خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
چون جمال بی مثال خود نمود
ناظران را عقل و دل از کف ربود

( عمان سامانی )

چند ازین لاف و بارنامهٔ تو
در چنین منزلی کثیف و نژند

( سنایی غزنوی )

چشم عیار پیشه تو بریخت
بسر غمزه خون عیاران

( سیف فرغانی )

چنان گشتم از فرقت آن نگار
که بر من ز عشقست بلغار غار

( عنصری )

چنین گفت رایش به من تازه کن
بیارای مغزش به
شیرین سخن

( فردوسی )

انجمن رمان نویسی


مشاعره با حرف چ

 
  • تشکر
Reactions: paeez81، Ryhwn، Z.A.H.Ř.Ą༻ و 2 نفر دیگر

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
چون زنان تا کی نشینی بر امید رنگ و بوی
تا هوای نفس تو در راه دین دارد قرار

( رشیدالدین میبدی )

چون سر سنگ پشت و روی امل
گشته پنهان ز بیم تیغ و تبر

( مسعود سعد سلمانی )

چو گرک حسد مصطفی را گزید
تو گویی که آهو نگیرد مرا؟ !

( ملک الشعرای بهار )

چون باد، خیز و آتش پیگار برافروز
چون ابر، و روز ظفر بی غبار کن

( نصر الله منشی )

چون دست در غمت زد و پا استوار کرد
گر دست می نگیری در پا میفکنش

( ظهیر فاریابی )

انجمن رمان نویسی


مشاعره با حرف چ

 
  • تشکر
  • تشویق
Reactions: paeez81، سوگل بانو و Delنواز

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
چون دست در غمت زد و پا استوار کرد
گر دست می نگیری در پا میفکنش

( ظهیر فاریابی )

چون ز خلق تو براندیشد ، شود مشکین فکر
چون زجود تو سخن گوید ، شود زرین زبان

( ازرقی هروی )

چشم ناپاک بر آنچهره دریغست، دریغ
دیده پاک من اولیست تماشایش را

( هلالی جغتایی )

چو از عید شب را خبر داد گردون
شب از شادمانی برافشاند گوهر

( امیر معزی )

چو رند جام می بی حساب می نوشد
به نزد عقل کجا بی حساب باشد رند

( شاه نعمت الله ولی )

انجمن رمان نویسی


مشاعره با حرف چ

 
  • تشکر
  • تشویق
Reactions: paeez81، سوگل بانو و Delنواز

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
چون من دو هزار عاشق اندر ماهی
می کشته شوند و بر نیاید آهی!

( رشید الدین میبدی )

چنین دور از خویش و بیگانه گشتم
که افتاد با تو مرا آشنایی

( حافظ )

چنان خوب رویی بدان دلربایی
دریغت نیاید به هر کس نمایی

( حافظ )

چهره و موی غبار آلودشان
مغز پر آتش، دل پردودشان

( عمان سامانی )

چه گر من همیشه ستا گوی باشم
ستایم نباشد
نکو جز به نامت

( رودکی )

انجمن رمان نویسی


مشاعره با حرف چ

 
  • تشکر
  • تشویق
Reactions: paeez81، سوگل بانو و Delنواز

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
چندین سر و ساقِ نازنین و کفِ دست
از مِهرِ که پیوست و به کینِ که شکست؟

( خیام )

چو سیل از شکنج و چو آتش ز جوش
چو برق از درخش و چورعد از خرو

( اسدی توسی )

چه کنم؟ با ستیزه رویی بخت
چاره الّا که سازگاری نیست

( کمال الدین اسماعیل )

چون دل عشاق را در قید کرد
خودنمایی کرد و دلها صید کرد

( عمان سامانی )

چون شب قدر از همه مستور شد
لاجرم، از پای تا سر
نور شد

( شیخ بهایی )

انجمن رمان نویسی


مشاعره با حرف چ

 
  • تشکر
  • تشویق
Reactions: paeez81، سوگل بانو و Delنواز

moh@mad

کاربر ممتاز
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/9/19
ارسال ها
6,517
امتیاز واکنش
23,054
امتیاز
423
زمان حضور
50 روز 12 ساعت 25 دقیقه
چون وا نمی کنی گرهی خـــــود گره مشو
ابرو گشاده باش چو دستت گشاده نیست

صائب تبریزی

چه خوشست صوت قرآن ز تو دلربا شنیدن
به رخت نظاره کــــردن سخن خــدا شنیدن

عاشق اصفهانی

چه خوش صید دلم کـردی، بنازم چشم مستت را
که کس آهوی وحشی را از این خوشتر نمی گیرد

حافظ شیرازی

چه شیرین آمدی، شوری به دل انداختی، رفتی
نگاهی کــــردی و کــــار دلـــم را ساختی، رفتی

