خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

PARISA-R

عضو جدید انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/9/19
ارسال ها
8
امتیاز واکنش
53
امتیاز
133
زمان حضور
26 دقیقه
نویسنده این موضوع
  1. Das Eisen schmieden, solange es heiß ist.
    1. ترجمه: تا آفتاب می درخشد، علف ها را خشک کن.
    2. معادل: تا تنور داغ است نان را بچسبان، تا تنور گرم است نان دربند.
  2. Den Wald vor lauter Bäumen nicht sehen.
    1. ترجمه: از انبوه درختان جنگل پیدا نیست.
    2. معادل: آنقدر جلو چشم بود که دیده نمی شد.
  3. Durch Dick und Dünn gehen.
    1. ترجمه سفر کردن با کسی در راه باریک و عریض
    2. معادل: (از حافظ) اگر رفیق شفیقی درست پیمان باش حریف خانه و گرمابه و گلستان باش .
  4. Eine Schwalbe macht noch keinen Sommer.
    1. ترجمه: با آمدن یک چلچله تابستان نمی آید.
    2. معادل: با یک گل بهار نمی شود.
  5. Eine Stecknadel im Heuhaufen suchen.
    1. ترجمه و معادل: دنبال سوزن در انبار کاه گشتن.
  6. Kleider machen Leute.
    1. ترجمه: لباس ها مردم را می سازند.
    2. معادل: آستین نو بخور چلو
  7. Leichter gesagt als getan.
    1. ترجمه: گفتنش از انجام دادنش ساده تر است.
    2. معادل: از حرف تا عمل فاصله بسیار است.
  8. Rom ist auch nicht an einem Tag erbaut worden.
    1. ترجمه: شهر رم یک روزه ساخته نشده است.
    2. معادل: گر صبر کنی ز غوره حلوا سازی.
  9. Viele Köche verderben den Brei.
    1. معنی: آشپزهای زیادی فرنی را خراب می کند.
    2. معادل: آشپز که دو تا شد آش یا شور می شود یا بی نمک.
  10. Aus einer Mücke einen Elefanten machen.
    1. معنی: از توده ای موش کور ساخته کوه ساختن.
    2. معادل: از کاه کوه ساختن.
  11. Die Katze im Sack kaufen.
    1. معنی: گربه را داخل کیسه خریدن
    2. معادل: هندوانه دربسته خریدن.
  12. Einem geschenkten Gaul schaut man nicht ins
    1. معنی: شخص نباید داخل دهان اسب هدیه شده را نگاه کند.
    2. دندان های اسب پیشکشی را نمی شمرند.
  13. Hunde, die bellen, beißen nicht.
    1. معنی: سگی که پارس می کند گاز نمی گیرد.
  14. Morgenstund’ hat Gold im Mund.
    1. معنی: کرم از آن مرغ سحر خیز است.
    2. معادل: سحرخیز باش تا کام روا باشی.
  15. Zwei Fliegen mit einer Klappe schlagen.
    1. معنی: با یک سنگ دو پرنده زدن.
    2. معادل: با یک تیر دو نشان زدن.
  16. Alles auf eine Karte setzen.
    1. معنی: تمام پول را روی یک کارت شرط بستن.
    2. معادل: تمام تخم مرغ ها را داخل یک سبد گذاشتن.
  17. Lügen haben kurze Beine.
    1. معنی: دروغ گو پاهای کوتاهی دارد.
    2. معادل: دروغ گو کم حافظه است.
  18. Probieren geht über studieren.
    1. معنی: تجربه کردن بهتر از آموختن است.
    2. معادل: دو صد گفته چون نیم کردار نیست.
  19. Wie man in den Wald hineinruft, so schallt es heraus.
    1. معنی: کسی که در بیابان فریاد زند، بازتاب آن را خواهد شنید.
    2. معادل: مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو
  20. Reden ist Silber, Schweigen ist Gold.
    1. معنی: صحبت کردن نقره ای است و سکوت طلایی.
    2. معادل: (از امثال و حکم) اگر گفتن سیم است خاموشی زر است .


ضرب المثل‌های زبان آلمانی

 
  • تشکر
Reactions: * رهــــــا * و AeDaN

PARISA-R

عضو جدید انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
23/9/19
ارسال ها
8
امتیاز واکنش
53
امتیاز
133
زمان حضور
26 دقیقه
نویسنده این موضوع
Unter den Blinden ist der Einäugige Konig

در شهر کوران ، یک چشم پادشاه است

Ohne Fleiß , keinen Preis

نا برده رنج ، گنج میسر نمی شود

Wie du mir , so ich dir

چیزی که عوض داره گله نداره

Reden ist Silber , Schweigen ist Gold

حرف زدن نقره است سکوت طلا

Er ( oder sie ) sagt zu allem ja und amin !

به همه چیز تن در می دهد ( ت ت : به همه چیز می گوید : بله و آمین )

Machst du es gut , so hast du es gut

تو نیکی میکن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز ( ت ت :نیکی کن ، نیکی ببین )

Wie gewonnen , so zeronnen

باد آورده را باد می برد

!… Und wenn sie nicht gestorben sind , so leben sie noch heute

قصه ما به سر رسید ،کلاغه به خونش نرسید ! ( ت ت : اگر زنده باشن هنوز هم با همن – یعنی با هم هستن در صلح وصفا ! )

Wie der vater , so der Sohn

پسر کو ندارد نشان از پدر ، تو بیگانه خوانش ، نخوانش پسر !

Kein Freund , ohne Leid

از پس هر خنده دو صد گریه مهیاست ( بی دوست ، بی تاسف )

ضرب المثل های عاشقانه آلمانی
Liebe kann Berge versetzen

ترجمه: «عشق، کوه را جا به جا می‌کند»

مترادف فارسی: «عشق در کوه‌کنی داد نشان قدرت خویش// ورنه این مایه هنر تیشه فرهاد نداشت» فرخی یزدی

Liebe erweicht auch die härtesten Stein und Felsen.

ترجمه: «عشق، سخت‌ترین سنگ‌ها و صخره‌ها را نرم می‌کند.»

مترادف فارسی: «گر کوه‌کن زپای در آمد چه‌جای طعن// بالله که کوه پست شود زیر بار عشق» عبدالرحمن جامی

Liebe braucht keinen Lehrer.

ترجمه: «عشق، نیازی به آموزگار ندارد»

مترادف فارسی: «ای بی‌خبراز سوخته و سوختنی// عشق آمدنی بود نه آموختنی» سنائی

Liebe, die nur von einer Seite kommt, dauert nicht lange.

ترجمه: «عشقی که فقط از یک سوی آید، طولانی نخواهد بود»

مترادف فارسی: «چو زین سر هست زان سر نیز باید // که مهر از یک طرف دیری نپاید» اوحدی

Liebe ohne Gegenliebe, ist eine Frage ohne Antwort.

ترجمه: «عشق بدون طرف مقابل، سؤالی است بدون پاسخ»

مترادف فارسی: «چه خوش بی، مهربونی هر دو سر بی// که یک‌سر مهربونی، دردسر بی» باباطاهر

Liebe und Husten lässt sich nicht verbergen.

Liebe und Rausch schaut zum Fenster aus.

ترجمه: «عشق و سرفه را نمی‌توان پنهان داشت.»
ترجمه: «عشق و سرمستی از دریچه بیرون را می‌نگرند.»

مترادف: «عشق و مشک پنهان نمی‌ماند.»

Liebe kann man nicht erzwingen.

Liebe duldet keinen Zwang.

ترجمه: «عشق را نمی‌توان تحمیل کرد»
ترجمه: «عشق، زورپذیر نیست»

مترادف فارسی: «عشق به‌زور، و مِهر به‌چُنبِه نمی‌شود.»

Liebe macht närrisch.

Liebe und Verstand, gehen selten Hand in Hand.

ترجمه: «عشق، جنون‌آور است»
ترجمه: «عشق و عقل به ندرت دست در دست دارند.»

مترادف فارسی: «عشق و جنون همسایه دیوار به دیوارند.»
مترادف فارسی: «عشق در آمد به‌دل، رفت زسر عقل و هوش.»

Liebe fürchtet keine Gefahr.

ترجمه: «عشق از خطر نمی‌هراسد»

مترادف فارسی: «عشق را از تیغ و خنجر باک نیست.»

Liebe ist ein verzehrendes Fieber.

Liebe ist Leides Anfang.

ترجمه: «عشق تب کشنده‌ای است»
ترجمه: «عشق، آغاز رنج است»

مترادف فارسی: «به‌گیتی عاشقی بی‌غم نباشد// خوشی و عاشقی باهم نباشد» فخرالدین اسعد گرگانی
مترادف فارسی: «عشق برمن در عنا بگشود// عشق سر تا به‌ سر عذاب و عناست» فرخی سیستانی

ضرب المثل های مشهور آلمانی به فارسی
Das Eisen schmieden, solange es heiß ist
ترجمه: تا آفتاب می درخشد، علف ها را خشک کن.
معادل: تا تنور داغ است نان را بچسبان، تا تنور گرم است نان دربند.

Den Wald vor lauter Bäumen nicht sehen
ترجمه: از انبوه درختان جنگل پیدا نیست.
معادل: آنقدر جلو چشم بود که دیده نمی شد.

Durch Dick und Dünn gehen
ترجمه سفر کردن با کسی در راه باریک و عریض
معادل: (از حافظ) اگر رفیق شفیقی درست پیمان باش حریف خانه و گرمابه و گلستان باش .

Eine Schwalbe macht noch keinen Sommer
ترجمه: با آمدن یک چلچله تابستان نمی آید.
معادل: با یک گل بهار نمی شود.

Eine Stecknadel im Heuhaufen suchen
ترجمه و معادل: دنبال سوزن در انبار کاه گشتن.

Kleider machen Leute
ترجمه: لباس ها مردم را می سازند.
معادل: آستین نو بخور چلو

Leichter gesagt als getan
ترجمه: گفتنش از انجام دادنش ساده تر است.
معادل: از حرف تا عمل فاصله بسیار است.

Rom ist auch nicht an einem Tag erbaut worden
ترجمه: شهر رم یک روزه ساخته نشده است.
معادل: گر صبر کنی ز غوره حلوا سازی.

Viele Köche verderben den Brei
معنی: آشپزهای زیادی فرنی را خراب می کند.
معادل: آشپز که دو تا شد آش یا شور می شود یا بی نمک.

Aus einer Mücke einen Elefanten machen
معنی: از توده ای موش کور ساخته کوه ساختن.
معادل: از کاه کوه ساختن.

Die Katze im Sack kaufen
معنی: گربه را داخل کیسه خریدن
معادل: هندوانه دربسته خریدن.

Einem geschenkten Gaul schaut man nicht ins
معنی: شخص نباید داخل دهان اسب هدیه شده را نگاه کند.
دندان های اسب پیشکشی را نمی شمرند.

Hunde, die bellen, beißen nicht
معنی: سگی که پارس می کند گاز نمی گیرد.

Morgenstund’ hat Gold im Mund
معنی: کرم از آن مرغ سحر خیز است.
معادل: سحرخیز باش تا کام روا باشی.

Zwei Fliegen mit einer Klappe schlagen
معنی: با یک سنگ دو پرنده زدن.
معادل: با یک تیر دو نشان زدن.

Alles auf eine Karte setzen
معنی: تمام پول را روی یک کارت شرط بستن.
معادل: تمام تخم مرغ ها را داخل یک سبد گذاشتن.

Lügen haben kurze Beine
معنی: دروغ گو پاهای کوتاهی دارد.
معادل: دروغ گو کم حافظه است.

Probieren geht über studieren
معنی: تجربه کردن بهتر از آموختن است.
معادل: دو صد گفته چون نیم کردار نیست.

Wie man in den Wald hineinruft, so schallt es heraus
معنی: کسی که در بیابان فریاد زند، بازتاب آن را خواهد شنید.
معادل: مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو

Reden ist Silber, Schweigen ist Gold
معنی: صحبت کردن نقره ای است و سکوت طلایی.
معادل: (از امثال و حکم) اگر گفتن سیم است خاموشی زر است .


ضرب المثل‌های زبان آلمانی

 
  • تشکر
Reactions: * رهــــــا * و AeDaN

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
Unter den Blinden ist der Einäugige Konig
در شهر کوران ، یک چشم پادشاه است

~~~

Ohne Fleiß , keinen Preis
نا برده رنج ، گنج میسر نمی شود

~~~

Wie du mir , so ich dir
چیزی که عوض داره گله نداره



انجمن رمان نویسی


ضرب المثل‌های زبان آلمانی

 
  • تشکر
Reactions: •MaNiA•

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
Reden ist Silber , Schweigen ist Gold
حرف زدن نقره است سکوت طلا

~~~

Er ( oder sie ) sagt zu allem ja und amin !
به همه چیز تن در می دهد ( به همه چیز می گوید : بله و آمین )

~~~

Machst du es gut , so hast du es gut
تو نیکی میکن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز ( نیکی کن،
نیکی ببین )

انجمن رمان نویسی


ضرب المثل‌های زبان آلمانی

 
  • تشکر
Reactions: •MaNiA•

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه

Wie gewonnen , so zeronnen
باد آورده را
باد می برد

~~~

!… Und wenn sie nicht gestorben sind , so leben sie noch heute
قصه ما به سر رسید ،کلاغه به خونش نرسید ! ( اگر زنده باشن هنوز هم با همن – یعنی با هم هستن در صلح وصفا ! )

~~~

Wie der vater , so der Sohn
پسر کو ندارد نشان از پدر ، تو بیگانه خوانش ، نخوانش پسر !

انجمن رمان نویسی


ضرب المثل‌های زبان آلمانی

 
  • تشکر
Reactions: •MaNiA•

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
Liebe kann Berge versetzen
ترجمه: «عشق، کوه را جا به جا می‌کند»

مترادف فارسی: «عشق در کوه‌کنی داد نشان قدرت خویش// ورنه این مایه هنر تیشه فرهاد نداشت» فرخی یزدی

~~~

Liebe erweicht auch die härtesten Stein und Felsen.
ترجمه: «عشق، سخت‌ترین سنگ‌ها و صخره‌ها را نرم می‌کند.»

مترادف فارسی: «گر کوه‌کن زپای در آمد چه‌جای طعن// بالله که کوه پست شود زیر بار عشق» عبدالرحمن جامی

~~~

Liebe braucht keinen Lehrer.
ترجمه: «عشق، نیازی به
آموزگار ندارد»

مترادف فارسی: «ای بی‌خبراز سوخته و سوختنی// عشق آمدنی بود نه آموختنی» سنائی

انجمن رمان نویسی


ضرب المثل‌های زبان آلمانی

 
  • تشکر
Reactions: •MaNiA•

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه

Liebe, die nur von einer Seite kommt, dauert nicht lange.
ترجمه: «عشقی که فقط از یک سوی آید، طولانی نخواهد بود»

مترادف فارسی: «چو زین سر هست زان سر نیز باید // که مهر از یک طرف دیری نپاید» اوحدی

~~~

Liebe ohne Gegenliebe, ist eine Frage ohne Antwort.
ترجمه: «عشق بدون طرف مقابل، سؤالی است بدون پاسخ»

مترادف فارسی: «چه خوش بی، مهربونی هر دو سر بی// که یک‌سر مهربونی، دردسر بی» باباطاهر

~~~

Liebe und Husten lässt sich nicht verbergen.
Liebe und Rausch schaut zum Fenster aus.
ترجمه: «عشق و سرفه را نمی‌توان پنهان داشت.»
ترجمه: «عشق و سرمستی از
دریچه بیرون را می‌نگرند.»

مترادف: «عشق و مشک پنهان نمی‌ماند.»

انجمن رمان نویسی


ضرب المثل‌های زبان آلمانی

 
  • تشکر
Reactions: •MaNiA•

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه

Liebe kann man nicht erzwingen.
Liebe duldet keinen Zwang.
ترجمه: «
عشق را نمی‌توان تحمیل کرد»
ترجمه: «عشق، زورپذیر نیست»

مترادف فارسی: «عشق به‌زور، و مِهر به‌چُنبِه نمی‌شود.»

~~~

Liebe macht närrisch.
Liebe und Verstand, gehen selten Hand in Hand.
ترجمه: «عشق، جنون‌آور است»
ترجمه: «عشق و عقل به ندرت دست در دست دارند.»

مترادف فارسی: «عشق و جنون همسایه دیوار به دیوارند.»
مترادف فارسی: «عشق در آمد به‌دل، رفت زسر عقل و هوش.»

~~~

Liebe fürchtet keine Gefahr.
ترجمه: «عشق از خطر نمی‌هراسد»

مترادف فارسی: «عشق را از تیغ و خنجر باک نیست.»

انجمن رمان نویسی


ضرب المثل‌های زبان آلمانی

 

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
Das Eisen schmieden, solange es heiß ist
ترجمه: تا آفتاب می درخشد،
علف ها را خشک کن.
معادل: تا تنور داغ است نان را بچسبان، تا تنور گرم است نان دربند.

~~~

Den Wald vor lauter Bäumen nicht sehen
ترجمه: از انبوه درختان جنگل پیدا نیست.
معادل: آنقدر جلو چشم بود که دیده نمی شد.

~~~

Durch Dick und Dünn gehen
ترجمه سفر کردن با کسی در راه باریک و عریض
معادل: (از حافظ) اگر رفیق شفیقی درست پیمان باش حریف خانه و گرمابه و گلستان باش.

انجمن رمان نویسی


ضرب المثل‌های زبان آلمانی

 

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه

Eine Schwalbe macht noch keinen Sommer
ترجمه: با آمدن یک
چلچله تابستان نمی آید.
معادل: با یک گل بهار نمی شود.

~~~

Eine Stecknadel im Heuhaufen suchen
ترجمه و معادل: دنبال سوزن در انبار کاه گشتن.

~~~

Kleider machen Leute
ترجمه: لباس ها مردم را می سازند.
معادل: آستین نو بخور چلو

انجمن رمان نویسی


ضرب المثل‌های زبان آلمانی

 
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا