- عضویت
- 3/10/19
- ارسال ها
- 1,158
- امتیاز واکنش
- 10,559
- امتیاز
- 323
- زمان حضور
- 73 روز 8 ساعت 4 دقیقه
نویسنده این موضوع
بچههای آمونز (The Ammons Children)
تاکنون برای شما از داستانهای جنگیری در سالهای بسیار دور گفتیم، اما داستانی که اکنون به آن اشاره میکنیم به دوران مدرن باز میگردد و در سال ۲۰۱۲ اتفاق افتاد. ماجرا از این قرار بود که خانواده آمونز در سال ۲۰۱۲ به منزلی جدید اسبابکشی کردند، اما پس از مدتی متوجه اتفاقهای ترسناک و شیطانی در این منزل شدند. مثلا دسته بزرگی از مگس در خانه آنها پرواز میکردند در حالی که زمستان بود و همانگونه که میدانید در زمستان خبری از مگسها نیست.
ماجرا به همینجا ختم نشد و یکی از روزها یکی از سه فرزند این خانواده شروع به کشیدن جیغهای ترسناکی کرد و مادرش، «لاتویا» (Latoya)، وقتی به اتاق این بچه رسید در کمال ترس و تعجب فرزندش را مشاهده کرد که میان هوا معلق است. اعضای این خانواده ماجراهای ترسناکتری را نیز تجربه کردند و سه فرزند لاتویا به طرز بسیار وحشتناکی با چشمهای گشاده، خندههای بسیار وحشتناکی سر میدادند. گفته میشود پسر این خانواده در خلاف جهت بدن به پشت خم میشد و از دیوار بالا میرفت!
مدتی بعد نیز مادر این بچهها سایههای سفید بسیار ترسناکی را در گوشه و کنار خانه میدید و صداهای پای وحشتناکی را میشنید. در نهایت پای پلیس به قضیه وارد شد و از آنجایی که نیروهای پلیس ادعای لاتویا را باور نمیکردند، به این فکر افتادند که این مادر با فرزندانش سوءرفتار دارد و به همین دلیل نیز بچهها را از او جدا کردند.
اما از قرار معلوم گفتههای لاتویا کاملاً صحت داشت و بچههای او زمانی که در اختیار مامورین دولتی بودند نیز رفتارهای وحشتناکی از خود نشان دادند و در نهایت پلیس حرف مادرشان را باور کرد. پس از این اتفاقها اعضای خانواده آمونز چارهای نداشتند بهغیر از اینکه دست به دامان جنگیرها شوند و پس از چندین جلسه جنگیری، اوضاع این بچهها به حالت اول بازگشت و از آن خانه جنزده نقل مکان کردند.
انجمن رمان نویسی رمان ۹۸
تاکنون برای شما از داستانهای جنگیری در سالهای بسیار دور گفتیم، اما داستانی که اکنون به آن اشاره میکنیم به دوران مدرن باز میگردد و در سال ۲۰۱۲ اتفاق افتاد. ماجرا از این قرار بود که خانواده آمونز در سال ۲۰۱۲ به منزلی جدید اسبابکشی کردند، اما پس از مدتی متوجه اتفاقهای ترسناک و شیطانی در این منزل شدند. مثلا دسته بزرگی از مگس در خانه آنها پرواز میکردند در حالی که زمستان بود و همانگونه که میدانید در زمستان خبری از مگسها نیست.
ماجرا به همینجا ختم نشد و یکی از روزها یکی از سه فرزند این خانواده شروع به کشیدن جیغهای ترسناکی کرد و مادرش، «لاتویا» (Latoya)، وقتی به اتاق این بچه رسید در کمال ترس و تعجب فرزندش را مشاهده کرد که میان هوا معلق است. اعضای این خانواده ماجراهای ترسناکتری را نیز تجربه کردند و سه فرزند لاتویا به طرز بسیار وحشتناکی با چشمهای گشاده، خندههای بسیار وحشتناکی سر میدادند. گفته میشود پسر این خانواده در خلاف جهت بدن به پشت خم میشد و از دیوار بالا میرفت!
مدتی بعد نیز مادر این بچهها سایههای سفید بسیار ترسناکی را در گوشه و کنار خانه میدید و صداهای پای وحشتناکی را میشنید. در نهایت پای پلیس به قضیه وارد شد و از آنجایی که نیروهای پلیس ادعای لاتویا را باور نمیکردند، به این فکر افتادند که این مادر با فرزندانش سوءرفتار دارد و به همین دلیل نیز بچهها را از او جدا کردند.
اما از قرار معلوم گفتههای لاتویا کاملاً صحت داشت و بچههای او زمانی که در اختیار مامورین دولتی بودند نیز رفتارهای وحشتناکی از خود نشان دادند و در نهایت پلیس حرف مادرشان را باور کرد. پس از این اتفاقها اعضای خانواده آمونز چارهای نداشتند بهغیر از اینکه دست به دامان جنگیرها شوند و پس از چندین جلسه جنگیری، اوضاع این بچهها به حالت اول بازگشت و از آن خانه جنزده نقل مکان کردند.
خانواده آمونز
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com