مهدی سهیلی


مشاعره با حرف چ

 
  • تشکر
Reactions: -FãTéMęH-، نازپری احمدی، paeez81 و 2 نفر دیگر

Delنواز

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/4/20
ارسال ها
15
امتیاز واکنش
241
امتیاز
153
محل سکونت
خونمون
زمان حضور
1 روز 20 ساعت 42 دقیقه
چادر سیاه روی سرت، مثل اینکه ... آه
مهتاب می شوی وسط یک شب سیاه
علیرضا آزادی

چقدر خسته ام از این دقیقه های پاپتی
از امتداد خسته ی کلاف بی عدالتی

سمیه آقایی

چشم اگر پوشیده باشد، دل نمی گردد سیاه
بیشتر، تاریکی این خانه از دام است و بس

صائب تبریزی


مشاعره با حرف چ

 
  • تشکر
Reactions: -FãTéMęH-، paeez81، سوگل بانو و یک کاربر دیگر

Saray

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/4/20
ارسال ها
195
امتیاز واکنش
559
امتیاز
178
سن
23
محل سکونت
قلب شیطان
زمان حضور
5 روز 19 ساعت 10 دقیقه
چادر سیاه روی سرت ....اه
مهتاب می شوی وسط شب سیاه
***
چه شیرین آمدی، شوری به دل انداختی، رفتی
نگاهی کردی و کار دلم را ساختی، رفتی
***
چه خوش صید دلم کردی، بنازم چشم مستت را
که کس آهوی وحشی را از این خوشتر نمیگیرد
***
چه خوشست صوت قرآن ز تو دلربا شنیدن
به رخت نظاره کردن سخن خدا شنیدن


مشاعره با حرف چ

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: -FãTéMęH-، paeez81، سوگل بانو و یک کاربر دیگر

moh@mad

کاربر ممتاز
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/9/19
ارسال ها
6,517
امتیاز واکنش
23,054
امتیاز
423
زمان حضور
50 روز 12 ساعت 25 دقیقه
چون دلت با من نباشد ، همنشینی سود نيست
گر چه با من می نشينی ، چون چنينی سود نيست

مولانا

چون وصالت هیچکس را روی نیست
روی در دیوار هجران خوشتر است
خشک سال وصل تو بینم مدام
لاجرم در دیده طوفان خوشتر است

عطار

چاره ی من نمی کنی چون کنم وکجا برم
شکوه ی بی نهایت و خاطرِ ناشکیب را
گر به دروغ هم بود شیوه ی مهر ساز کن
دیده ی عقل بسته ام کز تو خورم فریب را

رهی معیری

چون دلت با من نباشد همنشینی سود نيست
گر چه با من می نشينی چون چنينی سود نيست

مولانا

چه شاهدی است که با ماست در میان امشب
که روشن است ز رویش همه جهان امشب

عطار

چاره ی من نمی کنی چون کنم وکجا برم
شکوه ی بی نهایت و خاطرِ ناشکیب را
گر به دروغ هم بُوَد شیوه ی مِهر ساز کن
دیده ی عقل بسته ام کز تو خورم فریب را

رهی معیری


مشاعره با حرف چ

 
  • تشکر
Reactions: -FãTéMęH-، Sh@bnam، paeez81 و 3 نفر دیگر

miss.sin

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
19/7/20
ارسال ها
66
امتیاز واکنش
114
امتیاز
153
محل سکونت
شمال:)
زمان حضور
1 روز 2 ساعت 5 دقیقه
چرا نمی شود بگویم از شما؟ علامت سوال نمی شود بگویم از شما چرا؟ علامت سوال

مریم آریان
***
چادر سیاه روی سرت، مثل اینکه ... آه مهتاب می شوی وسط یک شب سیاه

علی رضا ازادی
***
چقدر خسته ام از این دقیقه های پاپتی از امتداد خسته ی کلاف بی عدالتی

سمیه آقایی
***
چو شب به راه تو ماندم که ماه من باشی چراغ خلوت این عاشق کهن باشی

هوشنگ ابتهاج
***
چراغی کهنه ام، وقت است خا موشم کنی، کم کم من آن افسانه ام باید فراموشم کنی، کم کم

مهدی عابدی
***
چشم اگر پوشیده باشد، دل نمی گردد سیاه بیشتر، تاریکی این خانه از دام است و بس

صائب تبریزی
***
چشم دل باز کن تا جان بینی آنچه نادیدنی است آن بینی

هاتف
***
چشم دلجویی دلم از مردم عالم نداشت داغ من مرهم ندید و راز من محرم نداشت

کلیم کاشانی
***
چشم را از دیگران بر بند و بر خود باز کن مرد شو جز همت مردانه پشتیبان مخواه

احمد کمال پور
***
چنان میل دل دیوانه را سوی تو می بینم که هر جا گم شد او را بر سر کوی تو می بینم

کمال الدین بنایی


مشاعره با حرف چ

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: -FãTéMęH-، نازپری احمدی، paeez81 و 2 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا