- عضویت
- 25/7/18
- ارسال ها
- 993
- امتیاز واکنش
- 21,476
- امتیاز
- 318
- زمان حضور
- 24 روز 6 ساعت 1 دقیقه
نویسنده این موضوع
به رحمتی فحش بدهید انگار به من فحش داده اید
عابدزاده: یکی به قلیان معتاد میشود، من هم به تمرین!
در آخرین طبقه یک برج تجاری، منتظرش بودیم که با پیراهن سفید یقهباز پیش ما آمد. درحالی که هنوز شروع به صحبت نکرده کارگرهای رستوران دنبال فرصتی بودند تا اولین سلفی را با احمد بگیرند.
به گزارش "ورزش سه"، احمد اسم مخفف احمدرضا عابدزاده، مهمترین دروازهبان تاریخ فوتبال ایران که هنوز چنان مورد علاقه هواداران فوتبال است که برخی میکوبند و تا متلقو میروند تا عقاب را مقابل رستورانش ببیند. درحالی که او با عینکی به صورت و هندزفریای بر گوش، پاسخ تقاضای آنها و عکس یادگاری را میدهد و با لبخند دستهای بلندش را دور شانه مردم میاندازد.
این اکتیاست که وقتی او جوانتر بود، هرگز و هرگز از او نمیدیدیم؛ نه به این دلیل که وقت سلفی و ابزارهای تکنولوژیک نرسیده بود، بلکه به دلیل روحیه خاص دروازهبانی بود که از شماره یک بودن، همه چیزش را داشت. از جمله اینکه دور از دیگران فقط متمرکز کار خودش باشد. شاید باورنکنید که عابدزاده در اکثر سالهای اوج بدون مربی تمرین کرده و به نوک قله رسیده است. همانطور که احتمالا باور نمیکنید او ۳۰ سالی است لـ*ـب به نوشابه و غذای چرب نزده. البته همه باور میکنند عابدزاده ۵۳ ساله ،سختترین حرکات بدنی را انجام بدهد. اما چهکسی است که بداند چه ریاضتی پشت این ویدئوهای یکدقیقهای اینستاگرام مخفی شده، کارهایی که به سختی میتوانید انتظار داشته باشید یک آدم بتواند همه آنها را انجام دهد.
این خلاصهای از یک گفتگوی بلند با احمدرضا عابدزاده است . شاید خیلی از حرفهای این گفتگو را احمد برای اولین بار به زبان آورده باشد.
*از شهرهای دیگر میآیند به رستوران شما؛ بیشتر برای اینکه شما را ببینند. خودتان هم به نظر میرسد خیلی سعی میکنید در میان مردم باشید. در فضای مجازی هم پست میگذارید و به نظر میرسد خیلی حالت خوب است وقتی پیش مردم هستید.
ما با مردم زندگی کردیم. مردمی که بازیهای ما را میدیدند و همیشه در ذهنشان است. مادر و پدرهایی که آن موقع در سن پایین بودند، الان بازیهای ما را یادشان است و بچههایشان را میآورند که آنها هم ما را ببینند. برای همین هم شیرین است. بچه میآید هنوز در ذهنش است که مثلا دو سال پیش، پیش من آمده و عکس گرفته. این هر وقت میآید، اول میپرسد عابدزاده هست یا نه.
* هنوز هم وقتی بحث جام جهانی میشود، مردم به تیم 98 فکر میکنند و آن را دوست دارند و یکی از مهمترین ستارههای آن تیم، شما بودید. حس خودت به تیم 98 چیست؟
98 فرق میکند. زحمت زیادی کشیدیم. 20 سال گذشته بود و تیم به جام جهانی نرفته بود و برای همین این صعود برای مردم خیلی شیرین و تاثیرگذار بود و همیشه در تاریخ میماند.
* خودتان را کجای آن قصه میبینید؟
من هم داشتم فیلم بازی میکردم .
* در دقایقی از بازی همه ترسیده بودند، ولی به نظر میرسید شما اصلا نترسیده بودید.
از چی بترسم؟ تمام اینها به تجربه برمیگردد. به گذشتههای خود من، نه تیم. به تمرینات، بازیها، بردن، پنالتی گرفتن، حاشیههای تیم، پنالتی خوردن و... همه اینها جمع میشود تا به استرالیا میرسیم. این تجربه میشود که اگر کسی از آن استفاده کرد، میتواند موفق باشد.
*بعد از آن بازی ایویچ را آوردند. شما مصدوم شدید و یکی، دو بازی را از دست دادید.
بعد از اتفاقی که در بازی رم افتاد سرمربی نباید عوض می شد. اقای صفایی فراهانی نباید این کار را می کرد . ولی او را رد کردند، جلال طالبی آمد سرمربی شد. زحمتش را یکی دیگر کشیده بود، یکی دیگر در جام جهانی سرمربی شد.
اما درباره مصدومیت . باید ببینید عابدزاده سر کدام بازی مصدوم شده و چرا آن بازی را نبوده. منی که پایم درد میکند، باید ببینم چرا درد میکند. میگویند چرا یخ میگذاری؟ چرا کورتون میزنی؟ چرا قرص میخوری؟ چرا سرما که میخوری، یک اسپری میزنی یا یک 6CC میزنی. آنقدر مصدومیت داشتم که دکتر شده بودم. اینها جمع شده، آمده در زمین ورزش. اما روزنامهها مینویسند عابدزاده حالش بد شد. یکی گفت سیگار کشیده، یکی گفت مواد زده و... بعد هم آمدند عذر خواهی کردند. غلط کردید که نوشتید.چرا این اتفاق افتاد؟ 12/12/80 چرا این اتفاق افتاد؟ باید بپرسید. نه اینکه از خودتان بنویسید. برای همین است که من اصلا در روزنامهها نیستم و تلویزیون هم نمیروم. چون یک میرود میشود ده. من میگویم یکش را هم نمیخواهم. سالم و راحت زندگی میکنم، به زندگی میرسم، به کارم میرسم و همیشه راحتم. فکرم هم راحت است.
*بعد از اتفاق تلخی که برای شما رخ داد و کسالتی که پیش آمد، مردم زیادی جلوی بیمارستان جمع شده بودند و دعا میکردند و شما برگشتید.
اول خواست خدا بود و بعد هم دعای مردم بود که نزدیک به 24، 25 روز من در بیمارستان بودم. هر کسی یک قسمتی دارد. شاید به خاطر تمرینات و ورزشی بود که من داشتم. شاید برای ورزشکاران این نکتهای باشد که سلامتی خودشان را کنترل کنند و اگر امروز هستند کنترل کنند، فوتبالت که تمام میشود، فردا با نشستن و خوردن و سن که بالا میرود اوضاع خراب میشود. من هر روز وزن خودم را کنترل میکنم. اجازه نمیدهم وزنم اضافه شود.
*بعضیها سوال میکنند مگر احمدرضا عابدزاده میخواهد المپیک برود یا دوباره به جام جهانی برود که این همه تمرینات سخت دارد؟
مثل آدمهایی که صبح تا شب قلیان و سیگار میکشند، من هم به تمرین سخت عادت کردهام.
عابدزاده: یکی به قلیان معتاد میشود، من هم به تمرین!
در آخرین طبقه یک برج تجاری، منتظرش بودیم که با پیراهن سفید یقهباز پیش ما آمد. درحالی که هنوز شروع به صحبت نکرده کارگرهای رستوران دنبال فرصتی بودند تا اولین سلفی را با احمد بگیرند.
به گزارش "ورزش سه"، احمد اسم مخفف احمدرضا عابدزاده، مهمترین دروازهبان تاریخ فوتبال ایران که هنوز چنان مورد علاقه هواداران فوتبال است که برخی میکوبند و تا متلقو میروند تا عقاب را مقابل رستورانش ببیند. درحالی که او با عینکی به صورت و هندزفریای بر گوش، پاسخ تقاضای آنها و عکس یادگاری را میدهد و با لبخند دستهای بلندش را دور شانه مردم میاندازد.
این اکتیاست که وقتی او جوانتر بود، هرگز و هرگز از او نمیدیدیم؛ نه به این دلیل که وقت سلفی و ابزارهای تکنولوژیک نرسیده بود، بلکه به دلیل روحیه خاص دروازهبانی بود که از شماره یک بودن، همه چیزش را داشت. از جمله اینکه دور از دیگران فقط متمرکز کار خودش باشد. شاید باورنکنید که عابدزاده در اکثر سالهای اوج بدون مربی تمرین کرده و به نوک قله رسیده است. همانطور که احتمالا باور نمیکنید او ۳۰ سالی است لـ*ـب به نوشابه و غذای چرب نزده. البته همه باور میکنند عابدزاده ۵۳ ساله ،سختترین حرکات بدنی را انجام بدهد. اما چهکسی است که بداند چه ریاضتی پشت این ویدئوهای یکدقیقهای اینستاگرام مخفی شده، کارهایی که به سختی میتوانید انتظار داشته باشید یک آدم بتواند همه آنها را انجام دهد.
این خلاصهای از یک گفتگوی بلند با احمدرضا عابدزاده است . شاید خیلی از حرفهای این گفتگو را احمد برای اولین بار به زبان آورده باشد.
*از شهرهای دیگر میآیند به رستوران شما؛ بیشتر برای اینکه شما را ببینند. خودتان هم به نظر میرسد خیلی سعی میکنید در میان مردم باشید. در فضای مجازی هم پست میگذارید و به نظر میرسد خیلی حالت خوب است وقتی پیش مردم هستید.
ما با مردم زندگی کردیم. مردمی که بازیهای ما را میدیدند و همیشه در ذهنشان است. مادر و پدرهایی که آن موقع در سن پایین بودند، الان بازیهای ما را یادشان است و بچههایشان را میآورند که آنها هم ما را ببینند. برای همین هم شیرین است. بچه میآید هنوز در ذهنش است که مثلا دو سال پیش، پیش من آمده و عکس گرفته. این هر وقت میآید، اول میپرسد عابدزاده هست یا نه.
* هنوز هم وقتی بحث جام جهانی میشود، مردم به تیم 98 فکر میکنند و آن را دوست دارند و یکی از مهمترین ستارههای آن تیم، شما بودید. حس خودت به تیم 98 چیست؟
98 فرق میکند. زحمت زیادی کشیدیم. 20 سال گذشته بود و تیم به جام جهانی نرفته بود و برای همین این صعود برای مردم خیلی شیرین و تاثیرگذار بود و همیشه در تاریخ میماند.
* خودتان را کجای آن قصه میبینید؟
من هم داشتم فیلم بازی میکردم .
* در دقایقی از بازی همه ترسیده بودند، ولی به نظر میرسید شما اصلا نترسیده بودید.
از چی بترسم؟ تمام اینها به تجربه برمیگردد. به گذشتههای خود من، نه تیم. به تمرینات، بازیها، بردن، پنالتی گرفتن، حاشیههای تیم، پنالتی خوردن و... همه اینها جمع میشود تا به استرالیا میرسیم. این تجربه میشود که اگر کسی از آن استفاده کرد، میتواند موفق باشد.
*بعد از آن بازی ایویچ را آوردند. شما مصدوم شدید و یکی، دو بازی را از دست دادید.
بعد از اتفاقی که در بازی رم افتاد سرمربی نباید عوض می شد. اقای صفایی فراهانی نباید این کار را می کرد . ولی او را رد کردند، جلال طالبی آمد سرمربی شد. زحمتش را یکی دیگر کشیده بود، یکی دیگر در جام جهانی سرمربی شد.
اما درباره مصدومیت . باید ببینید عابدزاده سر کدام بازی مصدوم شده و چرا آن بازی را نبوده. منی که پایم درد میکند، باید ببینم چرا درد میکند. میگویند چرا یخ میگذاری؟ چرا کورتون میزنی؟ چرا قرص میخوری؟ چرا سرما که میخوری، یک اسپری میزنی یا یک 6CC میزنی. آنقدر مصدومیت داشتم که دکتر شده بودم. اینها جمع شده، آمده در زمین ورزش. اما روزنامهها مینویسند عابدزاده حالش بد شد. یکی گفت سیگار کشیده، یکی گفت مواد زده و... بعد هم آمدند عذر خواهی کردند. غلط کردید که نوشتید.چرا این اتفاق افتاد؟ 12/12/80 چرا این اتفاق افتاد؟ باید بپرسید. نه اینکه از خودتان بنویسید. برای همین است که من اصلا در روزنامهها نیستم و تلویزیون هم نمیروم. چون یک میرود میشود ده. من میگویم یکش را هم نمیخواهم. سالم و راحت زندگی میکنم، به زندگی میرسم، به کارم میرسم و همیشه راحتم. فکرم هم راحت است.
*بعد از اتفاق تلخی که برای شما رخ داد و کسالتی که پیش آمد، مردم زیادی جلوی بیمارستان جمع شده بودند و دعا میکردند و شما برگشتید.
اول خواست خدا بود و بعد هم دعای مردم بود که نزدیک به 24، 25 روز من در بیمارستان بودم. هر کسی یک قسمتی دارد. شاید به خاطر تمرینات و ورزشی بود که من داشتم. شاید برای ورزشکاران این نکتهای باشد که سلامتی خودشان را کنترل کنند و اگر امروز هستند کنترل کنند، فوتبالت که تمام میشود، فردا با نشستن و خوردن و سن که بالا میرود اوضاع خراب میشود. من هر روز وزن خودم را کنترل میکنم. اجازه نمیدهم وزنم اضافه شود.
*بعضیها سوال میکنند مگر احمدرضا عابدزاده میخواهد المپیک برود یا دوباره به جام جهانی برود که این همه تمرینات سخت دارد؟
مثل آدمهایی که صبح تا شب قلیان و سیگار میکشند، من هم به تمرین سخت عادت کردهام.
عابدزاده: یکی به قلیان معتاد میشود، من هم به تمرین!
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com