- عضویت
- 16/8/19
- ارسال ها
- 3,661
- امتیاز واکنش
- 13,898
- امتیاز
- 348
- زمان حضور
- 79 روز 12 ساعت 50 دقیقه
نویسنده این موضوع
در نیمه دوم قرن نوزدهم، مسافرانی که وارد ایستگاه راهآهن اویتنهاگ (Uitenhage) در آفریقای جنوبی میشدند، میمونی را میدیدند که با اهرمهای جعبه علائم کار میکند. نام او جک بود، متصدی علائمی که به صورت قانونی برای راهآهن کیپ کار میکرد.
ماجرای این استخدام عجیب از «جیمز ادوین واید» آغاز شد که ده سال نگهبان راهآهن دولت کیپ بود. دوستانش در راهآهن، به خاطر عادت بیپروایش در پریدن روی قطار در حال حرکت و تاب خوردن بین واگنها او را «پرنده» مینامیدند. اما سرانجام این بیپروایی کار دستش داد. یک روز، جیمز بیموقع پرید و زیر یک قطار در حال حرکت افتاد. چرخهای سنگین پاهای او را خرد کردند و گرچه همکارانش توانستند او را بیرون بکشند، اما هر دو پایش را از دست داد. جیمز بعد از بهبود، دو پای چوبی برای خودش دستوپا کرد و بعد از اینکه نشان داد میتواند راه برود و هنوز مفید است، شرکت راهآهن او را به ایستگاه راه آهن اویتنهاگ فرستاد و به عنوان دیدبان و متصدی علائم منصوب کرد.
یک روز جیمز به بازار رفته بود که یک بابون را در حال هدایت یک واگن دید که توسط چند گاو کشیده میشد. جیمز که تحت تاثیر مهارتهای بابون قرار گرفته بود، آن را خرید، نامش را جک گذاشت و به عنوان دستیار شخصی خود به خانه برد. خیلی زود جک در کارهای خانه مثل بیرون بردن آشغالها و جارو کردن به جیمز کمک میکرد. همچنین جیمز به جک یاد داد که او را در یک چرخدستی کوچک به سمت محل کارش هل دهد و برگرداند. هروقت در محوطه راهآهن، قطارها به بارگیری زغالسنگ نیاز داشتند، جیمز جک را با کلید به انبار زغال سنگ میفرستاد.
جک هوش عجیبی از خود نشان داد. در آن روزها، وقتی قطارها به ایستگاه قطار اویتنهاگ نزدیک میشدند، رانندگان قطار به تعداد مشخصی سوت میزدند تا به متصدی علائم بگویند کدام مسیر را تغییر دهد. جک معنای تعداد سوتها و همچنین تغییر مسیر را از جیمز یاد گرفت و آن قدر در کارش حرفهای شد که بدون نظارت جیمز هم میتوانست همه کارها را انجام دهد.
اخبار این میمون در نهایت به مسئولین رسید. ماجرا از این قرار بود که زنی از پنجره دیده بود که یک میمون سوئیچها را کنترل میکند، بنابراین وحشت کرده و به شرکت راه آهن شکایت کرده بود. این خبر برای شرکت جالب بود و تصمیم گرفت از بابون امتحان بگیرد. جک در امتحان موفق شد و کسی که از او امتحان گرفته بود، آنقدر تحت تاثیر جک قرار گرفت که به او کد اشتغال رسمی داد و حقوق ۲۰ سنت در روز همراه با نصف بطری نوشیدنی برایش در نظر گرفت. جک ۹ سال کار کرد تا اینکه در سال ۱۸۹۰ در اثر سل درگذشت. او هرگز حتی یک اشتباه هم نداشت.
انجمن رمان نویسی
ماجرای این استخدام عجیب از «جیمز ادوین واید» آغاز شد که ده سال نگهبان راهآهن دولت کیپ بود. دوستانش در راهآهن، به خاطر عادت بیپروایش در پریدن روی قطار در حال حرکت و تاب خوردن بین واگنها او را «پرنده» مینامیدند. اما سرانجام این بیپروایی کار دستش داد. یک روز، جیمز بیموقع پرید و زیر یک قطار در حال حرکت افتاد. چرخهای سنگین پاهای او را خرد کردند و گرچه همکارانش توانستند او را بیرون بکشند، اما هر دو پایش را از دست داد. جیمز بعد از بهبود، دو پای چوبی برای خودش دستوپا کرد و بعد از اینکه نشان داد میتواند راه برود و هنوز مفید است، شرکت راهآهن او را به ایستگاه راه آهن اویتنهاگ فرستاد و به عنوان دیدبان و متصدی علائم منصوب کرد.
یک روز جیمز به بازار رفته بود که یک بابون را در حال هدایت یک واگن دید که توسط چند گاو کشیده میشد. جیمز که تحت تاثیر مهارتهای بابون قرار گرفته بود، آن را خرید، نامش را جک گذاشت و به عنوان دستیار شخصی خود به خانه برد. خیلی زود جک در کارهای خانه مثل بیرون بردن آشغالها و جارو کردن به جیمز کمک میکرد. همچنین جیمز به جک یاد داد که او را در یک چرخدستی کوچک به سمت محل کارش هل دهد و برگرداند. هروقت در محوطه راهآهن، قطارها به بارگیری زغالسنگ نیاز داشتند، جیمز جک را با کلید به انبار زغال سنگ میفرستاد.
جک هوش عجیبی از خود نشان داد. در آن روزها، وقتی قطارها به ایستگاه قطار اویتنهاگ نزدیک میشدند، رانندگان قطار به تعداد مشخصی سوت میزدند تا به متصدی علائم بگویند کدام مسیر را تغییر دهد. جک معنای تعداد سوتها و همچنین تغییر مسیر را از جیمز یاد گرفت و آن قدر در کارش حرفهای شد که بدون نظارت جیمز هم میتوانست همه کارها را انجام دهد.
اخبار این میمون در نهایت به مسئولین رسید. ماجرا از این قرار بود که زنی از پنجره دیده بود که یک میمون سوئیچها را کنترل میکند، بنابراین وحشت کرده و به شرکت راه آهن شکایت کرده بود. این خبر برای شرکت جالب بود و تصمیم گرفت از بابون امتحان بگیرد. جک در امتحان موفق شد و کسی که از او امتحان گرفته بود، آنقدر تحت تاثیر جک قرار گرفت که به او کد اشتغال رسمی داد و حقوق ۲۰ سنت در روز همراه با نصف بطری نوشیدنی برایش در نظر گرفت. جک ۹ سال کار کرد تا اینکه در سال ۱۸۹۰ در اثر سل درگذشت. او هرگز حتی یک اشتباه هم نداشت.
انجمن رمان نویسی
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
جک؛ میمونی که کارمند رسمی راهآهن شد!
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com