نویسنده این موضوع
بزرگ آقا : وقتی معصومه زنم، به رحمت خدا رفت، به خودم گفتم آهن دل شدی بزرگ، دیگه هیچ زلزله ای نمی لرزوندت، همینم شد … تا روزی که جمشید دخترشو فرستاد که سوزنای منو بزنه، از اون روز همه چی یه جور دیگه شدو می فهمی چی میگم؟
شهرزاد : نه متاسفانه
بزرگ آقا : همون بهتر که نمی فهمی. یه اسراری هست تو زندگی که بهتره آدم با خودش به گور ببره تا افشاش کنه.
انجمن رمان نویسی
رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی
بهترین انجمن رمان نویسی ایران | رمان ۹۸
forum.roman98.com
رمان 98 | دانلود رمان جدید
دانلود رمان جدید
roman98.com
شهرزاد : نه متاسفانه
بزرگ آقا : همون بهتر که نمی فهمی. یه اسراری هست تو زندگی که بهتره آدم با خودش به گور ببره تا افشاش کنه.
انجمن رمان نویسی
رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی
بهترین انجمن رمان نویسی ایران | رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
دانلود رمان جدید
دیالوگ های ماندگار فیلم های ایرانی
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com