خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

!MeŁłКa ƝasłƦłaƝ!

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/10/19
ارسال ها
1,150
امتیاز واکنش
10,424
امتیاز
323
زمان حضور
73 روز 8 ساعت 4 دقیقه
نویسنده این موضوع
رفیق من،ما واسادیم، تو رفتی،
ما نخوندیم، تو خوندی،
ما عین یه جزیره بیكس موندیم،
تو با همه كسو جونتو عذاب كشیدی،
آخرش چی شد؟
تو اونجا نشستی و ما اینجا،
مگه تو كار درستی كردی؟
دِ اگه یه مجتهدم دزدی كنه خب دزدیه دیگه،
حرفم كه می‌زنی میگن حالیت نی،
بابا،اگه حالیمون نی، تقصیری نداریم،
كسی حالیمون كرده كه ما جفتك زدیم،
دِ باوفا،رفیقمی،نوكرتم،
تا جونم دارم پات وایمیسم،
واسه اینی كه آدمی،
اما دیگه بهم سركوفت نزن،
كار توام كه كمتر از ما نی كه،
تو اون‌جوری شب و روز كردی،ما اینجوری،
آخرشم هر دوشو نیگا كنی یعنی زرشك...
انجمن رمان نویسی


جملات بهروز وثوقی

 
  • تشکر
Reactions: SAEEDEH.T

!MeŁłКa ƝasłƦłaƝ!

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/10/19
ارسال ها
1,150
امتیاز واکنش
10,424
امتیاز
323
زمان حضور
73 روز 8 ساعت 4 دقیقه
نویسنده این موضوع
دایی اینو بهت بگم آدم،آدم ول معطله،من،
من اینو می‌خوام،اونو می‌خوام نداره،
،باهاس دید که
،باهاس دید که اون صاحب مُرده چی می‌خواد
این،این درست نیست دایی، درست نیست،
کار از یه جا خرابه
حالا از کجا خرابه،باهاس
باهاس،وقت گرفت از اوستا کریم پرس
انجمن رمان نویسی


جملات بهروز وثوقی

 
  • تشکر
Reactions: SAEEDEH.T

!MeŁłКa ƝasłƦłaƝ!

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/10/19
ارسال ها
1,150
امتیاز واکنش
10,424
امتیاز
323
زمان حضور
73 روز 8 ساعت 4 دقیقه
نویسنده این موضوع
هی نیگاه کن خشگل بی معرفت اولا که سلام
دویما:امیدوارم که گل غنچه همیشه
رو لـ*ـبات شکفته باشه
سوما:اون وقتی با کامیون عشقت از سر بالایی
پیچ دل ما بالا می رفتی می دونستم
چیزی جز گرد و غبارت واسه
ما جا نمی مونه
چهارمندش:اگه از روی کرمت احوال دل ما رو بپرسی اینقده هستیم که پس نیفتیم
پنجمندش:به اندازه یه کاسه ماست
خوری سر سفره دوستت دارم
انجمن رمان نویسی


جملات بهروز وثوقی

 
  • تشکر
Reactions: SAEEDEH.T

!MeŁłКa ƝasłƦłaƝ!

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/10/19
ارسال ها
1,150
امتیاز واکنش
10,424
امتیاز
323
زمان حضور
73 روز 8 ساعت 4 دقیقه
نویسنده این موضوع
رضاموتوری(بهروز وثوقی):
من نمی‌تونم این ریختی مؤدب باشم،
من یه جور دیگم،
اگه می‌شِستم پاک آبروم پیش خودم می‌رفت،
به درک که آبروی تو رفت،
من اگه یه روز دعوا نمی‌کردم،
اون روز شب نمی‌شد،
قالی رو همچین از تو اتاق نهارخوری،
بعد مهمونی می‌زدم که برنج ،
داغ‌داغ روش بود،
بعد گذاشتم کنار و شروع کردم از این سینما،
به اون سینما فیلم‌بری کردن،
اون موقع 10تا سینما یه فیلم می‌ذاشتن،
اما وقتی من باز دومرتبه،
رفتم سراغ دزدی که سینماها هر کدومشون
تنهایی فیلم نشون می‌دادن...
انجمن رمان نویسی


جملات بهروز وثوقی

 
  • تشکر
Reactions: SAEEDEH.T

!MeŁłКa ƝasłƦłaƝ!

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/10/19
ارسال ها
1,150
امتیاز واکنش
10,424
امتیاز
323
زمان حضور
73 روز 8 ساعت 4 دقیقه
نویسنده این موضوع
حبيب: چرا نيومدي در دكون
مجيد: امروز جمعه است، تعطيليه
حبيب: امروز دوشنبه است، خيلي داريم تا جمعه
مجيد: نخييير، تو اون تقويمه كه آقام اون سال
خودش با دست خودش بهم عيدي داد
امروز جمعه است
حبيب: (با پوزخند) اون تقويم باطله است
مجيد: واسه من جمعه جمعه آقامه، شنبه شنبه آقامه،
خواه مرده، خواه زنده، جخ تقليد مرده جائزه،
آقا ميگه پا منبر،
زكي اينو
انجمن رمان نویسی


جملات بهروز وثوقی

 
  • تشکر
Reactions: SAEEDEH.T
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا