کنند. چند بار خواندمش اما ابدا توی کتم نمی‌رفت.
یک بار چشمان ویل را قهوه‌ای گفته‌اید و یک بار سبز! عدم هماهنگی صحنه ها با صحنه های سابق اعتماد خواننده را نابود می‌کند و همچنین گفته‌اید جولی شجاع و سرکش است و جنیفر مطیع و ترسو اما همین جنیفر مطیع و ترسو از مرد نیمه‌شب نمی‌ترسد و به کافه مرگ می‌رود و همان جولی سرکش و شجاع اعتراض میکند به این عمل و از این مرد می‌ترسد! در رمان ناهماهنگی‌های بسیاری دیده می‌شد که هر لحظه بیشتر تیشه بر ریشه‌ی اعتماد خواننده می‌زند.
دلیل اینکه جولی در این حد با جنیفر مشکل دارد مشخص نیست اما تلویح جذابی هم نیست. این مسئله اصلا مرا علاقه‌مند نمی‌کرد که برای فهمیدن آن رمان را دنبال کنم، بلکه حتی در پس ذهنم فریاد می‌زد و می‌نالید چرا که نفرت جولی به زیبایی نشان داده نشده است. کاش بیشتر روی تلویح کار کنید.
در بخش هایی از رمان اسامی را جابه‌جا به کار برده‌اید! نوشته را بدون بازنویسی منتشر نکنید.
در میان شخصیت‌ها فقط سن جنیفر گفته شده و این تصویر پردازی وباور رفتار شخصیت‌ها را سخت کرده. در پست های ابتدایی گمان می‌کردم جولی یک دختربچه است اما بعد حرف از سر کار رفتن او شد که حتی معلوم نشد شغلش چیست! کاش سن شخصیت ها را می‌گفتید تا خواننده اینقدر گیج نشود.
زاویه دید انتخابی شما مناسب بود چرا که توانستید احساسات جنیفر را به خوبی به مخاطب منتقل کنید اما پرش زمانی یک ماهه آن هم در بخش‌های ابتدایی رمان؟ باعث می‌شود رشته‌ی ارتباط مخاطب و رمان از هم گسیخته شود و کمی طول می‌کشد تا خواننده دوباره به داستان برگردد.
قلم ضعف دارد و راه طولانی‌ای مملو از نوشتن و خواندن تا خوب نوشتن برای نویسنده هست.
توصیفات پویا و قطره‌چکانی کمک خوبی به بالا رفتن سطح این رمان می‌کرد. اما فقط رنگ مو و چشم گفته شده و از دیگر ویژگی‌های شخصیت‌ها حرفی به میان نیامده است. همچنین توضیفات پویا تنها چهره را در بر می‌گیرد و حالات شخصیت‌ها و مکان‌ها و... پویا توصیف نشده‌اند که زیبایی این توصیف پویا را از میان برده است.

در کل می‌توان نیم مرده را اثری جذاب دانست، اما نه چندان نو و بی‌نقص.
رمان شما هم‌اکنون به تگ مجاز نیست، اما در صورت رفع ایرادات می‌توانید درخواست تگ برگزیده را برای آن داشته باشید.
با احترام فراوان و علاقه‌ی بی‌پایان
نرگس علی اوغلی
کادر نقد انجمن رمان98
1399/3/1
به نام خداوند لوح و قلم حقیقت نگار وجود و عدم

نقد و بررسی رمان نیم مرده

نیم مرده در واژه به انکه هنوز نمره و نیمه جانی در تن دارد اطلاق می‌شود. «کم روشنایی» واژه دیگری بود که من از نیم مرده دریافت کردم. به عنوان یک خواننده با دیدن نام متوجه شدم ژانر تراژدی جزو جدا ناشدنی این رمان خواهد بود و نباید توقع روشنایی بیش از حد از داستان داشت. همچنین با دیدن نام پرسش هایی در ذهن من ایجاد شد که این فرد نیم مرده کیست؟ برای چه نیمه جان شده؟ این پرسش سازی در ذهن، موفقیت شما را در تناسب ژانر با عنوان به تصویر می‌کشد.
خلاصه شما با ژانر ها در تناسب بود و در این زمینه موفق بوده اید. در رابـ*ـطه با خلاصه باید بگویم بهترین خلاصه ان است که علاوه بر دادن اطلاعات، ابهاماتی هم ایجاد کند. خلاصه شما ابهامات زیادی برای برای خواننده ایجاد می‌کرد ولی اطلاعات داده شده کافی نبود و این ممکن است خواننده را کمی دلسرد کند به شما پیشنهاد میکنم کمی هم اطلاعات به خورد خواننده دهید تا حدس هایی در رابـ*ـطه با رمان شما بزند و به منظور اگاهی از درستی یا نادرستی گمانش تشنه نوشته شما شود.
پس از قتل نامزدش زندگی را پایان یافته می‌داند؛ علت قتل چه بود؟ قاتل چه کسی است؟ ایا نزاع و درگیری علت قتل است؟ اما روزی شخصی وارد زندگی‌اش می‌شود. ایا این شخص مرد است یا زن؟ با قاتل ارتباطی دارد یا از طرف مقتول است؟ ورود او باعث می‌شود که دخترک تصمیم عجیبی بگیرد چه تصمیمی؟ که شاید قاتل مرموز و دیوانه را قلقلک دهد تا به سویش گامی بردارد یا گامی عقب برود.

در اینجا بهتر بود می‌گفتید تا به سویش گامی بردارد یا شاید هم عقب برود. و به جای ورود از حضور استفاده می‌کردید. استفاده تکراری از واژه گامی و ورود باعث کم شدن جذابیت خلاصه شده است. بهتر است با یک بازنگری این مشکل کوچک را حل کنید.

مقدمه رمان شما کمی مرا شوکه کرد! بنده توقع متنی در وصف جنیفر و ویل را داشتم ولی شما از قاتل سخن به میان اوردید. اینکه قاتل احتمالا عاشق و از ان نالان است ذهنیت مرا سمت این میبرد که دلیل قتل، عشقی است که قاتل به جنیفر داشته است. اما این نظریه کمی با خواندن جمله بعد نقض می‌شود. یک قاتل نمی‌تواند عاشق باشد! از طرفی هنوز دستان آلوده به خونش را روی سرم حس می‌کنم. بیانگر نزدیکی قاتل به جنیفر است. درکل مقدمه رمان شما ژانر معمایی و جنایی را به خوبی کاور کرد و فضای تاریک انتهای مقدمه، مهارت شما در استفاده درست از ژانر ها را به تصویر کشید.

جلد رمان شما دختری ایستاده که نیمی از اندامش غرق در غبار است را به تصویر می‌کشد که من ان غبار را به گرد مرگ تشبیه می‌کنم. تصویر پس زمینه دو دست در حال دور شدن را نمایش می‍‌‌دهد که می‌تواند در نگاه اول مفهوم مرگ و جدایی جنیفر و ویل را بدهد. استفاده از رنگ قرمز در جلدی با فضای تیره به خوبی ژانر جنایی و تراژدی را پوشش داد. جمله جلد باز مرا غافلگیر کرد. جمله ای که گویا از قاتل دفاع کرده است و مقتول را فرد بی ارزش و مضری دانسته که مرگش سودمند است. به این ابهام باید در طول رمان پاسخ مناسبی داده شود.

تبریک می‌گویم شما در استفاده از ژانر مناسب در نام، جلد، خلاصه و مقدمه توانمدی خوبی دارید.

شروع بی شک از مهم ترین بخش های یک رمان است. شروعی که خواننده را میخکوب کند یقینا امتیاز بالاتری کسب می‌کند. شما شروعی هیجان انگیز از صحنه ای که شاید اغاز کننده ماجرا های قتل بوده است داشتید و با توصیف خوب فضا خواننده را درست رو به رو کافه پرت کردید. شما در شروع رمان گره ها را طرح کردید و ذهن خواننده را وادار به فهمیدن راز کافه 24. دلهره و ترس به خوبی به خواننده القا شد و این مهارت شما را در زاویه دید اول شخص که نزدیکی بیشتری با خواننده دارد بیان میکند.

شخصیت های معرفی شده تا اینجای کار جنیفر، جولی، کاراگاه، پیرزن و مادر بودند که طبق اطلاعات داده شده :

جنیفر دختری ترسو و بزدل گفته شد ولی شجاعتی که در اغاز رمان از اون دیدیم با ترسو و بزدل بودن منافات دارد. بهتر است توضیحی در این مورد به خواننده بدهید؛ برای مثال عشق او به نامزدش باعث شده ترس را کنار بگذارد و جسارت به خرج دهد. به گفته های پدر بزرگش اعتقاد دارد و دائم از حرف ها و افکارش یاد می‌کند. دختری با چشمان طوسی و ابرو و موی مشکی!

شما توصیفات چهره شخصیت ها را در حین داستان به خواننده می‌دادید و در اغاز شناخت شخصیت، با حجمی از داده رو نمی‌شد. بهتر است این شیوه را تا پایان رمان بکار گیرید تا شخصیت ها در ذهن ماندگار شوند. شما اطلاعاتی در رابـ*ـطه با رنگ مو و چشم شخصیت ها دادید ولی بهتر است از حالت و کوتاهی و بلندی مو، نوع فک و چهره، ویژگی های خاص در صورت مانند خال، زخم و... نیز سخن به میان اورید.

کاراگاه هم فردی جدی، تیز بین و دقیق، البته مودب معرفی شد که مثل برخی از کاراکتر های دنیای رمان نویسی به عشق و احساسات این چنینی بها نمی‌دهد که البته با توجه به شغلش این توصیف قابل قبول است. دیالوگ ها نیز با شخصیتش هم خوانی داشت. کاراگاه نیز سن مشخصی نداشت! شما در طول رمان باید به محدوده سنی کاراکتر ها اشاره کنید تا خواننده با انها اشناییت بیشتری پیدا کند.

از شغل جولی سخن به میان امد ولی نوع کارش مشخص نشد و از جنیفر هم اطلاعاتی در این باره دریافت نکردیم. بهتر است در این مورد نیز داده ها را تکمیل کنید.

در توصیف حالات به خصوص توصیفات قبل هر دیالوگ بهتر است به جای بیان نوع احساسات انها را به تصویر بکشید. برای مثال

صدای بهت زده اش را شنیدم.

میشد گفت:
سکوت حکم فرما شد. میتوانستم گرد شدن چشمانش را حدس بزنم؛ با لکنت گفت
و مثال های مانند این که در رمان شما یافت می‌شد. خودتان بگویید اینکه بهت را در حرکات، دیالوگ ها و بیان کاراکتر حس کنید برایتان قابل درک تر است یا اینکه تنها حالت گفته شود؟!
استفاده از علائم نگارشی در رمان شما خوب اما نا کافی بود. نقطه ویرگول «؛» بین دو جمله که از لحاظ دستور جدان و هر کدوم معنی خودشون رو می‌رسانند اما به هم مربوط می‌شوند، مثلا وقتی جمله‌ای بگوییم که بعدش با چون، ولی، اما، زیرا و... در موردش توضیح دهیم از ؛ استفاده می‌کنیم. یا علامت علامت عاطفی «!» در صورتی که جمله احساسی باشه با باعث تعجب کردن مخاطب شود استفاده می‌شود. با بازنگری کلی این بخش را اصلاح کنید.

ایده رمان شما امتیاز باور پذیری را کسب می‌کند اما از لحاظ نو و بکر بودن ایده تا اینجای کار متاسفانه باید بگویم موارد مشابهی در ژانر جنایی، چه در فیلم ها و چه در رمان ها مشاهده کردم؛ اما نگران نباشید! زاویه دید و نگرش هر فرد با دیگری متفاوت است و شما می‌توانید با غافلگیری های پی‌در‌پی ذهن خواننده را بازی بگیرید و میخکوبشان کنید.

در رمانتان کمی اشتباهات ناشی از حواس پرتی نویسنده دیده می‌شد. چندین بارنام های جنیفر و جولی با یکدیگر جا به جا شدند که این می‌تواند موجب دلسردی خواننده شود. با یک بازبینی این مشکل قابل حل خواهد بود.
در قسمت های اندکی از رمان با گم شدگی زمان افعال مواجه شدم. برای مثال شما در زمانی که جولی خانه را ترک کرد گفتید:

از رفتن جولی سه روز می‌گذرد. درحالی که افعال بعدی ماضی بودند نه مضارع!

از رفتن جولی سه روز می‌گذشت.
همه این مشکلات جزئی با یک بار خواندن هر پست حل می‎‌شود.

نیم مرده را زمانی شروع کردم که پر از عصبیت و مشغله بودم اما با خواندن پست اول تمام تمرکزم روی داستان جلب شد و هر لحظه همراه با جنیفر اظطراب و دلهره را تجربه کردم، تنها پرش زمانی رمان شما قسمت دستگیری جنیفر بود که یک ماه به جلو پرتاب شدیم و من شکه از این جهش، با کمی مکث به داستان برگشتم. از نظرم یا کمی در رابـ*ـطه با ان یک ماه و دلایل نفرت جنیفر از کاراگاه را شرح دهید تا خواننده بیشترین استفاده را از قلم گرم و پر کشش شما ببرد.

با عرض خسته نباشید خدمت نویسنده گرامی.
MAHAFLAKI
کادر نقد انجمن رمان98
1399/3/1
سلام و خسته نباشید خدمت مدیر عزیز و محیا جون:)
ممنون به خاطر اینکه وقت گذاشتین و رمان من رو مطالعه کردین.
گفته‌های شما و محیا جون همه‌ش درسته.
این رمان استارتش از چهار سال پیش خورد(یعنی وقتی که من فقط ۱۲ سالم بود) و من تا جایی نوشتمش و بعد ولش کردم. از سال پیش دوباره شروعش کردم. چهره‌ی شخصیت‌هام رو گاهی فراموش می‌کردم.
اون مرد انگلیسی که راجع بهش نرگس خانوم گفتن، مردم انگلیس بافرهنگن؛ اما شخصیت اون مرد رو فکر کنم باید طوری می‌نوشتمش که یکم به دور از اجتماع و پرخاشگره.
درمورد دوگانگی شخصیت جنی باید تو پارت اول ذکر می‌کردم که به خاطر ویل حتی حاضر بوده ترسش رو کنار بذاره و آدم بکشه. راستی شغل جولی به زودی معلوم می‌شه و اینکه رازهای زندگی جولی کم کم پرده ازش برداشته می‌شه.
توصیفات مکان و حالات و چهره‌ها بله کم کار شده بود و برای رفع این مشکل سعی کردم کتاب‌های الکساندر دوما رو بخونم؛ چون تو توصیفات واقعا جزئی عمل کرده بود؛ اما خودم احساس می‌کنم که نسبت به نوشته‌های قبلیم کمی پیشرفت داشته؛ اما هنوز جای کار داره.
صحنه‌ها کلیشه‌ای بود. باز هم حرف شمارو قبول دارم و سعی می‌کنم تو این موضوع هم از این به بعد یه فکری بکنم. اینکه ایده نو نیست، من هنوز به ایده‌ای که می‌خوام نرسیدم.
درمورد ضعف قلم هم می‌تونم اعتراف کنم که گاهی دلسرد می‌شم از نوشتن و می‌خواستم سرسری بگذرم. برای این راه کسی نیست که تشویقم بکنه واسه این راه خانواده‌م کلا مخالف این قضیه‌ن و تو دنیای مجازی هم خیلی کم پیدا می‌شه کسی که بیاد و بهم قوت قلب بده.
رمانم کلا نیاز به یک بازنگری داره و اینکه باز هم ممنون نقدتون بهم نشون داد که قلمم نسبت به چند سال پیش پیشرفت صعودی داشته و همچنان باید براش تلاش کنم.


رمان نیم‌مرده | Walantin کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: MĀŘÝM، حنانه سادات میرباقری، Asal_Zinati و 3 نفر دیگر
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا