- عضویت
- 8/8/19
- ارسال ها
- 1,681
- امتیاز واکنش
- 15,266
- امتیاز
- 323
- محل سکونت
- همدان
- زمان حضور
- 62 روز 21 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
نقد و بررسی بازی Resident Evil 2 Remake
حتی اگر از سبک Survival Horror در صنعت بازیهای ویدئویی متنفر باشید; احتمال آن که نام Resident Evil را نشنیده باشید صفر درصد است. اگر طرفدار این ژانر هم باشید در کمترین حالت یک یا دو نسخه از این فرنچایز دوست داشتنی را تجربه کردهاید. این سری آنقدر نسحههای اصلی و فرعی زیاد و با شخصیتهای پرداخته شده دارد که حتی میتوان آن را نه فقط یک بازی که یک سبک زندگی دانست. اگر از نسخه اول این سری را بازی کرده باشید، بعید است بعد از گذشت این مدت طولانی از همراه شدن با شخصیتهای آن، همچنان به Resident Evil فقط به چشم یک بازی نگاه کنید. تا کنون ۸ نسخه اصلی و ۹ نسخه فرعی برای توسط Capcom برای این سری بازی فوقالعاده منتشر شده است. قطعا اگر هر شماره نمیتوانست در حد نام Resident Evil ظاهر شود و موفقیتهای لازم را کسب نمیکرد، قطعا شاهد این سیر طولانی در انتشار شمارههای مختلف از آن نبودیم.
به طور کلی مفهموم “زامبی” در بازیهای ویدئویی، برای اولین بار توسط شینجی میکامی در اولین نسخه Resident Evil و در سال ۱۹۹۶ مطرح شد. پیش از این در دنیای سینما شاهد زامبیها بودیم; اما در بازیها تا کنون کسی موفق به ایجاد یک بسـ*ـتر داستانی برای این موجودات منحوس نشده بود. شماره اول این سری در یک عمارت بسیار بزرگ که سکوت سراسر آن را فرا گرفته بود روایت میشد. با وجود آن که در ظاهر یک تیم ۳ نفره مشغول جست و جوی عمارت بودند، اما عملا شما تنها بودید و در اکثر اوقات باید تنها به مبارزه با دشمنان میپرداختید. در آن نسخه علاوه بر زامبیها، سکوت دیوانهکننده عمارت که فقط صدای پای جیل ولنتاین یا آه و نالهی زامبیها در آن طنینانداز میشد، مو را بر تن بازیبازان سیخ میکرد. این موجودات کاملا جدید بودند و میکامی چندان هم در آن بازی کار سختی برای ترساندن مخاطبش نداشت; ایدهاش جدید بود و برای مخاطب ناشناخته و چه چیزی بیشتر از ناشناختهها میتواند بشر را بترساند؟ در نسخههای بعد کمی کار سازندگان برای القای حس ترس در کنار ساختن یک بازی خوب در ابعاد فنی کمی سختتر بود اما این ماموریت هم در کمال موفقیت پشت سر گذاشتند و Resident Evil 2 و Resident Evil 3: Nemesis توانستند به خوبی پا جای نسخه اول گذاشته و حتی موفقتر از آن ظاهر شوند. به خصوص نسخه سوم که از اعتقاد بسیاری یکی از بهترین بازیهای تاریخ محسوب میشود.
با گذشت زمان و تغییر سلایق گیمرها، Capcom و مغز متفکرش،میکامی، به این نتیجه رسیدند که دیگر فرمول قدیمی گیمپلی و دوربین ثابت پاسخگوی نیاز طرفداران نیست و باید این سری تحولی عظیم به خود ببینید. تغییری که هر چند فقط برای یک نسخه جواب داد و نتیجهاش در طولانی مدت ساخت ضعیفترین نسخه Resident Evil 6، Resident Evil شد. عنوانی که هیچ بویی از ریشههای این سری نبرده و کمترین ترسی را در خود جای نداده بود. با عرضه Resident Evil 7 حس ترس کاملا به این سری بازگشت و بازی هم از لحاظ فنی عنوان قابل قبولی بود. اما مشکل چه بود؟ بازی شبیه به یک نسخه فرعی از Resident Evil و با شخصیتهایی جدید بود تا یک عنوان اصلی. همچنین دوربین اول شخص هم به مذاق بسیاری از طرفداران خوش نیامد. جای شخصیتهای محبوبی مثل Leon Scott Kennedy، Ada Wong، Jill Valentine و Calire Redfield که البته به لطف Revelations 2 با او همراه شده بودیم، به شدت خالی بود و خواسته طرفداران یک عنوان ترسناک و خوب با این شخصیتها بود.
Capcom به خواسته طرفداران عمل کرد و در E3 2018 عنوانی را با محوریت شخصیتهای اصلی سری و وفادارا به ریشهها معرفی کرد که با استقبال بسیاری هم روبه رو شد. اما این عنوان نه Resident Evil 8 که نسخه بازسازی شده Resident Evil 2 با عنوان Resident Evil 2 Remake بود. همانطور که از نام بازی پیدا بود، به جز تحول انقلابی گرافیک بازی نسبت به نسخه اصلی خود، در گیمپلی و محیطها هم به کلی بازسازی شده بود و شاهد یک نسخه کاملا جدید بودیم. به جز آن، طبق گفته سازندگان، تکات بسیار زیادی هم به داستان بازی اضافه شده و تغییرات زیادی هم در روایت داستان صورت گرفته بود. هدف Resident Evil 2 Remake بازگرداندن این سری به ریشهها بود و در عین حال هم میخواست عنوانی به روز و مطابق پارامترهای استاندارد و حتی فراتر از آن عمل کند. هدفی که با Resident Evil Remaster شروع شده بود و Resident Evil 2 Remake باید تکمیلش میکرد. نهایتا بازی در روز ۲۵ ژلنویه عرضه شد و اکنون میخواهیم با شما همراهان همیشگی گیمفا، به نقد و بررسی آن بپردازیم. آیا بازسازی نسخه دوم مطابق وعدهها تغییرات اساسی با نسخه قدیمی خود دارد؟ آیا بازی به هدف مذکور و بازگرداندن این سری به طور کامل به ریشههایش رسیده است؟ Resident Evil Remake 2 میتواند در میان سیل عناوین با کیفیت نسل هشتم، عنوانی درخور باشد؟ با گیمفا در بررسی این بازی همراه باشید.
Resident Evil 2: Remake
داستان بازی دو ماه بعد از وقایع نسخه اول رخ میدهد. لیان کندی به عنوان عضو جدید پلیس وارد شهر راکونسیتی شده و از طرفی دیگر هم کلر ردفیلد را داریم که در جست و جوی کریس ردفیلد، شخصیت محبوب این سری یا برادرش است. چندان طول نمیکشد تا اولین روز کاری لیان تبدیل به جهنم شده و یک کابوس برایش رنگ واقعیت میگیرد. او خیلی زودتر از آنچه که فکرش را میکرد مجبور به مبارزه با زامبیها شده و هرطور که هست خودش را به اداره پلیس میرساند. آنجا حتی از شهر هم وضعیت بدتری دراد و همه کارمندان و نیروهای پلیس راکون سیتی تبدیل به زامبی و یا بدتر از آن شدهاند! لیان بعد از آشنایی با Ada Wong که یکی از با پرستیژترین و مرموزترین شخصیتهای این سری است، اطلاعاتی را راجع به Umbrella و G-Virus راکه دلیل حضور ایدا از طرف FBI در آنجاست، به دست میآورد و بعد از مدتی، زمانی که لیان, دختر در حال تبدیل بیگناهی را میبینید که بیخبر از همهجا به وسیله شاتگان پدرش با زندگی وداع میکند، عزمش را جزم کرده و عهد میبندد تا نابودی Umbrella پابه پای Aida پیش برود. در طول داستان وقایع پر پیچ و خم بسیاری پیش میآید که همه و همه هنر کارگردانی و نویسندگی Kazunori Kadoi و Hidehiro Goda را میرساند که به قطع نمره قبولی را در این بخش میگیرند.
پرستیژ و شخصیتپردازی سینمایی شخصیتها فوقالعاده است
شخصیتپردازی کاراکترهای اصلی دست کمی از فیلمهای درجه یک سینمای هالیوود ندارد و به شخصه انتظار نداشتم شخصیتها انقدر خوب پرداخته شده باشند که بتوانم لحظه به لحظه با آنها همذاتپنداری کنم و تغییرات رفتار و اعمالشان تا این حد برایم ملموس باشد. به جز شخصیتهای فرعی، شخصیتهای اصلی هم به زیبایی در بازی تعریف شدهاند و هیچ عمل بیدلیل و در عدم تناسب با شخصیتشان در طول بازی رخ نمیدهد. تمام اتفاقات بازی دلیلی خاص همراه با انگیزهای خاص و منطقی دارند. وقتی با لیان در حال جست و جو برای شرکت منفور آمبرلا هستید، شخصیت Ada به قدری خوب پرداخته شده است که گاهی فکر میکنید حتی از لیان هم پرداخت بهتری دارد. چه بسا که بعد از مدتی وقتی کنترل او را برای اولین بار به دست میگیرید، با وجود آن که شاید مدت حضورش در بازی یک پنجم لیان هم نبوده، سرنوشت او هم به اندازه اسکات کندی و ردفیلد برایتان مهم میشود و به طور کامل خود را با او همراه و همدل میکنید. شخصیتleon در بازی آنچیزی که در ذهن داریم نیست و با یک شخص کاملا تازهکار که حتی گاهی اوقات میترسد طرف هستیم و این مورد کاملا با خط زمانی بازی تطابق دارد. به تدریج لیان تغییر میکند و این تغییر بسیار هنرمندانه، تدریجی و هماهنگ با روند داستان صورت میگیرد و کاملا برای بازیباز قابل درک خواهد بود.
از به یاد ماندنیترین صحنات بازی
روایت داستان و سیر اتفاقات آن میتواند یکی از بهترینهای نسل هشتم باشد. مواجه شدن با زامبیها، آشنایی با شرکت آمبرلا و ویروس G و همراه شدن با شخصیتهایی جدید با انگیزههایی خاص، به بهترین شکل در بازی تعریف شده و اتفاق میآفتد. نکته مهم در روایت داستان، سیر تدریجی اتفاقات و پیشرفت آن بر مبنای دلیل و منطق است. RE2 Remake کاملا به بازیباز این فرصت را میدهد که با اتفاقات خوب و بدی که در حین داستان رخ میدهد خو بگیرد و این فرصت را به او میدهد تا بتواند آن را درک و هضم کند; به همین دلیل شاهد پشت سر هم اتفاق افتادن وقایع مهم نیستیم و با آن که بازی یک فاجعه عظیم را تعریف میکند، نسبت به نسخههای اخیر این سری مانند Resident Evil 7 یا Revelations 2 آرامتر روایت میشود و سعی میکند بین وقایع مهم خود فاصله بیندازد. داستانسرایی بازی به قدری هنرمندانه است که اگر شما هیچ اطلاعاتی از داستان این سری هم نداشته باشید، باز هم میتوانید از داستان آن لـ*ـذت ببرید. بازی از ابتدا فاجعه ویروس G و آمبرلا را به گونههای مختلف نظیر دیالوگها، دستنوشتهها و عکسها توضیح میدهد و اگر کمی بیشتر به جست و جو در محیط بپردازید و نوشتهها را هم بخوانید، مشکلی با فهمیدن داستان نسخههای قبل نخواهید داشت. آنتاگونیستهای بازی به لطف روایت عالی بازی و پرداخت خوبشان آنقدر برایتان منفور خواهند شد که طولی نمیکشد که از بین بردن هرچه زودترشان، یکی از دلایل ساعتها میخکوب شدنتان پای بازی خواهد شد. نکته مهم دیگری که در روایت داستان وجود دارد معرفی و ورود شخصیتهای جدید به بازیست. برای مثال بازی به طور ناگهانی شخصیتی مانند آیدا را تبدیل به همراه شما نمیکند، بلکه ابندا او را در حضورهای بسیار کوتاه معرفی کرده و سپس وقتی از او شناخت نسبی پیدا کردید، تبدیل به همراه همیشگیتان میکند. همین مورد در مورد Sherry و ردفیلد هم صادق است.
یک روز عادی در Raccoon City
اکنون میخواهیم در مورد اصلیترین ویژگی گیمپلی شمارههای اولیه Resident Evil صحبت کنیم; ترس و بقا. اصولا حس ترسی که از نسخه چهارم به بعد بر RE حاکم شد، ترسی آنی بود. یعنی شما از دیدن زامبیهای مختلف و مبارزه با آنها میترسیدید و اتفاقا گاهی اوقات این حس بسیار هم شدت پیدا میکرد. اما در نسخههای اول تا سوم، به جز چنین ترسهایی، ترسی روانی هم بر بازی حاکم بود. یعنی حس ترس و تلاش برای بقایی که حتی وقتی دشمنی در نزدیکیتان نیست هم با شما همراه بوده و یک نوع ترس مداوم را در شما ایجاد میکند. این حس با ورود دشمنانی که همواره به دنبال شما هستند و گاها صدای پایشان هم به گوشتان میرسد، شدت هم پیدا میکند. این نوع ترس هم در بازیهایی مانند Slenderman یا Layers Of Fear تجربه کردهایم.
در واقع ۳ نوع ترس در طول بازی با شما همراه است: ترس آنی به دلیل دیدن و مبارزه با انواع مختلفی از زامبیها، ترس روانی که در کل بازی با شما همراه است و ناشی از اتمسفر دلهرهآور بازی و تاثیر روانی است که بازی روی شما میگذازد و ترس ناشی از تعقیب یک دشمن که در اکثر مدت بازی با شما همراه بوده و آدرنالین خونتان را به نهایت میرساند. خوشبختانه اتمسفر بازی کاملا با داستان تاریک و غمانگیز بازی همخوانی دارد و شاهد یک جو عالی در بازی هستیم. Resident Evil 2 Remake پکیج کاملی از تمام چیزی است که یک فرد برای ترسیدن و تجربه جس دلهره بسیار زیاد نیاز دارد و اگر تاکنون بازی را تجربه نکردهاید، باید بگویم اگر حتی کمی هم تحمل ترسیدن و تجربه هیجانات بسیار زیاد را ندارید، دور این بازی را خط بکشید.
همراه شدن با Ada بسیار لـ*ـذتبخش است. او میتواند اعمالی نظیر هک و باز کردن قفل درها را انجام دهد
سری RE همواره در یک مورد کمنقص و یا حتی بینقص بوده و آن هم چیزی نیست به جز گانپلی محشرش. از نسل ششم به بعد و از عرضه نسخه چهارم تا به امروز، در تمامی نسخههای فرعی و اصلی این عنوان مشکلی خاصی را نمیتوانستید در این قسمت پیدا کنید ( البته به جز فاجعه Operation Raccoon City) خوشبختانه RE 2 Remake هم از این قضیه مستثنا نیست و حتی یک قدم بالاتر از نسخههای قبلی خود هم قرار میگیرد. سیستم نشانهگیری بسیار دقیق است و با کمی تغییر تنظیمات منطبق بر عادت خود، میتوانید با دقت تمام نشانه خود را جابه جا کرده و به دقت دشمنان را نابود کنید. گزینه Reticle Decleration در تنظیمات در حالتی که Aim Assisst را خاموش کردهاید، بسیار کارامد است و با استفاده از آن سرعت نشانهگیریتان زمانی که سر دشمن را هدف گرفتهاید، کاهش پیدا میکند. درگیریهای تن به تن هم مطابق با توانایی های لیان و کلر خوب از آب درامدهاند و شاهد حرکاتی مانند گذاشتن نارنجک در دهان دشمنان و فروکردن چاقو در گلوی دشمنان و جا گذاشتن آن هستیم. هوش مصنوعی دشمنان و شخصیت همراهتان بسیار خوب کار شده است و شاهد کمترین حرکت اضافی یا احمقانه از جانب همراه خود شاهد نیستید. دشمنان هم به خوبی مکان شما را حس میکنند و نخواهید توانست به راحتی از دستشان فرار کنید; به ویژه دشمنان تعقیبگر که از شدت هوشمند بودن سرتان را درد خواهند آورد.
یکی از معماهای خوب بازی
اسلحه خود را هم در طول بازی میتوانید با استفاده از Customized Partهایی که پیدا میکنید ارتقاء دهید و قابلیتهایی مثل شلیک ۳ تایی، افزایش دقت، کاهش لگد و کاهش زمان Reload را به آنها اضافه کنید. فقط یادتان باشد زمانی که یک قطعه را به سلاح خود وصل کردید دیگر نمیتوانید آنها را سلاح خود جدا کنید. شاید این مورد چندان مهمی نباشد اما زمانی به اهمیت آن پی میبرید که قطعهای را روی سلاح خود سوار کرده و میبینید حال این سلاح به دلیل افزایش اندازه جای ۲ خانه را در Inventory خود پر خواهد کرد. در این زمان شاید بخواهید آن قطعه را جدا کنید که متاسفانه بازی از چنین قابلیتی پشتیبانی نمیکند. تغییراتی که روی شاتگان یا Magnum خود اعمال میکنید به خوبی در طول بازی رویت میشوند و شاهد تفاوت آنها در مبارزات خواهیم بود; اما کلت Maltilda لیان که سلاح اصلیاش محسوب میشود چندان با Upgradeها تغییر خاصی نمیکند و بیشتر شاهد تغییرات ظاهری هستیم. برای مثال حتی اگر ۲ یا ۳ قسمت جداگانه را روی آن سوار کنید باز هم در تعداد گلولهای که شما برای کشتن یک زامبی معمولی نیاز خواهید داشت تفاوت چندانی با حالت پیشفرض سلاح نخواهد کرد! امیدواریم این مورد بعدها در آپدیتهای بازی اصلاح شود.
Aiden یا Ada. مسئله این است
Resident Evil همواره با معماهای سختش که حل کردنشان لـ*ـذت بسیاری را به گیمر میبخشید معروف بوده است. این نسخه هم تعادل بین حل معما و مبارزه با دشمنان را رعایت کرده و معماهای نسبتا سخت و منطقی هم برای حل کردن دارد. معماهای بازی اصولا برای باز شدن یک راه برای رسیدن به مکانی خاص هستند که خود در طول داستان بال و پر میگیرد و گاه باید برای باز شدن یک در اصلی ۳ یا ۴ معمای کوچک دیگر را که به آن مربوط هستند هم حل کنید. به همین دلیل برای انجام این بازی باید فرد صبور، با حوصله و دارای قدرت تحلیل باشید که بتوانید ابتدا هدف را پردازش کرده و سپس برای رسیدن به آن از وسایل گوناگون کمک بگیرید و معماهای ریز و درشت را حل کنید. درصد زیادی از معماها، پیدا کردن یک آیتم برای یک وسیله است که فاصله بسیار زیادی با هم دارند. یعنی در حین پیشروی داستان به یک بن بست میخورید که برای عبور از آن باید به چند محیط قبل بازگردید و آیتم مربوطه را پیدا کنید. از این حیث محیطهای بازی کاملا به یکدیگر مربوط است و تا زمانی که یک محیط به رنگ آبی درنیامده است (رنگ آبی در نقشه به این معنی است که تمام چیزهای ممکن را در این مکان بررسی کردهاید) نمیتوانید از مهم نبودن یک اتاق کوچک هم مطمئن باشید.
Resident Evil 2 Remake مانند نسخه اصلیاش، کاملا روند خطی دارد و در نهایت هم به یک پایان واحد خواهید رسید; اما این دلیل نمیشود تا محیط بازی هم کاملا خطی یا کم جزئیات باشد. اتفاقا محیط بازی بسیار بزرگ، سندباکس گونه و پر جزئیات است. در جای جای محیط بازی آیتمهای مخفی قرار دارد که بعضی از آنها کلیدهایی هستند که به شما دسترسی به یک اتاق خاص را میدهند و اصولا دارای منابع خوبی از خشاب و گیاههای سلامتی هستند. اگر از گیمرهای جست و جوگر هستید و علاقه زیادی به بررسی محیطها و پیدا کردن وسایل دارید، این بازی قطع به یقین برای شما ارزش تکرار خواهد داشت. خصوصا آنکه میتوانید با ۲ Campaign مختلف که بعضا در مکانهای متفاوتی هم اتفاق میافتند، بازی را انجام دهید. البته هرچه را که دیدید هم برندارید، Inventory شما محدودیت دارد و متاسفانه هرچیز را هم که دور بریزید دیگر نمیتوانید بردارید! مگر آن که آنها را Discard نکنید و در Item Box کلاسیک بازی بگذارید. بدیهی است که آیتمهای کلیدی که برای پیشرفت در داستان بازی احتیاج دارید قابلیت Discard شدن ندارند. به این دلایل باید در برداشتن آیتمها محطاط باشید و اگر چیزی مورد نیازتان نبود، از خیرش بگذرید که بعدا منجر به از دست رفتن یک وسیله کمکی مهم نشود. محیطها هم تنوع بسیار خوبی دارند و از فاضلابهای شهری تا زندان و آزمایشگاه را شامل میشوند تا کمترین حس تکرار مکررات به شما دست ندهد.
همانگونه که میبینید Matilda خوشگلمون به خاطر ارتقا دوتا جا تو Inventory گرفته
در مورد تنوع دشمنان اگر بخواهیم منصفانه به بازی نگاه کنیم، واقعا تنوع راضیکنندهای را در دشمنان شاهد هستیم. در بررسی این موضوع باید در نظر بگیریم که این بازی هرچه باشد یک بازسازی است و هر چقدر هم دست سازندگان برای اضافه کردن بخشهایی به داستان و گیمپلی باز باشد; باز هم محدودیتهایی را از باب خط داستانی خواهند داشت. به همین دلیل تا جایی که ممکن بوده و داستان به سازندگان اجازه داده شاهد دشمنان متنوعی که حاصل پخش ویروس G-Virus است هسنیم. زامبیهای معمولی، سگهای تبدیل شده، هیولاهایی که نقطه ضعف اصلیشان در چشمشان است و تبدیل شدگانی که با حالتی خوابیده به سرعت به سمتتان میآیند تنها نمونهای از دشمنانی هستند که تا پایان خط داستانی باید از سر راه خود بردارید. باس فایتها هم با آن که تعدادشان زیاد نیست، قابل قبول هستند و اگر روی حالتی غیر از Assissted بازی کنید، از پا دراوردنشان کار آسانی نخواهد بود.
همانطور که گفته شد، بازی متشکل از دو Campaign جداگانه است. Leon S.Kennedy و Claire Redfield. اما تفاوت این دو در چیست و واقعا میتوان به آنها به چشم دو دو روند جداگانه و متفاوت نگاه کرد یا فقط شخصیت قابل بازی تغییر میکند؟ برای پاسخ به سوال باید ببینید دیدگاه شما در مورد “تفاوت” چیست. اگر از متفاوت بودن انتظار دو خط داستانی جداگانه، شخصیتهای کاملا جداگانه و محیطهای بسیار متفاوت است باید بگویم خیر، کمپین لیان و ردفیلد به یکدیگر شباهتهای زیادی دارد. اما اگر از متفاوت بودن، اسلحه متفاوت، شخصیتهای همراه متفاوت، باسفایتهای متفاوت و محیطهایی را که بعضا باهم تفاوت دارند انتظار دارید، باید بگویم بله، کمپین این دو تفاوتهای زیادی دارد. اما به طور کلی باید بگویم هر دو کمپین ارزش تجربه را دارد و با وجود آنکه این دو خط داستانی شباهتهای زیادی هم به هم دارد، اما نباید خود را از تجربه هیچکدام محروم کنید. بعضی اوقات هم پیش میآید که باید در نقش شخصیتهای همراه بازی کنید که در این صورت تفاوتهای زیادی را در گیمپلی لیان و کلر خواهید دید.
رعب و وحشت تو عکس بیداد میکنه
تنها نکته منفی بازی در گیمپلی خود، مقاومت بیش از حد ۹۰ درصد زامبیهاست. واقعا چه دلیلی دارد که برای کشتن یک زامبی باید در بسیاری از اوقات ۶ یا ۷ تیر به سرش شلیک کنید! این مسئله زمانی شدت مییابد که با شاتگان از فاصله بسیار نزدیک به سر دشمن شلیک کرده و همچنان به سمت شما میآید. اصولا زامبیها بعد از خوردن ۳ تیر روی زمین میآفتند اما موضوع آنست که این پایان کار نیست و اکثر آنها مجددا بلند شده و باید همین تعداد تیر را برای از بین بردنشان صرف کنید. حداقل اگر این موضوع با ارتقاء سلاحتان تقلیل پیدا میکرد میتوانستیم تا حدی از آن چشمپوشی کنیم اما چنین نیست.
کیفیت بافتهای محیط و شخصیتها در حد بسیار خوبی قرار دارد و از استانداردهای یک Remake چندین پله بالاتر است. نورپردازی که بار سنگینی از القای حس ترس را به دوش میکشد یکی از هنرمندانهترین نورپردازیهای بازیهای سبک ترس بقاست و مو را به تنتان سیخ میکند. گاه محیطها چنان تاریک هستند که با نور چراغ قوه هم به سختی چند متر جلوتر از خود را میبینید و ترس بازی برایتان چندبرار میشود. کیفیت افکتهای بازی مانند افکتهای انفجار و باران نمره خوبی میگیرد و با وجود آنکه میتوانست بهتر باشد به هیچ عنوان ناراضیتان نخواهد کرد. انیمیشنهای شخصیتها فوقالعاده است و بعید است بعد از بازی کردن RE 2 Remake لـ*ـب به تحسین از انیمیشنهای عالی آن نگشایید. فریمریت بازی با وجود جزئیات بالا روی PS4های معمولی هم کاملا ثابت بوده و لحظهای افت فریم هم مشاهده نخواهید کرد. رنگهای تیره به کار رفته در طراحی محیطها متناسب با اتمسفر مرده بازیست و حس غم و نگونبختی شخصیتها را به خوبی به مخاطب القا میکند. متاسفانه طراحی چهره Leon و Claire آنطور که باید و شاید نیست و با وجود آنکه سازندگان برای نشان دادن جوان بودن آنها چنین طراحیهایی انجام دادهاند اما واقعا طراحی خوبی ندارند و هر دوی آنها میتوانستند بسیار زیباتر طراحی شوند.
آغاز طوفانی بازی. به نورپردازی و کیفیت افکت انفجار دقت کنید
مطمئنا اگر تا اینحای نقد را خوانده باشید، دیدهاید که اعم آن نقاط خوب و مثبت بازیست. اما اگر بخواهم یک بخش را به عنوان بهترین و بینقصترین بخش Resident Evil 2 Remake انتخاب کنم، آن صداگذاری و موسیقی بازیست. به خصوص بخش اول که با پشتیانی از صدای ۳D و القای دیوانهکننده حس ترس اصلا جای هیچ حرفی را باقی نمیگذراد. اگر قابلیت صدای سه بعدی را فعال کنید و بازی را هم با هدست تجربه کنید، صدای گوشخراش و هراس آور زامبیها شما را روانی میکند. صداگذاری دشمنان به قدری خوب است که کلمهای برای توصیف آن نیست و باید خودتان آن را تجربه کنید. بیش از هر عنصری، صدا در بازی ترس و دلهره را وارد مغز شما خواهد کرد. صدای شخصیتها، به خصوص لیان، کلر و آیدا عالی است و تناسب کامل با شخصیت و چهره آنها دارد. موسیقی بازی هم ریتم مناسبی دارد و در اوقات مختلف ریبتمهای مختلفی به خود میگیرد. موسیقی که در هنگام تعقیب و گریزها پخش میشود هیجان فوقالعادهای به مخاطب القا میکند و موسیقی منوی بازی و Main Theme آن هم آرام و گوشنواز است.
هر دو Campaign لیان و کلر ارزش تجربه را دارند. با آنکه منکر شباهتهای زیاد آنها نمیشوم
طرفداران سبک ترس بقا باید بسیار خوشحال باشند که بزرگ این سبک به روزهای اوج خود بازگشته است و حتی بهتر از بهترین روزهای خود هم ظاهر شده است. Capcom بعد از مدتها عنوانی درخور چه از لحاظ حس ترس و چه از لحاظ فنی روانه بازار کرده است. عنوانی که کاملا به ریشههای خود وفادار است و نه تنها یکی از بهترین عناوین این سبک که یکی از بهترین عناوین نسل است. Resident Evil 2 Remake بهترین عنوان Survival Horror نسل هشتم است که میتواند عده زیادی را هم به این سبک علاقهمند کند. به هیچ عنوان خود را از تجربه این عنوان فوقالعاده محروم نکنید. با Leon و Claire همراه شوید و ۲۰ ساعت هیجانانگیز و قوقالعاده را در Raccoon City تجریه کنید.
نویسنده: مهدی رضایی
منبع: گیمفا
حتی اگر از سبک Survival Horror در صنعت بازیهای ویدئویی متنفر باشید; احتمال آن که نام Resident Evil را نشنیده باشید صفر درصد است. اگر طرفدار این ژانر هم باشید در کمترین حالت یک یا دو نسخه از این فرنچایز دوست داشتنی را تجربه کردهاید. این سری آنقدر نسحههای اصلی و فرعی زیاد و با شخصیتهای پرداخته شده دارد که حتی میتوان آن را نه فقط یک بازی که یک سبک زندگی دانست. اگر از نسخه اول این سری را بازی کرده باشید، بعید است بعد از گذشت این مدت طولانی از همراه شدن با شخصیتهای آن، همچنان به Resident Evil فقط به چشم یک بازی نگاه کنید. تا کنون ۸ نسخه اصلی و ۹ نسخه فرعی برای توسط Capcom برای این سری بازی فوقالعاده منتشر شده است. قطعا اگر هر شماره نمیتوانست در حد نام Resident Evil ظاهر شود و موفقیتهای لازم را کسب نمیکرد، قطعا شاهد این سیر طولانی در انتشار شمارههای مختلف از آن نبودیم.
به طور کلی مفهموم “زامبی” در بازیهای ویدئویی، برای اولین بار توسط شینجی میکامی در اولین نسخه Resident Evil و در سال ۱۹۹۶ مطرح شد. پیش از این در دنیای سینما شاهد زامبیها بودیم; اما در بازیها تا کنون کسی موفق به ایجاد یک بسـ*ـتر داستانی برای این موجودات منحوس نشده بود. شماره اول این سری در یک عمارت بسیار بزرگ که سکوت سراسر آن را فرا گرفته بود روایت میشد. با وجود آن که در ظاهر یک تیم ۳ نفره مشغول جست و جوی عمارت بودند، اما عملا شما تنها بودید و در اکثر اوقات باید تنها به مبارزه با دشمنان میپرداختید. در آن نسخه علاوه بر زامبیها، سکوت دیوانهکننده عمارت که فقط صدای پای جیل ولنتاین یا آه و نالهی زامبیها در آن طنینانداز میشد، مو را بر تن بازیبازان سیخ میکرد. این موجودات کاملا جدید بودند و میکامی چندان هم در آن بازی کار سختی برای ترساندن مخاطبش نداشت; ایدهاش جدید بود و برای مخاطب ناشناخته و چه چیزی بیشتر از ناشناختهها میتواند بشر را بترساند؟ در نسخههای بعد کمی کار سازندگان برای القای حس ترس در کنار ساختن یک بازی خوب در ابعاد فنی کمی سختتر بود اما این ماموریت هم در کمال موفقیت پشت سر گذاشتند و Resident Evil 2 و Resident Evil 3: Nemesis توانستند به خوبی پا جای نسخه اول گذاشته و حتی موفقتر از آن ظاهر شوند. به خصوص نسخه سوم که از اعتقاد بسیاری یکی از بهترین بازیهای تاریخ محسوب میشود.
با گذشت زمان و تغییر سلایق گیمرها، Capcom و مغز متفکرش،میکامی، به این نتیجه رسیدند که دیگر فرمول قدیمی گیمپلی و دوربین ثابت پاسخگوی نیاز طرفداران نیست و باید این سری تحولی عظیم به خود ببینید. تغییری که هر چند فقط برای یک نسخه جواب داد و نتیجهاش در طولانی مدت ساخت ضعیفترین نسخه Resident Evil 6، Resident Evil شد. عنوانی که هیچ بویی از ریشههای این سری نبرده و کمترین ترسی را در خود جای نداده بود. با عرضه Resident Evil 7 حس ترس کاملا به این سری بازگشت و بازی هم از لحاظ فنی عنوان قابل قبولی بود. اما مشکل چه بود؟ بازی شبیه به یک نسخه فرعی از Resident Evil و با شخصیتهایی جدید بود تا یک عنوان اصلی. همچنین دوربین اول شخص هم به مذاق بسیاری از طرفداران خوش نیامد. جای شخصیتهای محبوبی مثل Leon Scott Kennedy، Ada Wong، Jill Valentine و Calire Redfield که البته به لطف Revelations 2 با او همراه شده بودیم، به شدت خالی بود و خواسته طرفداران یک عنوان ترسناک و خوب با این شخصیتها بود.
Capcom به خواسته طرفداران عمل کرد و در E3 2018 عنوانی را با محوریت شخصیتهای اصلی سری و وفادارا به ریشهها معرفی کرد که با استقبال بسیاری هم روبه رو شد. اما این عنوان نه Resident Evil 8 که نسخه بازسازی شده Resident Evil 2 با عنوان Resident Evil 2 Remake بود. همانطور که از نام بازی پیدا بود، به جز تحول انقلابی گرافیک بازی نسبت به نسخه اصلی خود، در گیمپلی و محیطها هم به کلی بازسازی شده بود و شاهد یک نسخه کاملا جدید بودیم. به جز آن، طبق گفته سازندگان، تکات بسیار زیادی هم به داستان بازی اضافه شده و تغییرات زیادی هم در روایت داستان صورت گرفته بود. هدف Resident Evil 2 Remake بازگرداندن این سری به ریشهها بود و در عین حال هم میخواست عنوانی به روز و مطابق پارامترهای استاندارد و حتی فراتر از آن عمل کند. هدفی که با Resident Evil Remaster شروع شده بود و Resident Evil 2 Remake باید تکمیلش میکرد. نهایتا بازی در روز ۲۵ ژلنویه عرضه شد و اکنون میخواهیم با شما همراهان همیشگی گیمفا، به نقد و بررسی آن بپردازیم. آیا بازسازی نسخه دوم مطابق وعدهها تغییرات اساسی با نسخه قدیمی خود دارد؟ آیا بازی به هدف مذکور و بازگرداندن این سری به طور کامل به ریشههایش رسیده است؟ Resident Evil Remake 2 میتواند در میان سیل عناوین با کیفیت نسل هشتم، عنوانی درخور باشد؟ با گیمفا در بررسی این بازی همراه باشید.
Resident Evil 2: Remake
داستان بازی دو ماه بعد از وقایع نسخه اول رخ میدهد. لیان کندی به عنوان عضو جدید پلیس وارد شهر راکونسیتی شده و از طرفی دیگر هم کلر ردفیلد را داریم که در جست و جوی کریس ردفیلد، شخصیت محبوب این سری یا برادرش است. چندان طول نمیکشد تا اولین روز کاری لیان تبدیل به جهنم شده و یک کابوس برایش رنگ واقعیت میگیرد. او خیلی زودتر از آنچه که فکرش را میکرد مجبور به مبارزه با زامبیها شده و هرطور که هست خودش را به اداره پلیس میرساند. آنجا حتی از شهر هم وضعیت بدتری دراد و همه کارمندان و نیروهای پلیس راکون سیتی تبدیل به زامبی و یا بدتر از آن شدهاند! لیان بعد از آشنایی با Ada Wong که یکی از با پرستیژترین و مرموزترین شخصیتهای این سری است، اطلاعاتی را راجع به Umbrella و G-Virus راکه دلیل حضور ایدا از طرف FBI در آنجاست، به دست میآورد و بعد از مدتی، زمانی که لیان, دختر در حال تبدیل بیگناهی را میبینید که بیخبر از همهجا به وسیله شاتگان پدرش با زندگی وداع میکند، عزمش را جزم کرده و عهد میبندد تا نابودی Umbrella پابه پای Aida پیش برود. در طول داستان وقایع پر پیچ و خم بسیاری پیش میآید که همه و همه هنر کارگردانی و نویسندگی Kazunori Kadoi و Hidehiro Goda را میرساند که به قطع نمره قبولی را در این بخش میگیرند.
پرستیژ و شخصیتپردازی سینمایی شخصیتها فوقالعاده است
شخصیتپردازی کاراکترهای اصلی دست کمی از فیلمهای درجه یک سینمای هالیوود ندارد و به شخصه انتظار نداشتم شخصیتها انقدر خوب پرداخته شده باشند که بتوانم لحظه به لحظه با آنها همذاتپنداری کنم و تغییرات رفتار و اعمالشان تا این حد برایم ملموس باشد. به جز شخصیتهای فرعی، شخصیتهای اصلی هم به زیبایی در بازی تعریف شدهاند و هیچ عمل بیدلیل و در عدم تناسب با شخصیتشان در طول بازی رخ نمیدهد. تمام اتفاقات بازی دلیلی خاص همراه با انگیزهای خاص و منطقی دارند. وقتی با لیان در حال جست و جو برای شرکت منفور آمبرلا هستید، شخصیت Ada به قدری خوب پرداخته شده است که گاهی فکر میکنید حتی از لیان هم پرداخت بهتری دارد. چه بسا که بعد از مدتی وقتی کنترل او را برای اولین بار به دست میگیرید، با وجود آن که شاید مدت حضورش در بازی یک پنجم لیان هم نبوده، سرنوشت او هم به اندازه اسکات کندی و ردفیلد برایتان مهم میشود و به طور کامل خود را با او همراه و همدل میکنید. شخصیتleon در بازی آنچیزی که در ذهن داریم نیست و با یک شخص کاملا تازهکار که حتی گاهی اوقات میترسد طرف هستیم و این مورد کاملا با خط زمانی بازی تطابق دارد. به تدریج لیان تغییر میکند و این تغییر بسیار هنرمندانه، تدریجی و هماهنگ با روند داستان صورت میگیرد و کاملا برای بازیباز قابل درک خواهد بود.
از به یاد ماندنیترین صحنات بازی
روایت داستان و سیر اتفاقات آن میتواند یکی از بهترینهای نسل هشتم باشد. مواجه شدن با زامبیها، آشنایی با شرکت آمبرلا و ویروس G و همراه شدن با شخصیتهایی جدید با انگیزههایی خاص، به بهترین شکل در بازی تعریف شده و اتفاق میآفتد. نکته مهم در روایت داستان، سیر تدریجی اتفاقات و پیشرفت آن بر مبنای دلیل و منطق است. RE2 Remake کاملا به بازیباز این فرصت را میدهد که با اتفاقات خوب و بدی که در حین داستان رخ میدهد خو بگیرد و این فرصت را به او میدهد تا بتواند آن را درک و هضم کند; به همین دلیل شاهد پشت سر هم اتفاق افتادن وقایع مهم نیستیم و با آن که بازی یک فاجعه عظیم را تعریف میکند، نسبت به نسخههای اخیر این سری مانند Resident Evil 7 یا Revelations 2 آرامتر روایت میشود و سعی میکند بین وقایع مهم خود فاصله بیندازد. داستانسرایی بازی به قدری هنرمندانه است که اگر شما هیچ اطلاعاتی از داستان این سری هم نداشته باشید، باز هم میتوانید از داستان آن لـ*ـذت ببرید. بازی از ابتدا فاجعه ویروس G و آمبرلا را به گونههای مختلف نظیر دیالوگها، دستنوشتهها و عکسها توضیح میدهد و اگر کمی بیشتر به جست و جو در محیط بپردازید و نوشتهها را هم بخوانید، مشکلی با فهمیدن داستان نسخههای قبل نخواهید داشت. آنتاگونیستهای بازی به لطف روایت عالی بازی و پرداخت خوبشان آنقدر برایتان منفور خواهند شد که طولی نمیکشد که از بین بردن هرچه زودترشان، یکی از دلایل ساعتها میخکوب شدنتان پای بازی خواهد شد. نکته مهم دیگری که در روایت داستان وجود دارد معرفی و ورود شخصیتهای جدید به بازیست. برای مثال بازی به طور ناگهانی شخصیتی مانند آیدا را تبدیل به همراه شما نمیکند، بلکه ابندا او را در حضورهای بسیار کوتاه معرفی کرده و سپس وقتی از او شناخت نسبی پیدا کردید، تبدیل به همراه همیشگیتان میکند. همین مورد در مورد Sherry و ردفیلد هم صادق است.
یک روز عادی در Raccoon City
اکنون میخواهیم در مورد اصلیترین ویژگی گیمپلی شمارههای اولیه Resident Evil صحبت کنیم; ترس و بقا. اصولا حس ترسی که از نسخه چهارم به بعد بر RE حاکم شد، ترسی آنی بود. یعنی شما از دیدن زامبیهای مختلف و مبارزه با آنها میترسیدید و اتفاقا گاهی اوقات این حس بسیار هم شدت پیدا میکرد. اما در نسخههای اول تا سوم، به جز چنین ترسهایی، ترسی روانی هم بر بازی حاکم بود. یعنی حس ترس و تلاش برای بقایی که حتی وقتی دشمنی در نزدیکیتان نیست هم با شما همراه بوده و یک نوع ترس مداوم را در شما ایجاد میکند. این حس با ورود دشمنانی که همواره به دنبال شما هستند و گاها صدای پایشان هم به گوشتان میرسد، شدت هم پیدا میکند. این نوع ترس هم در بازیهایی مانند Slenderman یا Layers Of Fear تجربه کردهایم.
در واقع ۳ نوع ترس در طول بازی با شما همراه است: ترس آنی به دلیل دیدن و مبارزه با انواع مختلفی از زامبیها، ترس روانی که در کل بازی با شما همراه است و ناشی از اتمسفر دلهرهآور بازی و تاثیر روانی است که بازی روی شما میگذازد و ترس ناشی از تعقیب یک دشمن که در اکثر مدت بازی با شما همراه بوده و آدرنالین خونتان را به نهایت میرساند. خوشبختانه اتمسفر بازی کاملا با داستان تاریک و غمانگیز بازی همخوانی دارد و شاهد یک جو عالی در بازی هستیم. Resident Evil 2 Remake پکیج کاملی از تمام چیزی است که یک فرد برای ترسیدن و تجربه جس دلهره بسیار زیاد نیاز دارد و اگر تاکنون بازی را تجربه نکردهاید، باید بگویم اگر حتی کمی هم تحمل ترسیدن و تجربه هیجانات بسیار زیاد را ندارید، دور این بازی را خط بکشید.
همراه شدن با Ada بسیار لـ*ـذتبخش است. او میتواند اعمالی نظیر هک و باز کردن قفل درها را انجام دهد
سری RE همواره در یک مورد کمنقص و یا حتی بینقص بوده و آن هم چیزی نیست به جز گانپلی محشرش. از نسل ششم به بعد و از عرضه نسخه چهارم تا به امروز، در تمامی نسخههای فرعی و اصلی این عنوان مشکلی خاصی را نمیتوانستید در این قسمت پیدا کنید ( البته به جز فاجعه Operation Raccoon City) خوشبختانه RE 2 Remake هم از این قضیه مستثنا نیست و حتی یک قدم بالاتر از نسخههای قبلی خود هم قرار میگیرد. سیستم نشانهگیری بسیار دقیق است و با کمی تغییر تنظیمات منطبق بر عادت خود، میتوانید با دقت تمام نشانه خود را جابه جا کرده و به دقت دشمنان را نابود کنید. گزینه Reticle Decleration در تنظیمات در حالتی که Aim Assisst را خاموش کردهاید، بسیار کارامد است و با استفاده از آن سرعت نشانهگیریتان زمانی که سر دشمن را هدف گرفتهاید، کاهش پیدا میکند. درگیریهای تن به تن هم مطابق با توانایی های لیان و کلر خوب از آب درامدهاند و شاهد حرکاتی مانند گذاشتن نارنجک در دهان دشمنان و فروکردن چاقو در گلوی دشمنان و جا گذاشتن آن هستیم. هوش مصنوعی دشمنان و شخصیت همراهتان بسیار خوب کار شده است و شاهد کمترین حرکت اضافی یا احمقانه از جانب همراه خود شاهد نیستید. دشمنان هم به خوبی مکان شما را حس میکنند و نخواهید توانست به راحتی از دستشان فرار کنید; به ویژه دشمنان تعقیبگر که از شدت هوشمند بودن سرتان را درد خواهند آورد.
یکی از معماهای خوب بازی
اسلحه خود را هم در طول بازی میتوانید با استفاده از Customized Partهایی که پیدا میکنید ارتقاء دهید و قابلیتهایی مثل شلیک ۳ تایی، افزایش دقت، کاهش لگد و کاهش زمان Reload را به آنها اضافه کنید. فقط یادتان باشد زمانی که یک قطعه را به سلاح خود وصل کردید دیگر نمیتوانید آنها را سلاح خود جدا کنید. شاید این مورد چندان مهمی نباشد اما زمانی به اهمیت آن پی میبرید که قطعهای را روی سلاح خود سوار کرده و میبینید حال این سلاح به دلیل افزایش اندازه جای ۲ خانه را در Inventory خود پر خواهد کرد. در این زمان شاید بخواهید آن قطعه را جدا کنید که متاسفانه بازی از چنین قابلیتی پشتیبانی نمیکند. تغییراتی که روی شاتگان یا Magnum خود اعمال میکنید به خوبی در طول بازی رویت میشوند و شاهد تفاوت آنها در مبارزات خواهیم بود; اما کلت Maltilda لیان که سلاح اصلیاش محسوب میشود چندان با Upgradeها تغییر خاصی نمیکند و بیشتر شاهد تغییرات ظاهری هستیم. برای مثال حتی اگر ۲ یا ۳ قسمت جداگانه را روی آن سوار کنید باز هم در تعداد گلولهای که شما برای کشتن یک زامبی معمولی نیاز خواهید داشت تفاوت چندانی با حالت پیشفرض سلاح نخواهد کرد! امیدواریم این مورد بعدها در آپدیتهای بازی اصلاح شود.
Aiden یا Ada. مسئله این است
Resident Evil همواره با معماهای سختش که حل کردنشان لـ*ـذت بسیاری را به گیمر میبخشید معروف بوده است. این نسخه هم تعادل بین حل معما و مبارزه با دشمنان را رعایت کرده و معماهای نسبتا سخت و منطقی هم برای حل کردن دارد. معماهای بازی اصولا برای باز شدن یک راه برای رسیدن به مکانی خاص هستند که خود در طول داستان بال و پر میگیرد و گاه باید برای باز شدن یک در اصلی ۳ یا ۴ معمای کوچک دیگر را که به آن مربوط هستند هم حل کنید. به همین دلیل برای انجام این بازی باید فرد صبور، با حوصله و دارای قدرت تحلیل باشید که بتوانید ابتدا هدف را پردازش کرده و سپس برای رسیدن به آن از وسایل گوناگون کمک بگیرید و معماهای ریز و درشت را حل کنید. درصد زیادی از معماها، پیدا کردن یک آیتم برای یک وسیله است که فاصله بسیار زیادی با هم دارند. یعنی در حین پیشروی داستان به یک بن بست میخورید که برای عبور از آن باید به چند محیط قبل بازگردید و آیتم مربوطه را پیدا کنید. از این حیث محیطهای بازی کاملا به یکدیگر مربوط است و تا زمانی که یک محیط به رنگ آبی درنیامده است (رنگ آبی در نقشه به این معنی است که تمام چیزهای ممکن را در این مکان بررسی کردهاید) نمیتوانید از مهم نبودن یک اتاق کوچک هم مطمئن باشید.
Resident Evil 2 Remake مانند نسخه اصلیاش، کاملا روند خطی دارد و در نهایت هم به یک پایان واحد خواهید رسید; اما این دلیل نمیشود تا محیط بازی هم کاملا خطی یا کم جزئیات باشد. اتفاقا محیط بازی بسیار بزرگ، سندباکس گونه و پر جزئیات است. در جای جای محیط بازی آیتمهای مخفی قرار دارد که بعضی از آنها کلیدهایی هستند که به شما دسترسی به یک اتاق خاص را میدهند و اصولا دارای منابع خوبی از خشاب و گیاههای سلامتی هستند. اگر از گیمرهای جست و جوگر هستید و علاقه زیادی به بررسی محیطها و پیدا کردن وسایل دارید، این بازی قطع به یقین برای شما ارزش تکرار خواهد داشت. خصوصا آنکه میتوانید با ۲ Campaign مختلف که بعضا در مکانهای متفاوتی هم اتفاق میافتند، بازی را انجام دهید. البته هرچه را که دیدید هم برندارید، Inventory شما محدودیت دارد و متاسفانه هرچیز را هم که دور بریزید دیگر نمیتوانید بردارید! مگر آن که آنها را Discard نکنید و در Item Box کلاسیک بازی بگذارید. بدیهی است که آیتمهای کلیدی که برای پیشرفت در داستان بازی احتیاج دارید قابلیت Discard شدن ندارند. به این دلایل باید در برداشتن آیتمها محطاط باشید و اگر چیزی مورد نیازتان نبود، از خیرش بگذرید که بعدا منجر به از دست رفتن یک وسیله کمکی مهم نشود. محیطها هم تنوع بسیار خوبی دارند و از فاضلابهای شهری تا زندان و آزمایشگاه را شامل میشوند تا کمترین حس تکرار مکررات به شما دست ندهد.
همانگونه که میبینید Matilda خوشگلمون به خاطر ارتقا دوتا جا تو Inventory گرفته
در مورد تنوع دشمنان اگر بخواهیم منصفانه به بازی نگاه کنیم، واقعا تنوع راضیکنندهای را در دشمنان شاهد هستیم. در بررسی این موضوع باید در نظر بگیریم که این بازی هرچه باشد یک بازسازی است و هر چقدر هم دست سازندگان برای اضافه کردن بخشهایی به داستان و گیمپلی باز باشد; باز هم محدودیتهایی را از باب خط داستانی خواهند داشت. به همین دلیل تا جایی که ممکن بوده و داستان به سازندگان اجازه داده شاهد دشمنان متنوعی که حاصل پخش ویروس G-Virus است هسنیم. زامبیهای معمولی، سگهای تبدیل شده، هیولاهایی که نقطه ضعف اصلیشان در چشمشان است و تبدیل شدگانی که با حالتی خوابیده به سرعت به سمتتان میآیند تنها نمونهای از دشمنانی هستند که تا پایان خط داستانی باید از سر راه خود بردارید. باس فایتها هم با آن که تعدادشان زیاد نیست، قابل قبول هستند و اگر روی حالتی غیر از Assissted بازی کنید، از پا دراوردنشان کار آسانی نخواهد بود.
همانطور که گفته شد، بازی متشکل از دو Campaign جداگانه است. Leon S.Kennedy و Claire Redfield. اما تفاوت این دو در چیست و واقعا میتوان به آنها به چشم دو دو روند جداگانه و متفاوت نگاه کرد یا فقط شخصیت قابل بازی تغییر میکند؟ برای پاسخ به سوال باید ببینید دیدگاه شما در مورد “تفاوت” چیست. اگر از متفاوت بودن انتظار دو خط داستانی جداگانه، شخصیتهای کاملا جداگانه و محیطهای بسیار متفاوت است باید بگویم خیر، کمپین لیان و ردفیلد به یکدیگر شباهتهای زیادی دارد. اما اگر از متفاوت بودن، اسلحه متفاوت، شخصیتهای همراه متفاوت، باسفایتهای متفاوت و محیطهایی را که بعضا باهم تفاوت دارند انتظار دارید، باید بگویم بله، کمپین این دو تفاوتهای زیادی دارد. اما به طور کلی باید بگویم هر دو کمپین ارزش تجربه را دارد و با وجود آنکه این دو خط داستانی شباهتهای زیادی هم به هم دارد، اما نباید خود را از تجربه هیچکدام محروم کنید. بعضی اوقات هم پیش میآید که باید در نقش شخصیتهای همراه بازی کنید که در این صورت تفاوتهای زیادی را در گیمپلی لیان و کلر خواهید دید.
رعب و وحشت تو عکس بیداد میکنه
تنها نکته منفی بازی در گیمپلی خود، مقاومت بیش از حد ۹۰ درصد زامبیهاست. واقعا چه دلیلی دارد که برای کشتن یک زامبی باید در بسیاری از اوقات ۶ یا ۷ تیر به سرش شلیک کنید! این مسئله زمانی شدت مییابد که با شاتگان از فاصله بسیار نزدیک به سر دشمن شلیک کرده و همچنان به سمت شما میآید. اصولا زامبیها بعد از خوردن ۳ تیر روی زمین میآفتند اما موضوع آنست که این پایان کار نیست و اکثر آنها مجددا بلند شده و باید همین تعداد تیر را برای از بین بردنشان صرف کنید. حداقل اگر این موضوع با ارتقاء سلاحتان تقلیل پیدا میکرد میتوانستیم تا حدی از آن چشمپوشی کنیم اما چنین نیست.
کیفیت بافتهای محیط و شخصیتها در حد بسیار خوبی قرار دارد و از استانداردهای یک Remake چندین پله بالاتر است. نورپردازی که بار سنگینی از القای حس ترس را به دوش میکشد یکی از هنرمندانهترین نورپردازیهای بازیهای سبک ترس بقاست و مو را به تنتان سیخ میکند. گاه محیطها چنان تاریک هستند که با نور چراغ قوه هم به سختی چند متر جلوتر از خود را میبینید و ترس بازی برایتان چندبرار میشود. کیفیت افکتهای بازی مانند افکتهای انفجار و باران نمره خوبی میگیرد و با وجود آنکه میتوانست بهتر باشد به هیچ عنوان ناراضیتان نخواهد کرد. انیمیشنهای شخصیتها فوقالعاده است و بعید است بعد از بازی کردن RE 2 Remake لـ*ـب به تحسین از انیمیشنهای عالی آن نگشایید. فریمریت بازی با وجود جزئیات بالا روی PS4های معمولی هم کاملا ثابت بوده و لحظهای افت فریم هم مشاهده نخواهید کرد. رنگهای تیره به کار رفته در طراحی محیطها متناسب با اتمسفر مرده بازیست و حس غم و نگونبختی شخصیتها را به خوبی به مخاطب القا میکند. متاسفانه طراحی چهره Leon و Claire آنطور که باید و شاید نیست و با وجود آنکه سازندگان برای نشان دادن جوان بودن آنها چنین طراحیهایی انجام دادهاند اما واقعا طراحی خوبی ندارند و هر دوی آنها میتوانستند بسیار زیباتر طراحی شوند.
آغاز طوفانی بازی. به نورپردازی و کیفیت افکت انفجار دقت کنید
مطمئنا اگر تا اینحای نقد را خوانده باشید، دیدهاید که اعم آن نقاط خوب و مثبت بازیست. اما اگر بخواهم یک بخش را به عنوان بهترین و بینقصترین بخش Resident Evil 2 Remake انتخاب کنم، آن صداگذاری و موسیقی بازیست. به خصوص بخش اول که با پشتیانی از صدای ۳D و القای دیوانهکننده حس ترس اصلا جای هیچ حرفی را باقی نمیگذراد. اگر قابلیت صدای سه بعدی را فعال کنید و بازی را هم با هدست تجربه کنید، صدای گوشخراش و هراس آور زامبیها شما را روانی میکند. صداگذاری دشمنان به قدری خوب است که کلمهای برای توصیف آن نیست و باید خودتان آن را تجربه کنید. بیش از هر عنصری، صدا در بازی ترس و دلهره را وارد مغز شما خواهد کرد. صدای شخصیتها، به خصوص لیان، کلر و آیدا عالی است و تناسب کامل با شخصیت و چهره آنها دارد. موسیقی بازی هم ریتم مناسبی دارد و در اوقات مختلف ریبتمهای مختلفی به خود میگیرد. موسیقی که در هنگام تعقیب و گریزها پخش میشود هیجان فوقالعادهای به مخاطب القا میکند و موسیقی منوی بازی و Main Theme آن هم آرام و گوشنواز است.
هر دو Campaign لیان و کلر ارزش تجربه را دارند. با آنکه منکر شباهتهای زیاد آنها نمیشوم
طرفداران سبک ترس بقا باید بسیار خوشحال باشند که بزرگ این سبک به روزهای اوج خود بازگشته است و حتی بهتر از بهترین روزهای خود هم ظاهر شده است. Capcom بعد از مدتها عنوانی درخور چه از لحاظ حس ترس و چه از لحاظ فنی روانه بازار کرده است. عنوانی که کاملا به ریشههای خود وفادار است و نه تنها یکی از بهترین عناوین این سبک که یکی از بهترین عناوین نسل است. Resident Evil 2 Remake بهترین عنوان Survival Horror نسل هشتم است که میتواند عده زیادی را هم به این سبک علاقهمند کند. به هیچ عنوان خود را از تجربه این عنوان فوقالعاده محروم نکنید. با Leon و Claire همراه شوید و ۲۰ ساعت هیجانانگیز و قوقالعاده را در Raccoon City تجریه کنید.
نویسنده: مهدی رضایی
منبع: گیمفا
نقد و بررسی بازی Resident Evil 2 Remake
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com