- عضویت
- 16/8/19
- ارسال ها
- 3,661
- امتیاز واکنش
- 13,898
- امتیاز
- 348
- زمان حضور
- 79 روز 12 ساعت 50 دقیقه
نویسنده این موضوع
«جوجو خرگوشه» فیلمی ساخته تایکا وایتیتی است. کارگرانی که با فیلم «کارهایی که در سایهها انجام میدهیم» به شهرت رسید. فیلمی مستندنما و خونآشامی که در نوع خود بسیار بدیع و خلاقانه بهنظر میرسید و انتظارات از وایتیتی را زیاد کرد. او با آن فیلم شناخته شد و پس از آن وارد هالیوود شد و یکی از سری فیلمهای مارول را کارگردانی کرد: «ثور: رگنزاک» که میتوان آن را تحسینشدهترین فیلمش دانست. فیلمی که درباره ثور و هالک!
«جوجو خرگوشه» در ادامه فیلمهایی است که هالیوود و فیلمسازان آمریکایی درباره یهودیان ساختهاند: این فیلمها از دهه چهل ساخته میشدند. یکی از نمونههای ویژه و کلاسیکش «بودن یا نبودن» به کارگردانی ارنست لوبیچ بود. در دهههای بعدتر «فهرست شیندلر» استیون اسپیلبرگ، احتمالا معروفترین و محبوبترین فیلمهای هالیوودی در شرح فجایع هولوکاسم ساخته شد تا چنین فیلمهایی بیش از پیش باب شوند. فیلمهای زیادی در تاریخ سینمای آمریکا درباره یهودیان در جنگ جهانی دوم ساختهشده. «پسر شائول»، «پایان عملیات» و ... از فیلمهای هنریتر این جریان هستند.
تاریخ کجا ایستاده؟
از آنجایی که نازیهای آلمانی مغلوب جنگ بودند، در تاریخ سینمای آمریکا همواره متفقین و نیروهای پیروز، روایتگر رنج یهودیان بودهاند. اینکه چقدر میشود روایت فاتحان را قابل باور دانست در مواجهه با فیلمهای آمریکایی درباره هولوکاسم، شاید جای سوال داشته باشد، اما حقیقتا همواره تاریخ را فاتحان نوشتهاند واز این نظر روایات تاریخی کلا سویهای غیر قابل اعتماد در خود دارند.
خصوصا که یهودیان بعد از ماجراهای جنگجهانی، شکست نازیها، گذار از فجایع هولوکاسم دستاوردی بهنام کارت سفید را از آن خود کردند و در دهههای بعد از جنگجهانی دوم تا همین امروز با همین کارت سفید، کمابیش دنیا را درنوردیدند. آنها بهراستی از این منظر، دست در دست سرمایهداران آمریکایی، فاتحان تاریخ و جهان بعد از جنگ جهانی دوم هستند و این روایات سینمای آمریکا درباره فجایع جنگ را بیشتر هم شبههآمیز میکند. (تسلط صهیونیسم در اقتصاد جهانی، سلطه بر سـ*ـیاستهای ایالات متحده آمریکا و برپایی کشور اسراییل)
جهان از دریچه نگاه یک کودک
«جوجو خرگوشه» در ادامه تجربیات پیشین کارگردان قرار میگیرد. فیلم با همان میزانسنها و طراحیهای آشنایی که از فیلمسازش میشناسیم به تصویر درآمده است و از رهگذر همین نگاه سینمایی خاص وایتیتی قرار است از دل فانتزیهای یک جهان رنگارنگ کودکانه به جهان دهشتناک و وحشیانه واقعی بیرون و دوران جنگ گزیر بزند.
فیلم در برلین اواخر دوران جنگ میگذرد. پسر بچهای به نام جوجو که تحت تأثیر پیرامون خود قرار گرفته و عاشق هیتلر است، آرزویش عضو شدن در گروه محافظین شخصی هیتلر است. او وارد بخش آموزشی نظامی میشود، اما برایش مشکلاتی به وجود میآید و از آموزش اخراج میشود و یک دختر یهودی فراری را در پشت دیوار خانهشان پیدا میکند، جایی مخفی در دیوار درست شده است و دختر در آنجا زندگی میکند. او متوجه زندگی پنهانی او میشود. در ابتدا جوجو از او میترسد و فرار میکند، ولی دخترک او را میگیرد و خود را به او به عنوان یک جهود معرفی میکند. پسر بچه که تحت عقاید هیتلری تصویر وحشتناکی از یهودیان دارد، ترسش از او بیشتر میشود و او را دشمن خود میداند و به مبارزه و تخلیه اطلاعات او میپردازد. زمان که میگذرد، جوجو بیشتر به دختر علاقه پیدا میکند و ترسش میریزد. دیگر از او نمیترسد. حتی زمانی مأمورین حکومتی برای گشتن خانه میآیند، اما جوجو دختر یهودی را به آنها معرفی نمیکند. به مرور تماشاگر پی میبرد که خود مادر جوجو دختر را پناه داده است و تفکراتی ضد هیتلر دارد.
منفعت و موقعیت سنجی
نکته درباره «جوجو خرگوشه» که کمی در ذوق میزند در واقع اینست که همهچیزهایی که بهنظر میرسد برای فیلمساز جذاب است و میخواهد روی آنان مانور بدهد، مانند روحیه ضد نازی مادر آلمانی یا تغییر جهت فکری کودک، انگار بعد از روایت تاریخ، بعد از جنگ و خوانش دوباره وقایع بهوجود آمده و به فیلم الصاق شده. انگار از زمان حالا و بعد از جنگ به ماجراهای فیلم اضافه شدهاند، نه اینکه بخشی از داستان همان دوران بوده باشند. حتی نگاه انتقادی فیلم به افسران نازی هم مربوط به «سالها بعد»است نه برلین در اواخر جنگ. اما لزوما واقعیت زمانهای که فیلم در آن روایت میشود چنین نبوده است.
باید اعتراف کرد که «جوجو خرگوشه» نسبت به آثار دیگر وایتیتی خصوصا بهترین فیلمش «کارهایی که در سایهها انجام میدهیم» فیلم ضعیفتر و سطحپایینتری است، هرچند پرزرق و برقتر. توجه اسکار به فیلم بیش از آنکه مرهون ریزهکاریهای سینمایی و زیباشناسی فیلم باشد، به دلیل علاقه خاص هالیوود به فیلمهای وقایعنگارانهی یهودی این چنینی است. هالیوود همواره به دلایل سـ*ـیاسی به چنین فیلمهایی توجه کرده است.
ولنگاری
در این میان حضور بچه و حس کودکانهشی در مواجهه با وقایع تلخ سـ*ـیاسی و اجتماعی جالب توجه است و یکی از قابل اشارهترین نکات مثبت فیلم. اسکارلت جوهانسون هم بهخوبی از پس ایفای نقش خود برمیآید.
اتفاقی که در پرده آخر میافتد، بسیار سخت قابل پذیرش است. در فیلمی که تماما کودکانه و فانتزی بوده است و همه روایتش را بر دید فانتزی یک کودک بنا نهاده، نمیشود ناگهان در پرده پایانی برای مرعوب کردن و احساساتی کردن تماشاگر ناگهان به دامان یک رویداد واقعگرایانه تراژیک و دردناک چنگ انداخت. این یعنی فیلمنامه فیلم چفت و بست ندارد و به اساس و اصول روایت خود پایبند نمیماند. در واقع قراردادی که با تماشاگر محفوظ شده، زیرپا گذاشته میشود تا فیلم بیشتر از او تاثیر عاطفی بگیرد. کم و بیش ایده شیادانهای است، نه...؟
انجمن رمان نویسی
«جوجو خرگوشه» در ادامه فیلمهایی است که هالیوود و فیلمسازان آمریکایی درباره یهودیان ساختهاند: این فیلمها از دهه چهل ساخته میشدند. یکی از نمونههای ویژه و کلاسیکش «بودن یا نبودن» به کارگردانی ارنست لوبیچ بود. در دهههای بعدتر «فهرست شیندلر» استیون اسپیلبرگ، احتمالا معروفترین و محبوبترین فیلمهای هالیوودی در شرح فجایع هولوکاسم ساخته شد تا چنین فیلمهایی بیش از پیش باب شوند. فیلمهای زیادی در تاریخ سینمای آمریکا درباره یهودیان در جنگ جهانی دوم ساختهشده. «پسر شائول»، «پایان عملیات» و ... از فیلمهای هنریتر این جریان هستند.
تاریخ کجا ایستاده؟
از آنجایی که نازیهای آلمانی مغلوب جنگ بودند، در تاریخ سینمای آمریکا همواره متفقین و نیروهای پیروز، روایتگر رنج یهودیان بودهاند. اینکه چقدر میشود روایت فاتحان را قابل باور دانست در مواجهه با فیلمهای آمریکایی درباره هولوکاسم، شاید جای سوال داشته باشد، اما حقیقتا همواره تاریخ را فاتحان نوشتهاند واز این نظر روایات تاریخی کلا سویهای غیر قابل اعتماد در خود دارند.
خصوصا که یهودیان بعد از ماجراهای جنگجهانی، شکست نازیها، گذار از فجایع هولوکاسم دستاوردی بهنام کارت سفید را از آن خود کردند و در دهههای بعد از جنگجهانی دوم تا همین امروز با همین کارت سفید، کمابیش دنیا را درنوردیدند. آنها بهراستی از این منظر، دست در دست سرمایهداران آمریکایی، فاتحان تاریخ و جهان بعد از جنگ جهانی دوم هستند و این روایات سینمای آمریکا درباره فجایع جنگ را بیشتر هم شبههآمیز میکند. (تسلط صهیونیسم در اقتصاد جهانی، سلطه بر سـ*ـیاستهای ایالات متحده آمریکا و برپایی کشور اسراییل)
جهان از دریچه نگاه یک کودک
«جوجو خرگوشه» در ادامه تجربیات پیشین کارگردان قرار میگیرد. فیلم با همان میزانسنها و طراحیهای آشنایی که از فیلمسازش میشناسیم به تصویر درآمده است و از رهگذر همین نگاه سینمایی خاص وایتیتی قرار است از دل فانتزیهای یک جهان رنگارنگ کودکانه به جهان دهشتناک و وحشیانه واقعی بیرون و دوران جنگ گزیر بزند.
فیلم در برلین اواخر دوران جنگ میگذرد. پسر بچهای به نام جوجو که تحت تأثیر پیرامون خود قرار گرفته و عاشق هیتلر است، آرزویش عضو شدن در گروه محافظین شخصی هیتلر است. او وارد بخش آموزشی نظامی میشود، اما برایش مشکلاتی به وجود میآید و از آموزش اخراج میشود و یک دختر یهودی فراری را در پشت دیوار خانهشان پیدا میکند، جایی مخفی در دیوار درست شده است و دختر در آنجا زندگی میکند. او متوجه زندگی پنهانی او میشود. در ابتدا جوجو از او میترسد و فرار میکند، ولی دخترک او را میگیرد و خود را به او به عنوان یک جهود معرفی میکند. پسر بچه که تحت عقاید هیتلری تصویر وحشتناکی از یهودیان دارد، ترسش از او بیشتر میشود و او را دشمن خود میداند و به مبارزه و تخلیه اطلاعات او میپردازد. زمان که میگذرد، جوجو بیشتر به دختر علاقه پیدا میکند و ترسش میریزد. دیگر از او نمیترسد. حتی زمانی مأمورین حکومتی برای گشتن خانه میآیند، اما جوجو دختر یهودی را به آنها معرفی نمیکند. به مرور تماشاگر پی میبرد که خود مادر جوجو دختر را پناه داده است و تفکراتی ضد هیتلر دارد.
منفعت و موقعیت سنجی
نکته درباره «جوجو خرگوشه» که کمی در ذوق میزند در واقع اینست که همهچیزهایی که بهنظر میرسد برای فیلمساز جذاب است و میخواهد روی آنان مانور بدهد، مانند روحیه ضد نازی مادر آلمانی یا تغییر جهت فکری کودک، انگار بعد از روایت تاریخ، بعد از جنگ و خوانش دوباره وقایع بهوجود آمده و به فیلم الصاق شده. انگار از زمان حالا و بعد از جنگ به ماجراهای فیلم اضافه شدهاند، نه اینکه بخشی از داستان همان دوران بوده باشند. حتی نگاه انتقادی فیلم به افسران نازی هم مربوط به «سالها بعد»است نه برلین در اواخر جنگ. اما لزوما واقعیت زمانهای که فیلم در آن روایت میشود چنین نبوده است.
باید اعتراف کرد که «جوجو خرگوشه» نسبت به آثار دیگر وایتیتی خصوصا بهترین فیلمش «کارهایی که در سایهها انجام میدهیم» فیلم ضعیفتر و سطحپایینتری است، هرچند پرزرق و برقتر. توجه اسکار به فیلم بیش از آنکه مرهون ریزهکاریهای سینمایی و زیباشناسی فیلم باشد، به دلیل علاقه خاص هالیوود به فیلمهای وقایعنگارانهی یهودی این چنینی است. هالیوود همواره به دلایل سـ*ـیاسی به چنین فیلمهایی توجه کرده است.
ولنگاری
در این میان حضور بچه و حس کودکانهشی در مواجهه با وقایع تلخ سـ*ـیاسی و اجتماعی جالب توجه است و یکی از قابل اشارهترین نکات مثبت فیلم. اسکارلت جوهانسون هم بهخوبی از پس ایفای نقش خود برمیآید.
اتفاقی که در پرده آخر میافتد، بسیار سخت قابل پذیرش است. در فیلمی که تماما کودکانه و فانتزی بوده است و همه روایتش را بر دید فانتزی یک کودک بنا نهاده، نمیشود ناگهان در پرده پایانی برای مرعوب کردن و احساساتی کردن تماشاگر ناگهان به دامان یک رویداد واقعگرایانه تراژیک و دردناک چنگ انداخت. این یعنی فیلمنامه فیلم چفت و بست ندارد و به اساس و اصول روایت خود پایبند نمیماند. در واقع قراردادی که با تماشاگر محفوظ شده، زیرپا گذاشته میشود تا فیلم بیشتر از او تاثیر عاطفی بگیرد. کم و بیش ایده شیادانهای است، نه...؟
انجمن رمان نویسی
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
جوجو ربیت؛ داستان تاریخ فانتزی
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com