خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

!Shîma!

معاونت بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
7/8/18
ارسال ها
549
امتیاز واکنش
32,118
امتیاز
398
زمان حضور
70 روز 21 ساعت 45 دقیقه
نویسنده این موضوع
نام؟
روشنک امیری

تازه میخواستم بگم الف چرا
عه اول باید میگفتم روشنک.ا یعنی؟ :l3b:

روشنک خالی
آهان حله از اول:l3b:
روشنک


روشنک واقعی شبیه روشنک مجازیه؟
نه میشه گفت کاملا شبیه و نه میشه گفت کاملا متفاوت؛ البته میشه گفت بیشتر متفاوت.
من در مجازی خیلی منعطف‌تر برخورد می‌کنم چون در اوقات فراغتم میام سراغش ولی واقعیت فرق داره؛ خیلی از خصوصیات اخلاقی منفیم فقط در واقعیت مشاهده شدن.


نظرت در مورد سلیقه مخاطب‌ها چیه؟
کلا رمانام به ترتیب از بدترین به بهترین از پرطرفدارترین به کم طرفدارترین اند

اسم کتابات
و احساست ب هر کدوم؟
خب بریم که رفتیم✌

۱
) رمان در پس یک پایان (نسخه‌ی اول):
اولین رمانی بود که منتشر کردم و بسیار هم پخش شده متاسفانه چون ضعیف‌ترین رمانم هم بود و از اون بدتر که اولین جلد از مجموعه‌ی سه جلدیم بود. -_- اما خب بعدا بازنویسیش کردم که بازنویسیش با وجود زحمت خیلی بیشتری که براش کشیدم مثل نسخه‌ی اول منتشر نشد متاسفانه. -_-
نسخه‌ی اولی که پخش شده از طرفی مایه‌ی شرمندگی بنده هست که امیدوارم نخونده باشیدش (شرمم باد!) ولی از طرفی در حد مرگ حس بدی بهش ندارم چون خوب بود که تجربه‌ی نوشتن رو با وجود آغازی خز :| شروع کردم و تازه بعد از اون کم‌کم یاد گرفتم چطور باید ایده پردازی و بال و پر دادن به یک داستان رو بهتر و حساب شده‌تر انجام بدم. (البته هنوز هم جای پیشرفت هست.)


۲) رمان اسارت نگاه:
این یکی رو خیلی دوست دارم. بهش میگم بمب آرامشِ من *.* با این‌که اولین رمانی بود که با نثر ادبی نوشتم، میشه گفت سرآغاز نویسندگی من به طور مقبول‌تری نسبت به گذشته، رمان اسارت نگاه بود. با اینکه داستانش آروم و کم هیجانه، جزء محبوب‌ترین‌هاست برام.
اسارت نگاه، جلد دومِ در پس یک پایان هست.


۳) فراموشیِ مادربزرگ:
اولین رمان طنزی بود که نوشتم و میشه گفت که دوستش دارم اما در حد یک رمان برای نوجوانان (در حد راهنمایی یا همین دوره‌ی اول متوسطه) و نه بیشتر اما خب طرفدارانش بیشتر از رمان‌های محبوبم بودن :| اما خب از نظر من به خوبیِ خیلی از رمان‌هام نبود. (طنزِ خوب نوشتن سخت است بسیار)

۴) بازنویسی در پس یک پایان:
تعریف نکنم از خود :] این یکی رو بسیار زیاد دوست دارم. برعکس نسخه‌ی اولش، برای این یکی خیلی تلاش کردم و کل داستانش رو از نو با شخصیت‌های جدید و یک موضوع جدید و موضوعات حاشیه‌ای دیگه ساختم. (در جهت کم کردن از میزان خز بودنش :] ) خب این طولانیه و زیاد پخش نشده اما مایه‌ی افتخارمه با این‌که فکر نکنم بیشتر از سی نفر خونده باشنش. (و نسخه‌ی اول رو شاید حدود سی هزار نفر خوندن :| ) بنابراین از اون دسته نوشته‌هاست که برای دل خود و معدود مخاطبین نوشته شده اما محبوبه برام *.*

۵)
سربه‌سر دردسر:
رمان مشترکم با فاطمه بود که این هم مثل فراموشی مادربزرگ، طنز بود و خب میشه بهش گفت طنز اجتماعی. شروعش کردیم اما متاسفانه یا خوشبختانه رها شد و دیگه اثری ازش نیست. با این حال ازش بدم نمی‌اومد و حتی با خوندنش کلی می‌خندیدم (من کلا زیاد میخندم البته) و خب می‌شد بهش امیدوار بود اما باز هم به این نقطه می‌رسونم حرفم رو که طنز اجتماعی رو به اون خوبی که از خودم انتظار دارم نمی‌نویسم پس رهاش کردم.


۶) مجموعه داستان کوتاه ماجراجویان سبز:
این اولین داستانم با ژانر علمی تخیلی هست که بسی دوستش می‌دارم و براش ذوق دارم اما تا حالا فقط جلد اولش رو استارت زدم و نصفه رهاش کردم. امیدوارم بعداً فرصت بشه کاملش کنم و فکر کنم بتونم ازش راضی باشم.

۷) رمان نیمه‌ی سوخته:
این یکی هم رمان بسیار محبوب من هست *.* هر چند بعداً به نظرم رسید که پایانش شاید کمی کلیشه‌ای بود ولی در کل از موضوع داستان و شخصیت‌های عمیق و متفکر داستانم بسیار راضی بودم *.* (حال مخاطبین جامه‌ها می‌درند و "از خود راضی" نثار بنده می‌کنند. :] )

۸) رمان تلالوی یک تبسم:
که ایشان فعلاً در حال تایپ هستند و حس امیدواری نسبت بهش دارم و موقتاً دوستش دارم تا ببینیم تا انتهاش چطور پیش می‌بریم و تا چه حد با معیارهای بنده به سطح بالایی میرسه و سطحش رو حفظ میکنه. *.*
تلالوی یک تبسم، جلد سوم در پس یک پایان هست.


خب می‌دونم خیلی زیاد توضیح دادم برای هر رمان ولی دوست داشتم صادقانه بگم کدوم‌ها بیشتر ارزش خوندن دارن و کدوم‌ها کمتر *.*

یا علی:l3b:
الان کم کنم؟:l3b:

ن خوبه
در همه‌ی ژانرها هم نوشته داری:l3b:
تازه کجاشو دیدی
یه کاراگاهی هم استارت زدم که کلا هیچ جا منتشر نکردم:l3b:


کدوم رمانت رو از همه بیشتر دوس داری؟
چرا؟
میگم هر کدوم رو یه جور
البته بذار ببینم
میشه چهار گزینه انتخاب کرد؟
یکی کمه


یکی
رمان تلالوی یک تبسم (جدیدترین رمانم)
شاید چون تا حد زیادی از زندگی خودم و اطرافیانم ایده گرفتم و سعی کردم معضل‌های سر راه یک دانشجوی ایرانی رویاپرداز که تصمیم می‌گیره مهاجرت کنه و چالش‌های زندگیش با چالش‌های مهاجرت روی هم جمع میشن و ازش قدرت زیادی برای حل شدن میخوان رو توش نشون بدم. و شاید هم اینکه سه ساله دارم روی ایده‌ش فکر می‌کنم و بالاخره نوشتنش رو شروع کردم.


از رمانیت هست که متنفر باشی؟
فکر نکنم. نفرت کارساز نیست. البته نسخه‌ی اول رمان در پس یک پایان(همون که خیلی منتشر شده الان) واقعاً از همه ضعیف‌تره و دوستش ندارم ولی خب متنفر هم نیستم چون شروع نوشتنم بود به هر حال.

نظرت در مورد عشق؟
من خودم هم به عشق اعتقاد ندارم راستش
با اینکه عاشقانه مینویسم


از شروع رمانی پشیمون شدی؟
راستش نشدم البته اوایل رمان نیمه‌ی سوخته از شروعش پشیمون شدم اما بعد از این‌که کتاب مائده‌های زمینی آندره ژید رو خوندم و دیدم چه‌قدر اشتراک دیدگاه بین من و ژید بود، تصمیم گرفتم ادامه‌ش بدم البته نه به خاطر اشتراکم با ژید؛ بلکه به خاطر ارزشی که نمایش حقیقت از این دیدگاه برام پیدا کرد.

چی شد شروع به نوشتن کردی؟
راستش از بچگیم انشا نوشتن رو خیلی دوست داشتم. یک دفتر خاطرات هم داشتم که گاهی خاطراتم رو توش می‌نوشتم. (اغلب وقت‌هایی که ناراحت بودم برای این‌که آروم بشم)

خلاصه نوشتن رو همیشه دوست داشتم اما رمان نوشتن رو مدیون حمایت‌های دخترعموی نویسنده و مترجم بسی پر ذوقم بودم که یک بار که داستان در پس یک پایان رو براش تعریف می‌کردم گفت بنویس حتما حتما و کلی هم پیگیری کرد که حتما ادامه‌ش بدم و کاملش کنم. همیشه هم داستان‌هام رو قبل از همه برای اون تعریف می‌کردم و بماند که چند تا از اون داستان‌ها رو هیچ وقت ننوشتم ولی همین که یک مشوق داشتم خیلی موثر بود.
انگیزه‌ی بعدیم که به مرور خیلی برام مهم‌تر شد، آموزش مفاهیم ساده و گاهاً پیچیده‌ی زندگی در قالب یک داستان ساخته‌ی ذهنم بود. به خصوص برای کسانی که تنها مطالعه‌شون رمان هست.


و این مصاحبه ادامه دارد!


مصاحبه اختصاصی با روشنک.ا (روشنک امیری)

 
  • تشکر
  • قهقهه
  • جذاب
Reactions: زینب باقری، Ghazaleh.A، SheRviN DoKhT و 10 نفر دیگر

!Shîma!

معاونت بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
7/8/18
ارسال ها
549
امتیاز واکنش
32,118
امتیاز
398
زمان حضور
70 روز 21 ساعت 45 دقیقه
نویسنده این موضوع
به نویسنده‌ها جدید چه پیشنهادی داری؟
پیشنهادم شاید کمی عجیب باشه اما به نظرم نیازه که بگم. من علاوه بر این‌که ازشون می‌خوام برای نوشتن جسور باشن و روی انتقادهایی که از رمان‌هاشون میشه خوب فکر کنن و اگر ویرایش لازم بود انجام بدن و همچنین مطالعه‌ی رمان‌های برجسته‌ی ادبی رو به رمان‌های پر طرفدار و کم محتوا ترجیح بدن، کتاب‌هایی غیر از رمان و داستان هم مطالعه کنند.

بالاخره یک نفر پیدا شد با من هم عقیدع بود! الان این جوریه که رمان پرطرفدار رو می‌خونند و کپی ناقصی ازش می‌کنند و فکر می‌کنند چون مشهوره عالیه!
به نظرم نوشتن یک رمان خوب، علاوه بر مطالعه‌ی داستان‌ها و رمان‌های خوب متعدد، به مطالعه‌ی شعر، فلسفه، روانشناسی، جامعه شناسی، سـ*ـیاست و ... هم نیاز داره تا به نویسنده‌ها کمک کنه به مسائل با یک دید تحلیل گرانه‌تر نگاه کنن و ایده‌ای که برای نوشتن انتخاب می‌کنن و پیکره‌ی داستانی که می‌نویسن به نیازهای فکری و احساسی قشر وسیعی از مخاطب‌ها پاسخ بده. به طور مثال، وقتی یک نویسنده شخصیت پردازی می‌کنه، علاوه بر این‌که نیروی خیالش باید به اون کمک کنه که شخصیت‌های جدیدی رو بیافرینه، باید به یک میزان حداقلی از علم روانشناسی هم سر دربیاره تا بتونه عواقب تصمیم‌ها و رفتارهایی که در لحظاتی بحرانی از شخصیت‌هاش سر میزنه رو نشون بده و البته شخصیت‌هایی رو بسازه که به لحاظ روانی روابطشون متاثر از تفاوت‌ها و شباهت‌هاشون باشه. مثال دیگر هم میتونه این باشه که مطالعات جامعه شناسی، حتی به میزان کم و سطحی، بر جامعه‌ی ایده آل یا بیماری که در یک رمان به تصویر کشیده میشه، بسیار موثره. تحلیل این که چه اموری از دیدگاه جامعه بهنجار و چه اموری نابهنجار هستند و چه تاثیری بر زندگی شخصیت‌های داستان میذارن، می‌تونه قدرت محتوایی هر رمان رو تا میزان زیادی بیشتر کنه. اگر بخوام بین رمان‌های عاشقانه و اجتماعی که بین بسیاری از نویسنده‌ها محبوب اند و من هم خوندم

به نظرم بیشتر مثال بزن!
می‌تونم به شخصیت‌های هیت کلیف و کاترین ارنشاو و عواقب رفتارهای نابهنجارشون و تصمیمات ناگهانی و متاثر از بسـ*ـتر فرهنگیشون و به دنبالش هنجار شکنی‌های شدیدتر در رمان بلندی‌های بادگیر و همچنین در مورد شخصیت عجیب و متفاوت هلن برنز با دیدگاهی نو و متفاوت در رمان جین ایر (هلن برنز به خوبی نشون می‌داد که شارلوت برونته به عنوان یک نویسنده از علوم فلسفه و روانشناسی بی بهره نبود) و شخصیت در ابتدا منزوی اما به مرور بلند پرواز جین ایر و آن‌چه در نهایت عاقبت تصمیماتش بود در همین رمان اشاره کنم.

برای ژانر اجتماعی و دیگر ژانرها چه طور؟
اگر هم بخوام به ژانر اجتماعی اشاره کنم، ژوزه ساراماگو با رمان کوری نماد بارز یک نویسنده‌ی تحلیل‌گر بود که در برهم کنش‌های یک جامعه‌ی مواجه با بحرانی جدید این تحلیل رو به خوبی نشون داد. در ژانر سـ*ـیاسی هم که همه با رمان‌های قلعه‌ی حیوانات و ۱۹۸۴ و تحلیل بنیادین یک نظام کمونیست که حاصل مطالعات سـ*ـیاسی عمیق جرج اورول بودند آشنایی دارند.


عجب نویسنده‌هایی رو مثال زدی:)
در کل هدف بنده تنها معرفی این رمان‌ها نبود چرا که هزاران رمان بسیار برجسته‌ی دیگر هم در دسترس همگان هستن ولی مسئله‌ی بنده توجه بنیادین به دیدگاه‌های تحلیل‌گرانه‌ی نویسنده‌های رمان‌های برتر جهان هست.
یک نکته‌ی مهم دیگه هم در این راستا این هست که مطالعه‌ی رمان و داستان‌های خوب به رشد قلم کمک می‌کنه اما به رشد محتوا نه خیلی! و قلم تنها ظاهر هر رمان و داستانی هست که می‌تونه در اولین نگاه صفحات اول اون رمان یا داستان رو جذاب کنه اما به هیچ عنوان جای خالی محتوایی ارزشمند رو پر نمی‌کنه. برای محتوا هم نیاز به مطالعات گسترده‌تری هست.


متاسفانه خیلی‌ها نویسندگی در فضای مجازی رو سرگرمی می‌دونند و برای همین به دنبال افزایش کیفیت نیستند.
آره می‌دونم خیلی از نویسنده‌ها معتقدند نویسندگی برای ما در ایران و فضای مجازی فقط یک سرگرمی هست و نه بیشتر! که حس خوبی تجربه کنن اما من معتقدم حتی کسی که برای سرگرمی ویالون می‌زنه یا نقاشی می‌کشه، می‌تونه از میوه‌ی این سرگرمی یک شاهکار بسازه. چنان‌که در تاریخ می‌بینیم بسیاری از رمان‌های برجسته‌ی جهان توسط افرادی نوشته شدن که شغل‌های دیگه‌ای داشتن و رمان نوشتن صرفاً براشون یک سرگرمی بود؛ اما از درخت سرگرمیشون بهترین میوه‌ها رو دادن.

نکات مفیدی گفنتی که خودم هم باهاشون موافقم! امیدوارم بقیه هم استفاده کنند! خب تو خیلی ژانرها کار کردی
کدوم ژانر رو بیشتر دوست داری؟
راستش نمیشه گفت همه‌ی ژانرها رو نوشتم اما علاقه‌ی اصلی من ژانر اجتماعی هست که سعی می‌کنم با ژانرهای دیگه از جمله عاشقانه ترکیبش کنم تا کمی از خشکیِ انتقاد خالص از جامعه دربیاد و برای خوندن مخاطب رو ترغیب کنه.

چه کتابی رو از همه بیشتر دوست داری؟
این انتخاب برای من واقعا سخته ولی برای این‌که از کتاب‌های جدیدِ مورد علاقه‌م بگم اول یکی از رمان‌های جالبی که جدیداً خوندم رو معرفی می‌کنم:
رمان سه شنبه‌ها با موری (از میچ آلبوم)
که واقعاً ارزش خوندن داشت به نظرم.
یک کتاب هم که خیلی عالی بود و سرآغازی جامع و ساده بر فلسفه هست (نگارش خیلی خوبی داره و علاوه بر این‌که فلسفه هست، بخش‌هایی ازش مثل یک بیوگرافی و یک داستان تاریخی هست) این کتاب هست:
تسلی بخشی‌های فلسفه (از آلن دوباتن)


نویسنده مورد علاقت کیه؟
یک لیست طولانی باید برای این سوال جور کرد اما چاره‌ای نیست پس اشاره می‌کنم به صاحبان قلم‌های ساده و روان که آثار پر محتوایی نوشتند. اول به یکی از نویسنده‌های جدید که نوشته‌های بسیار خوبی به زبانی روان و ساده ازش خوندم:
یوستین گردر
و از نویسندگان قدیمی:
چارلز دیکنز
حس میکنم جرج اورول داره چپ چپ نگام میکنه


چون خودمم عاشق جرجم اضافش کردم!
خب یکی از زیباترین جملاتی که خوندی:
در میان اقلیت قرار داشتن، حتی در اقلیتی تک نفری، نشان جهل و جنون نیست؛ حقیقت در یک سو قرار دارد و کذب در سویی دیگر، اگر تو به تنهایی جانب حقیقت را بگیری و در سوی دیگر، در برابر تو، همه‌ی دنیا قرار داشته باشد، تو دیوانه نیستی.
(رمان 1984 _ جورج اورول)


بهترین جمله کتاب خودت
-شاید فکر کنی وقتی حق با تو باشه دیگه حق با من نیست ولی حقیقت حکم می‌کنه که همیشه حق با همه باشه؛ فقط یادت باشه که هر آدم منحصر به فردی، حق‌های منحصر به فرد خودش رو داره.
(دیالوگ از رمان نیمه‌ی سوخته)

سنگینه
- همه‌ی دنیا صحنه‌ی تئاتره و همه‌ی ما آدم‌ها بازیگرهای تئاتریم؛ این‌که هر زمان در کدوم نمایش، کدوم نقش رو بازی کنیم به موقعیت و شرایط محیطی که در اون هستیم بستگی داره.
(دیالوگ از رمان نیمه‌ی سوخته)


در نویسندگی هدفت چیه؟
در حقیقت، زمانی که نویسندگی رو شروع کردم، مثل اغلب دوستان هدفم سرگرمی و به اشتراک گذاشتن داستانی بود که در خیال من شکل گرفته بود اما به مرور هدفم رو تغییراتی دادم. قبل از هر چیز، به نظر من رمان نوع بسیار مهمی از کتاب هست به چند دلیل ساده: اول این‌که مخاطبان بسیار زیادی داره و میشه گفت در میان کتاب‌هایی که در ساعات مطالعه‌ی آزاد مورد مطالعه قرار می‌گیرن، رمان رکورد دار جهان هست؛ بنابراین بسیار مهم هست اما این مهم بودنش صرفاً نباید به نوشتن یک داستان خیالی جذاب محدود بشه و بهتر هست که با آموزش‌های محتوایی ترکیب بشه تا درس‌های زیادی به مخاطبینی بده که مثل نویسنده مطالعه‌ی فراگیر نداشتن. بنابراین هدف من هم این شد که در راستای آموزش از عمق داستان‌های بلند، رمان بنویسم. دوماً، ما در دنیای امروز دچار سردرگمی‌های زیادی میشیم که در رمان‌های قدیمی بهشون اشاره‌ای نشده و هیچ گونه راهکاری ارائه نشده، از طرفی در بین رمان‌های امروزی که در کشور ما چاپ میشه هم متاسفانه به این مسائل توجه نمیشه و دیدگاه‌های برخی اقشار جامعه اصلاً به نمایش گذاشته نمیشه، پس این هم هدفی برای من شد که در جهت مطرح کردن مسائل روز برای شخصیت‌های اقشار اقلیتی جامعه داستان‌هایی بنویسم که به مردم عادی هم کمکی بکنه. سوماً ما اصولاً در زندگی‌هامون تجربه‌های محدودی داریم و از هر تجربه درس‌های خاصی می‌گیریم و اگر داستان‌هایی بنویسیم که درس‌های ما از تجربیات زندگیمون رو نشون بدن، مخاطب‌های ما هم می‌تونن بدون پرداخت هزینه‌ها و خسارت‌های اون تجربیات، درس‌های لازم رو هر چند کمتر و خفیف‌تر، از رمان‌های ما بگیرن و از همین سو هدف دیگری برای نوشتن پیدا کردم. چهارماً، کتاب‌های بسیار مفید و متنوعی هستن که اگر مطالعه بشن دیگه حتی نیازی به مطالعه‌ی رمان‌های امثال بنده نیست اما چون ذهن اکثریت ما با داستان‌ها ارتباط خوب و منعطفی برقرار می‌کنه؛ برعکس کتاب‌های دیگر که مطلب مستقیم رو خشک و خام در اختیار مخاطب قرار میدن، لازم هست که برخی از این مفاهیم رو در قالب داستان‌هایی که خونده میشن به دست مخاطب‌های مختلف از اقشار متفاوت جامعه برسونیم و این هم آخرین هدف در مجموعه‌ی اهداف بنده شد.
نهایتاً مجموع این اهداف رو برای نویسندگی داشتم و امیدوارم در این راه به قدر کافی مفید و موثر واقع شده باشم.


من که از مصاحبه با تو خسته نمی‌شم! احساس می‌کنم یک نفر دیگه هم هست که افکاری نقریباً مشابه من رو تجربه کرده!
و هدفت در زندگی؟
در مورد اهداف زندگی هم داستانی بسیار طولانی و نامعلوم از کار کردن در آزمایشگاه گرفته تا روزی که بشه آزمایشگاه خودم رو بزنم (البته امیدوارم! خصوصاً با این اوضاع اقتصادی چوبی رنگ) متغیره تا ببینیم که چه طور پیش میره. [خصوصاً در این دوران قرنطینه، هیچ کس از فردای خودش خبر نداره]
نظرت در مورد رمان ۹۸؟
انجمن خوبیه واقعاً، بیشتر مدیرهاش از دوستان خوب و قدیمی من هستند و این‌جا رو خوب ساختن.
جو کلی انجمن رو هم دوست دارم. آروم و پر از درک و صمیمیت. خلاصه که راضی‌ام و حسابی آرزوی موفقیت و سربلندی برای انجمن دارم.


حرفی، سخنی، هر چیزی داری بگو
ممنون بابت وقتی که صرف این مصاحبه کردین و همچنین پیشاپیش از مخاطب‌هایی که مصاحبه رو با وجود طولانی بودن، کامل خوندن سپاسگزارم.
برای همگیتون آرزوی موفقیت می‌کنم




از وقتی که روشنک جان گذاشت و نکات به جایی که ذکر کرد، سپاس گزارم♡


مصاحبه اختصاصی با روشنک.ا (روشنک امیری)

 
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: زینب باقری، LIDA_M، Ghazaleh.A و 10 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا