خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

ℳelissa

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
26/7/18
ارسال ها
1,087
امتیاز واکنش
20,429
امتیاز
368
محل سکونت
به تو چه من از کجام
زمان حضور
15 روز 17 ساعت 38 دقیقه
نویسنده این موضوع
گویش پارسی درباری یا دری، همان‌طور که از نامش برمی‌آید، بیشتر در دربار پادشاهان ساسانی به‌کار می‌رفت. مطابق با گفتهٔ ابن مقفع، در اواخر عصر ساسانی دو شاخه از زبان پارسی در میان مردم کاربرد داشت که به آنها به‌اختصار پارسی (پهلوی) و دری (پارسی درباری) می‌گفتند. پارسی یا همان زبان پهلوی (پارسی میانه) بیشتر در میان موبدان، دانشمندان و مردم استان پارس کاربرد داشت و دری را مردم شهرهای مداین و در دربار پادشاهان ساسانی بکار می‌بردند. با اینحال تردیدی نیست که کماکان زبان رسمی و اجرایی ساسانیان، پارسی میانه یا همان پهلوی بود.[۶][۷]


زبان پارسی دری، علاوه بر دربار پادشاهان ساسانی، در بخش‌های شرقی امپراطوری ایران (خراسان) هم رواج داشت.[۸] پس از تازش عربان تا زمان یعقوب لیث، زبان رسمی حکمرانانی که بر ایران‌زمین حکومت می‌کردند، زبان عربی بود در این دوران سختگیری‌های فراوانی از سوی حکمرانان برای بکار بردن زبان پارسی وجود داشت. (یعقوب لیث) نخستین کسی بود که زبان پارسی را ۲۰۰ سال پس از ورود اسلام به ایران، به‌عنوان زبان رسمی ایران اعلام کرد و پس از آن دیگر کسی حق نداشت در دربار او به زبانی غیر از پارسی سخن بگوید.[۹]


دکتر محسن ابوالقاسمی در کتاب «تاریخ زبان پارسی» آورده‌است:


«در سال ۲۵۴ هجری، یعقوب لیث صفار، دولت مستقل ایران را در شهر زرنجسیستان تأسیس کرد و زبان پارسی دری را زبان رسمی کرد که این رسمیت تا کنون ادامه دارد.»


در زبان فارسی از هر دو عنوان «پارسی» و «دری» و گاه «پارسی دری» برای زبان فارسی امروزی استفاده می‌کنند. در ادبیات پارسی هم واژه پارسی و دری را به یک معنا به‌کار می‌برند. برای نمونه، بیت معروف از ناصر خسرو قبادیانی، که مداحی شعرا و اشعار عنصری در وصفسلطان محمود غزنوی را نکوهش می‌کند:

من آنم که در پای خوکان نریزممر این قیمتی دُرّ لفظ دری را

و در جای دیگر به دیوان خود در دو زبان پارسی و تازی اشاره می‌کند:

بخوان هر دو دیوانِ من تا ببینییکی گشته با عنصری بُحتری را
و درست همین نکته است که می‌گوید:

اشعار به پارسیّ و تازیبرخوان و بدار یادگارم

ابن سینا در مقدمهٔ دانشنامه علایی خود می‌نویسد: «زندگانیش دراز باد و بخت پیروز، پادشاهیش برافزون. آمد به من بنده و خادم درگاه وی، که یافته امان در خدمت وی. همه کام‌های خویش، از ایمنی و بزرگی و شکوه و کفایت و پرداختن به علم و نزدیک داشتن، که باید مر خادمانِ مجلس وی را کتابی تصنیف کنیم به پارسی دری.»

حکیم مَیسَری در دیباچهٔ کتاب دانشنامهٔ پزشکی خود، تصمیم می‌گیرد که پارسی بنویسند و نه تازی؛ و این اشعار را در این مورد سروده‌است:

بگویم تازی ار نه پارسینغزز هر در من بگویم مایه و مغزوُ پس گفتم زمینِ ماست ایرانکه بیش از مردمانش پارسی‌دانوُگر تازی کنم نیکو نباشدکه هر کس را از او نیرو نباشددری گویمش تا هرکس بداندوُ هرکس بر زبانش بر، براند

بنابر نظر المقدسی و المسعودی، پارسی دری یک نوع از پارسی است. المقدسی نیز ایران را به هشت بخش تقسیم کرده‌است و آذربایجان را از اقالیم ایران (عجم) می‌شمرد و در رابـ*ـطه با این ناحیه می‌نویسد: «زبان این اقالیم هشتگانه ایرانی (عجمی) جز اینکه برخی از آنها دری و بعضی لهجات پیچیده و همه آنها پارسی خوانده می‌شوند».[۱۲]


ابو الحسن مسعودی در التنبیه و الاشراف می‌نویسد: «پارسیان قومی بودند که قلمروشان دیار جبال بود از ماهات و غیره و آذربایجان تا مجاور ارمنیه و اران و بیلقان تا دربند که باب و ابواب است و ری و طبرستان و مسقط و شابران و گرگان و ابرشهر که نیشابور است و هرات و مرو و دیگر ولایت‌های خراسان و سیستان و کرمان و پارس و اهواز با دیگر سرزمین عجمان که در وقت حاضر به این ولایت‌ها پیوسته‌است، همهٔ این ولایت‌ها یک مملکت بود، پادشاه‌اش یکی بود و زبان‌اش یکی بود، فقط در بعضی کلمات تفاوت داشتند، زیرا وقتی حروفی که زبان را بدان می‌نویسند یکی باشد، زبان یکی است وگر چه در چیزهای دیگر تفاوت داشته باشد، چون پهلوی و دری و آذری و دیگر زبان‌های پارسی.»

در شاهنامه، نام این زبان «پارسی دری» نوشته شده‌است (و خوانش «پارسی» و «دری» اشتباه است). (این بخش مربوط به اشعار رودکی و ترجمه کلیله و دمنه است که به یک زبان انجام شده‌است. هر چند آن بیت را می‌توان تأکید بیشتر دانست زیرا بنابر اسناد فوق، دری یک نوع از پارسی هست که از پارسی میانه در خراسان تحول یافت.

در نگارش‌های رسمی دولتی افغانستان از زبان پارسی با نامزبان دری یاد می‌شود، ولی مردم افغانستان در زبان گفتاری، زبان خود را با نام فارسی می‌شناسند. نام محلی این گویش از فارسی در سال ۱۹۶۴ میلادی در افغانستان از فارسی به دری رسماً تغییر داده شده‌است که به معنی «زبان درباری» می‌باشد.[۱۸] پارسی دری و پشتو در افغانستان دو زبان رسمی در کل کشور هستند.


تاریخچه زبان پارسی

 
  • تشکر
Reactions: !Shîma!

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
فارسی یا پارسی یکی از زبان‌های هندواروپایی در شاخهٔ زبان‌های ایرانی جنوب غربی است که در کشورهای ایران، افغانستان،[۳] تاجیکستان[۴] و ازبکستان[۵] به آن سخن می‌گویند. فارسی‌زبان رسمی کشورهای ایران و تاجیکستان و یکی از دو زبان رسمی افغانستان (در کنار پشتو) است. زبان رسمی کشور هندوستان نیز تا پیش از ورود استعمار انگلیس، فارسی بود.[۶]



فا، fa: نماد زبان فارسی

زبان فارسی را پارسی نیز می‌گویند. زبان فارسی در افغانستان به‌طور رسمی دریو در تاجیکستان تاجیکی خوانده شده‌است.[۷]

در سال ۱۸۷۲ در نشست ادیبان و زبان‌شناسان اروپایی در برلین، زبان‌های یونانی، فارسی، لاتین و سانسکریت به عنوان زبان‌های کلاسیک جهان برگزیده شدند. بر پایهٔ تعریف، زبانی کلاسیک به‌شمار می‌آید که یکم، باستانی باشد، دوم، ادبیات غنی داشته باشد و سوم در آخرین هزاره عمر خود تغییرات اندکی کرده باشد.[۸]

فارسی از نظر شمار و تنوع ضرب‌المثل‌ها در میان سه زبان اول جهان است.[۹] با ورود واژگان از زبان عربی (و زبان‌های دیگری مانند یونانی، آرامی، ترکی و غیره) به زبان فارسی، این زبان از نظر تعداد واژه‌ها یکی از غنی‌ترین زبان‌ها شده‌است. در کمتر زبانی فرهنگ لغاتی چون دهخدا (در ۱۸ جلد) یا فرهنگ معین (در ۶ جلد) دیده می‌شود.[۱۰]

زبان فارسی از زبان قدیمی تر فارسی میانه (یا پهلوی) و آن نیز خود از فارسی باستان نشأت گرفته‌است. این دو زبان قدیمی تر برخاسته از ناحیه تاریخی پارس در حدود استان امروزی فارس در جنوب ایران هستند. فارسی میانه به عنوان گویش رسمی در زمان ساسانیان در دیگر سرزمین‌های ایرانی گسترش زیادی یافت به‌طوری‌که در خراسان بزرگ جایگزین زبان‌های پارتی و بلخی شد و بخش‌های بزرگی از خوارزمی‌زبانان و سغدی‌زبانان نیز فارسی‌زبان شدند.[۱۱] گویشی از فارسی میانه که بعدها فارسی دری نام گرفت پس از اسلام به عنوان گویش استاندارد نوشتاری در خراسان شکل گرفت و این بار با گسترش به سوی غرب به ناحیه پارس و دیگر نقاط ایران بازگشت.

براساس نتایج سرشماری سال ۱۳۷۵ دربارهٔ ترکیب قومی ملّت ایران، جمعیت فارس‌ها حدود ۷۳ تا ۷۵ درصد جمعیت ایران است. آمار سرشماری سال ۱۳۷۵ نشان می‌دهد که ۸۲ تا ۸۳ درصد مردم فارسی صحبت می‌کنند و ۸۶ درصد از آن‌ها فقط فارسی را می‌فهمند.[۱۲] فارسی‌زبان نخست ۲۰ میلیون تن در افغانستان، ۵ میلیون تن در تاجیکستان،[۱۳] و در ازبکستان حدود ۷ میلیون است.[۱۴][۱۵] زبان فارسی گویش‌ورانی نیز در هند و پاکستان دارد (نگاه: زبان فارسی در شبه‌قاره هندوستان). با توجه به رسمی بودن زبان فارسی در ایران، افغانستان و تاجیکستان و تسلط گویشوران سایر زبان‌ها بدان به عنوان زبان دوم روی هم‌رفته می‌توان شمار فارسی‌گویان جهان را حدود ۱۱۰ میلیون تن برآورد کرد.[۱] زبان فارسی دهمین زبان پرکاربرد در محتوای وب و بالاتر از عربی و ترکی و سایر زبان‌های خاورمیانه است.[۱۶]



تاریخچه زبان پارسی

 

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
  • پیشینه نام
زبان پارسی نو، در طول تاریخ و در پهنه‌های مختلف جغرافیایی، نام‌های متفاوتی داشته و دارد. این زبان به‌صورت رسمی در ایران به نام «پارسی» و «فارسی»، در افغانستان به نام‌های پارسی و دری، در تاجیکستان به نام تاجیکی، و در ازبکستان به نام «فارسی» مشهور است، اگرچه مردم فارسی‌زبان افغانستان همچنان زبان خود را «پارسی» می‌نامند.[۱۸] زبان فارسی در بحرین نیز نام «عجمی» دارد. در ترکیهٔ عثمانی، که زبان پارسی جایگاه ادبی داشت، نام «پارسی» برای آن به‌کار می‌رفت. در هند نیز به این به زبان، «فارسی» می‌گویند. در کشور ایران نیز نام این زبان در سراسر کشور «فارسی» است.[۱۹]

فارسی‌زبانان در گذشته واژگان دری و پارسی را نیز برای این زبان به‌کار می‌بردند، و واژهٔ «فارسی» در حقیقت معرّبِ «پارسی» است. برخی زبان‌شناسان، یکی از موارد تحول «پ» آریایی را تبدیل آن به «ف» می‌دانند.[۲۰] در دبیرهٔ پهلوی برای واج‌های «پ» و «ف» یک حرف به‌کار می‌رفته و بعضی از «پ»‌های پهلوی «ف» خوانده می‌شده‌اند.

نام زبان پارسی در زبان انگلیسی Persian، در ژاپنی ペルシア語 و در آلمانی Persische است. در زبان عربی کلاسیک، به‌ویژه در قرن‌های نخستِ دورهٔ اسلامی، به زبان پارسی «لسان العجم» (زبان عجم)، و به مردمان ایرانی «عجمی» و گاهی نیز «عجمو» می‌گفتند. به‌طور نمونه در تفسیر الضحاکآمده‌است منظور قرآن از «عجمی»



تاریخچه زبان پارسی

 

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
  • جایگاه زبان فارسی





رنگ سبز مناطق رسمیت زبان فارسی و رنگ نارنجی سرزمین‌هایی که فارسی‌زبانان مهاجر در آن اسکان دارند.




زبان پارسی با اینکه یکی از ارکان اصلی هویت ایرانی است و به عنوان زبان ملی و رسمی ایران شناخته شده‌است، ولی هویتی بسیار فراتر از فلات ایران دارد.[۲۱][۲۲] و به همین دلیل عصر ارتباطات و دهکده جهانی آن را آسیب‌پذیر نمی‌کند.[۲۳] فارسی از حدود سال ۱۰۰۰ میلادی تا ۱۸۰۰، زبان میانجی بخش بزرگی از غرب و جنوب آسیا بود.[۲۴] به عنوان نمونه پیش از استعمار هند توسط انگلیس، در زمان حکومت گورکانیان در هند، که ادامه دهنده امپراتوری تیموریان در هند بودند، فارسی‌زبان رسمی این امپراتوری وسیع بود.[۲۵] یا نقل می‌کنند که وقتی که شاه اسماعیل صفوی در ابتدای یکی از جنگ‌های خود قطعه شعری به زبان ترکی آذربایجانی برای پادشاه عثمانی فرستاد، پادشاه عثمانی شعری فارسی را در جواب او، برای شاه اسماعیل پس فرستاد.[۲۶] زبان فارسی جدا از اینکه زبان اصلی یا زبان دوم مردم سرزمین ایران با قومیت‌های مختلف بوده‌است، نفوذ بسیاری در کشورهای مجاور خود همچون هند و عثمانی داشته‌است؛ و در دوره امپراتوری گورکانیان زبان فارسی در هندوستان زبان رسمی اداری و نظامی بوده‌است و در کنار نفوذ زبان فارسی، نفوذ فرهنگ ایرانی هم در فرهنگ‌های دیگر دیده می‌شود و به‌طور مثال در امپراتوری گورکانیان در کنار دین اسلام، فرهنگ ایرانی جزو سرلوحه‌های فرهنگی‌شان بوده‌است.[۲۷][۲۸]

گرچه فارسی اکنون زبان رسمی پاکستان نیست، پیش از استعمار انگلیس و در زمان امپراتوری گورکانی (به فرمان اکبرشاه)، زبان رسمی و فرهنگی شبه‌قاره هند بوده‌است. زبان رسمی کنونی پاکستان (اردو)، که «اسلامی‌شده» ی زبان هندی است، بسیار تحت تأثیر فارسی بوده‌است و واژه‌های فارسی بسیاری دارد. به‌طوری‌که تمامی کلمات سرود ملی پاکستان به جز یک حرف اضافه از کلمات مشترک با زبان فارسی تشکیل شده‌است.[۲۹] حتی برخی کلمات در زبان اردو، فارسی مانده‌اند، در حالی که در فارسی ایران، عربی آن‌ها استفاده می‌شود. (نظیر «حمله انتحاری» که در اردو به آن، «خودکش حمله» گفته می‌شود)

این نفوذ فرهنگی تا به آن حد است که ریچارد نلسون فرای، استاد بازنشسته دانشگاه هاروارد معتقد است که «... عربها دیگر نقش ایران و زبان فارسی را در شکل‌گیری فرهنگ اسلامی درک نمی‌کنند. شاید آنان آرزو دارند که گذشته را فراموش کنند، ولی با این کار آن‌ها ریشه‌های معنوی، اخلاقی و فرهنگی خودشان را حذف می‌کنند.».[۳۰][۳۱]

در سال ۱۸۷۲ در نشست ادیبان و زبان‌شناسان اروپایی در برلین، زبان‌های یونانی، فارسی، لاتین و سانسکریت به عنوان زبان‌های کلاسیک جهان برگزیده شدند. بر پایهٔ تعریف، زبانی کلاسیک به‌شمار می‌آید که یکم، باستانی باشد، دوم، ادبیات غنی داشته باشد و سوم در آخرین هزاره عمر خود تغییرات اندکی کرده باشد.[۸]

زبان فارسی پس از عربی زبان دوم اسلام است و امروزه هم گروندگان به اسلام در چین و دیگر نقاط آسیا فارسی را به عنوان زبان دوم متون اسلامی پس از عربی می‌آموزند.[۳۲]

از زبان فارسی واژه‌های زیادی در دیگر زبان‌ها به وام گرفته شده‌است. شمار وام‌واژه‌های فارسی در زبان انگلیسی ۸۱۱ واژه‌است.[۳۳] فارسی از نظر شمار و تنوع ضرب‌المثل‌ها در میان سه زبان اول جهان است.[۹] دامنه واژگان و تنوع واژه‌ها در فارسی هم‌چنین بسیار بزرگ و پرمایه‌است و یکی از غنی‌ترین زبان‌های جهان از نظر واژه‌ها و دایره لغات به‌شمار می‌آید. در کمتر زبانی فرهنگ لغاتی چون دهخدا (در ۱۸ جلد) یا فرهنگ معین (در ۶ جلد) دیده می‌شود.[۱۰]

امروزه به‌جز صدها کانال رادیویی و تلویزیونی داخلی کشورهای فارسی‌زبان، بسیاری از رسانه‌های بزرگ جهان هم‌چون بی‌بی‌سی، صدای آمریکا، یورونیوز، صدای آلمان (دویچه‌وله)، رادیو فرانسه، نشنال جیوگرفیک، صدای روسیه، رادیو اسرائیل و رادیو بین‌المللی چین،[۳۴] العربیه و غیره به زبان فارسی برنامه دارند.[۳۵] و ده‌ها کانال ماهواره‌ای و اینترنتی به پخش برنامه به زبان فارسی مشغولند، و فارسی از زبان‌های قابل انتخاب در گوگل، جی‌میل و بسیاری از دیگر ابزارهای ارتباطی است. فارسی هم‌چنین جزو چند زبانی است که در بسیاری از دانشگاه‌های اصلی جهان به عنوان رشته تحصیلی در مقطع کارشناسی و بالاتر ارائه می‌شود و بسیاری از دانشگاه‌ها نشریاتی به فارسی یا دربارهٔ زبان فارسی دارند.



تاریخچه زبان پارسی

 

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
  • پیشینهٔ زبان فارسی
زبان فارسی
زبان نیاایرانی (۱۵۰۰ پیش از میلاد)
زبان‌های ایرانی غربی

زبان فارسی باستان (۵۲۵ - ۳۰۰ پیش از میلاد)
خط میخی هخامنشی

زبان پارسی میانه (۳۰۰ پیش از میلاد - ۸۰۰ میلادی)
خط پهلوی • خط مانوی • خط اوستایی

زبان فارسی (از ۸۰۰ میلادی)
الفبای فارسی • الفبای تاجیکی



زبان فارسی از شاخهٔ هندواروپایی زیرشاخهٔ هندوایرانی و دستهٔ زبان‌های ایرانی است. پیشینهٔ کهن زبان فارسی به ایران باستان بازمی‌گردد. روند تاریخی زبان فارسی را به سه دوره باستان، میانی و نو بخش می‌کنند. زبان فارسی امروزی ریشه در فارسی میانه دارد و فارسی میانه ریشه در فارسی باستان.و فارسی تنها زبان ایرانی است که هر سه دوره تاریخی آن ثبت شده و از آن‌ها نوشتارهایی به‌جا مانده‌است.











خط پهلوی که پارسی میانه با آن نوشته می‌شد. صفحه نخست از کتاب یادگار بزرگمهر.



واژه ایرانشهر، نام رایج برای ایران در زمان ساسانیان، به خط پهلوی کتابی.
زبان فارسی به عنوان یکی از گویش‌های قوم و تیره پارس که به جنوب غربی فلات ایران کوچیده بود آغاز شد و با چیره شدن خاندان هخامنش که از این تیره بودند بر سرزمین‌های گسترده‌ای در فلات ایران و پیرامون، فارسی نیز (در شکل آن‌زمان خود یعنی پارسی باستان) زبان چیره و زبان اداری این منطقه پهناور شد. پارسی باستان مانند تمامی زبان‌های هندواروپایی آغازین زبانی بود با دستور زبان پیچیده، و دارای حالت‌های صرفی گوناگون. بسیاری از مردم غیرایرانی‌زبان منطقه وسیع شاهنشاهی هخامنشی نیز به آموختن فارسی روی آوردند و از این تماس‌ها و گسترش‌ها به عنوان یکی از دلایل روند ساده‌تر شدن دستور زبان پیچیده پارسی باستان یاد می‌کنند.[۳۲]

در اواخر دوره هخامنشی پارسی باستان با ساده‌سازی‌های پیوسته به شکل اولیه‌ای از پارسی میانه تبدیل شده‌بود. پارسی در زمان شاهنشاهی اشکانیان تأثیرات گوناگونی از زبان پارتی گرفت اما با چیرگی ساسانیان خود تبدیل به زبان برتر و زبان رسمی و اداری ایران شد و در منطقه وسیعی گسترش یافت. فارسی میانه در مناطقی چون آسیای میانه رفته‌رفته زبان رایج بازرگانان و بعداً زبان دیگر قشرها مردم شد.[۳۲]

در سدهٔ سوم پس از میلاد نوشته‌های نخستین پادشاهان ساسانی به سه زبان ضبط شده‌اند: پارتی، فارسی میانه و یونانی. پارتی زبان فرمانروایان اشکانی بود که قلمرو حکومت خود را به‌تدریج از شمال خراسان بر همه ایران گسترش دادند. فارسی میانه زبان فرمانروایان ایرانی ساسانی بود که از ایالت فارس برخاستند، بر پادشاه اشکانی چیره شدند و بر جای او در تیسفون نشستند. در این دوران پارتی در شمال و فارسی میانه در جنوب ایران زبان گفتاری بود.[۴۰]

در چهار سدهٔ فرمانروایی ساسانیان دگرگونی‌های اساسی در وضع زبان در ایران پدید آمد. پارتی دیگر به‌عنوان زبان رسمی برجای نماند و از سدهٔ چهارم به بعد همهٔ کتیبه‌ها به زبان فارسی نوشته شدند.[۴۰]

آرتور کریستنسن، ایران‌شناس نامدار دانمارکی، معتقد است که رواج زبان فارسی در مناطق شمال خاوری فلات ایران ناشی از ایجاد مراکز نظامی در خراسان، به منظور دفاع از قلمرو شاهنشاهی در برابر هجوم ساکنان آسیای میانه بود.[۴۰]

با تسخیر سرزمین باختر (بلخ) به دست ساسانیان در سال ۵۵۸ میلادی، فارسی در بلخ به عنوان زبان رسمی جانشین زبان بلخی شد و به علت این‌که دستور زبان فارسی به مراتب از بلخی ساده‌تر بود مردم این ناحیه به آسانی فارسی را پذیرفتند و این آغازی شد بر گسترش فارسی در آسیای میانه.[۳۲]

در نیمه شمالی ایران و به‌ویژه خراسان، زبان فارسی از زبان پارتی تأثیر زیادی گرفت و باعث شد تا در این ناحیه گویش تازه‌ای از فارسی (گویش شمالی آن زمان) به‌وجود بیاید که با گویش جنوبی (در پارس و خوزستان و…) تفاوت‌هایی پیدا کرد؛ با انتقال مقر شاهنشاهی ساسانیان به تیسفون و مناطق شمالی، گویش شمالی که در تیسفون رواج بیشتری یافته بود برای تمایز با گویش اصلی منطقه فارس یعنی همان گویش جنوبی، به عنوان فارسی دری (پارسی درباری) نامیده‌شد.[۳۲][۴۰]

بنابر این، در این زمان به گویش دست‌نخورده‌تر استان فارس، پارسی، و به گویش شمالی‌تر که عناصر زیادی از پارتی را در خود جذب کرده‌بود پارسی دری گفته شد. برای نمونه در حالی که در فارسی (جنوبی) واژه «گَپ» رایج بود در گویش شمالی برای همین معنی کلمه «بزرگ» به‌کار رفت.[۳۲]

در سده هفتم میلادی زبان فارسی‌زبان گفتاری نیمه جنوبی ایران، از خوزستان تا سیستان بود. در نیمه شمالی ایران فارسی‌زبان شهرها و زبان رسمی بود ولی پارتی هنوز در روستاها زبان گفتاری ساکنان بود. در بلخ نیز فارسی‌زبان رسمی نوشتاری و در حال گسترش به عنوان زبان گفتاری در جامعه بود. فارسی در این دوره در سغد و خوارزم تبدیل به زبان میانجی و بازرگانی شده‌بود.[۳۲]

بر اثر این روندها، زبان پارتی در همان دوره پیش از اسلام از خراسان بزرگ رخت بربست و جای خود را به فارسی (میانه) داد و عرب‌ها پس از حمله به ایران زبان فارسی دری را به عنوان زبان تماس با مردم محل برگزیدند و سربازان حملات اسلامی به شرق همین زبان فارسی دری را با خود در مناطق دوردست‌تری در آسیای میانه گسترش دادند.[۳۲]


واژه ایرانشهر، نام رایج برای ایران در زمان ساسانیان، به خط پهلوی کتابی.



تاریخچه زبان پارسی

 

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
  • زبان فارسی در دوران باستان
فارسی باستان گونهٔ باستانیِ زبان فارسی بوده که دودمان هخامنشی بدان تکلم می‌کردند. نخستین یافته‌های نوشتاری از این زبان، سنگ‌نبشتهٔ بیستون است که پیشینهٔ آن به سدهٔ ششم پیش از میلاد برمی‌گردد.[۴۱] دبیرهٔ فارسی باستان، میخی بوده‌است که به نظر می‌رسد در زمان هخامنشی دبیرهٔ رایج در میان هیچ گروهی از مردم نبوده‌است و تنها دبیره‌ای ادبی برای نوشتن سنگ‌نوشته‌ها بوده‌است.[۴۲] درهمین زمان، لهجه‌های دیگرِ ایرانی باستان نیز وجود داشته که پابه‌پای چهار زبان مهم دوران باستان، مراحل تکاملی را می‌پیموده‌است، مانند زبان‌های بلخی، سُغدی، پارتی (فارسی میانهٔ اشکانی) و خوارزمی.

ایرانی باستان، که از آغاز تا فروپاشی شاهنشاهی هخامنشی، تقریباً از سدهٔ بیستم تا حدود سدهٔ چهارم و سوم پیش از میلاد را دربرمی‌گیرد، از زبان‌های ایرانی باستان چهار گویش آن شناخته شده‌است: مادی، سَکایی، اوستایی و فارسی باستان. از دو زبانِ مادی و سکایی، که یکی در غرب ایران و منطقهٔ فرمانروایی ماد و دیگری در شمال، از مرزهای چین تا دریای سیاه، ازجمله بین اقوام پارت و ساکنان سُغد، رایج بوده، تنها واژه‌ها و عبارت‌هایی در نوشته‌های دیگران برجای مانده‌است. اما از زبان‌های اوِستایی و فارسی باستان مدارک بسیار در دست است. زرتشت کتاب خود را به زبان اوِستایی نوشته‌است.

خط باستان، خط میخی بوده‌است و به نظر می‌رسد در زمان هخامنشی، خطی رایج در بین هیچ گروهی از مردم نبوده‌است و تنها خطی ادبی برای نوشتن سنگ‌نوشته‌ها بوده‌است که برای نگاشتن این سنگ‌نوشته‌ها استفاده می‌شده‌است.[۴۲] زبان فارسی باستان ازنظر دستوری پیچیده‌تر از نسل‌های بعدیِ «فارسی» بوده‌است.[۴۳][۴۴]

نمونه‌ای از خط فارسی باستان: نام پَیشیاوادا، شهرکی که «محل بایگانی‌ها و متون مقدس» هخامنشی بود، به زبان فارسی باستان (حروف از چپ به راست خوانده می‌شود) :

































رمان 98 | بهترین انجمن رمان نویسی


تاریخچه زبان پارسی

 

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
  • زبان فارسی در دوره میانه






واژه پاپک (شکل پارسی میانه بابک) به خط پهلوی.


در رده‌بندی زبان‌شناسی، به زبانی که از سده سوم پیش از میلاد تا سده هفتم پس از میلاد در ایران‌زمین، کاربرد داشته‌است، میانه می‌گویند. زبان فارسی به گویش مرکزی میانه که در دوران اشکانیان و ساسانیان رواج داشت، گفته می‌شود. دستور زبان فارسی در دوره میانه ساده‌تر از باستان اما پیچیده‌تر از زبان فارسی رایج در دورهٔ اسلامی بوده‌است.[۴۵][۴۶]
کلمهٔ پهلوی به معنی منتسب به پهلو است که خود صورتی از واژهٔ پارت است، و به عبارتی زبان پارتیان بوده. زبان پهلوی یا پارسی میانه (فارسی دری) شکلی از زبان فارسی است که واسطهٔ مستقیم میان پارسی باستان و فارسی امروزی است،[۴۷] که بعدها فارسی نو که فارسی امروزی می‌باشد از این زبان به وجود آمده. در سده‌های نخستین دوران اسلامی اصطلاح «فارسی» را برای «فارسی نو» که از «فارسی میانه» متحول شده بود به کار می‌بردند، در نتیجه اطلاق آن به فارسی میانه یعنی فارسی متداول زمان ساسانی موجب ابهام می‌شد. از این رو این زبان را در تقابل با فارسی نو «پهلوی» نامیدند.[۴۸]

زبان فارسی امروز و پارسی میانه چه از نظر واژگانی و چه از نظر دستوری همانندی زیادی دارند. در واقع تحولی که از فارسی باستان تا فارسی میانه اتفاق افتاده‌است بسیار عظیم‌تر از تحولی‌است که از فارسی میانه تا فارسی نو رخ داده‌است.



  • فارسی نو



پس از پیروزی اعراب در ایران، فارسی گفتاری همچنان به سوی خاور پیش رفت و به وسیلهٔ سپاهیان و بازرگانان به فرارود و افغانستان کنونی رسید. برای فاتحان عرب، فارسی، بسیار بیشتر از عربی، زبان تبلیغ و نشر اسلام در میان مردم این نواحی بود. از همین‌رو سرانجام فارسی جانشین زبان‌های محلّی از جمله سغدی و دیگر گویش‌ها شد؛ و در همین مناطق، در مرزهای خاوری ایران، بود که فارسی‌زبان ادبی این جوامع گردید.[۴۰]

فارسی میانهٔ ادبی زمان ساسانیان در این زمان هنوز کاملاً از میان نرفته بود و زرتشتیان به آن سخن می‌گفتند و می‌نوشتند اما تقریباً در همین اوان زبان تازهٔ ادبی دیگری، بر پایهٔ گویشی از فارسی دری در خاور ایران جان گرفت که همان زبان امروزی فارسی نوشتاری است.[۴۰]

استفاده از خط عربی برای نوشتن فارسی در خراسان آغاز شد و علت آن این بود که در فارس و نواحی غربی ایران هنوز گروه‌های بزرگی از زرتشتیان و موبدانشان زندگی می‌کردند که به پارسی میانه (پهلوی) می‌نوشتند و خط پهلوی هنوز رقیبی برای خط و نگارش‌های جدید به‌شمار می‌آمد و از ساخت روش‌های جدید نگارشی برای فارسی جلوگیری می‌کرد.[۳۲]

بنابراین، فارسی گویش محلی جنوبی‌ترین ناحیه ایران بود که به‌عنوان یک زبان گفتاری به تدریج از جنوب به شمال و خاور ایران گسترش یافت و آنگاه در منتهی‌الیه شمال خاوری ایران به زبان ادبی آن ناحیه تبدیل گردید و از آن‌جا به باختر و جنوب ایران رفت و سرانجام در بخشی بزرگ از آسیا ریشه دواند.[۴۰]

از آنجا که فارسی میانه (با خط پهلوی) مدتی به موازات فارسی نو به زندگی و پویایی خود در نوشتار ادامه داد، کسانی که به زبان ادبی نوین یعنی به فارسی امروزی می‌نوشتند، در آغاز تأکید می‌کردند که زبان آن‌ها نه زبان فارسی ادبی پیشین بلکه فارسی از نوع دیگری است که فارسی دری نام دارد و به حروف عربی نوشته می‌شود. از آن پس، هنگامی که پهلوی ادبی عملاً به فراموشی سپرده شد، مگر در میان زرتشتیان، به کار بردن صفت «دری» دیگر ضرورتی نداشت و از این‌رو زبان جدید تنها فارسی یا پارسی نامیده شد.[۴۰]

اندکی پس از نیمهٔ سدهٔ نهم میلادی، در سیستان نخستین ابیات شعر جدید فارسی سروده شد. اما در فرارود و خراسان، و در دوران سامانیان، بود که نخستین آثار برجسته شعر فارسی به قلم شاعرانی چون شهید بلخی، رودکی، ابوشکور، دقیقی و فردوسی -که خود از سدهٔ دهم به بعد الهام‌بخش بسیاری از شاعران دیگر در جهان ایرانی و همچنین در هند، آسیای میانه و کشورهای ترک‌زبان در آسیای کوچک بود- نوشته شد.[۴۰]

در این میان، فردوسی با سرودن شاهنامه در سدهٔ چهارم تأثیر مهمی بر بازیافت بسیاری از واژه‌های گم‌شدهٔ زبان فارسی داشت و خود این تأثیر را در شاهنامه اعلام کرده‌است. اگر کوشش‌های خودجوش فردوسی نبود، هویت فارسی امروز بسیار بیش از این به خطر می‌افتاد.

روند فارسی‌زبان شدن شهرهای اصلی در آسیای میانه در اواخر دوران سامانیان کامل شد و در زمان سامانیان و سپس قراخانیان، فارسی به‌جای عربی به عنوان زبان رسمی نوشتاری رسمیت یافت.[۳۲]

گرچه زبانْ برای شکل‌دادن به یک ملت بهترین وسیله است، اما تنها وسیله و عامل در پروسهٔ شکل‌گیری آن نیست. گذشته از فولکلور، اسطوره و دین، به‌طور معمول هنرها و عوامل فرهنگی و اجتماعی دیگر نیز نقش بازی می‌کنند. ر*قـ****ـص و موسیقی در هند، نقاشی در چین، معماری و مجسمه‌سازی و باز موسیقی و نقاشی در اروپا نمونه‌های بارزی هستند که نشان می‌دهد هنرْ همراه با زبان و عوامل دیگر در ایجاد یک ملت و تکوین خصلت آن دستی دارد. در اسلام هنرهای ذکر شده جایز نیست لذا ایرانیان برای ایجاد و تکوین هویت ملی خود به تقریب از همهٔ این عوامل (به جز معماری) بی‌بهره بودند و از این جهت زبان فارسی بار سنگینی را به دوش می‌کشید و ملیّت ایرانیان جز زبان مأوایی نداشت.[۴۹]

در زمان گورکانیان هند زبان فارسی در این کشور گسترش پیدا کرد. اگر چه پیش از به قدرت رسیدن این خاندان در هند، دین اسلام توسط عرفای فارسی‌زبان در شبه قاره هند نفوذ کرده بود، اما تأثیر ظهور این خاندان در هندوستان، گسترش و رونق زبان فارسی را به حدی رسانید که ادبیات فارسی نه تنها مایه حیات روحی مردم عام شد بلکه این زبان، زبان رسمی درباریان نیز گردید. این رویکرد باعث هجرت بسیاری از هنرمندان، نویسندگان و شاعران از ایران به هند شد.[۵۰]



تاریخچه زبان پارسی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
  • فارسی نوین



مناطق فارسی‌زبان ازبکستان




عده‌ای بر این باورند که ادبیات فارسی از دورهٔ مشروطیت به بعد با ادبیات فارسی دورهٔ قاجار و صفویه و ماقبل آن متفاوت است و به‌ویژه با تأسیس فرهنگستان ایران (در سال ۱۳۱۳ ه‍. خ) و شروع نهضت ترجمه در ایران، یک دورهٔ نوین در زبان فارسی به‌وجود آمده‌است که گرایش عملی‌تری به برگشت و به پاکی و خالص‌سازی زبان فارسی از عبارات و اصطلاحات پیچیدهٔ عربی دارد.[۵۱]

طی سده‌های اخیر، زبان فارسی در نیمهٔ شرقی قلمرو خود با تنگنا و دشواری روبه‌رو شد، ولی در نیمهٔ غربیِ قلمرو خود (کشور ایران) رو به شکوفایی نهاد.
انگلیس‌ها، با استعمار هند، برای زدودن فارسی از آن سرزمین و جایگزینی آن با زبان انگلیسی برنامه‌ریزی کرده و این برنامه‌ها را اجرا کردند. در پی تسخیر مناطق گسترده‌ای از سرزمین‌های فارسی‌زبان ازسوی روس‌ها در آسیای میانه نیز، سه کانون بزرگ زبان فارسی و تمدن ایرانی در منطقه، یعنی سمرقند، بخارا و مرو رو به زوال نهادند و تحت روند شدید فارسی‌زدایی و ایرانی‌زدایی روس‌ها قرار داده شدند.[۵۲] بااین‌حال، زبان فارسی هم‌چنان در تاجیکستان زبان اکثریت و زبان رسمی است و در ازبکستان، ساکنان شهرهای بخارا و سمرقند هم‌چنان فارسی‌زبانند و فارسی در درهٔ فَرغانه و مناطق شرقِ تاشکند رواج دارد.[۳۲]

در افغانستان نیز سـ*ـیاست‌های شاهانِ پشتون‌تبار با گرایش فارسی‌زدایی باعث تنزل بلخ و هرات و کابل به‌عنوان مراکز تمدن فارسی در افغانستان در اواخر سدهٔ بیستم شد، اما فارسی هم‌چنان زبان میانجیِ اصلی در آن کشور است. این روندها در حالی بود که در ایران، زبان فارسی راه پیشرفت و توانمندی را پیمود و مرکز ثقل تولیدات فرهنگی، اعم از کتاب، ترجمه، فیلم و موسیقی به زبان فارسی بیشتر در ایران قرار گرفت.[۵۲]

در ایران زبان نخست بیشتر مردم فارسی است. فارسی‌زبان نخست ۲۰ میلیون تن در افغانستان، ۵ میلیون تن در تاجیکستان،[۱۳] و در ازبکستان حدود ۷ میلیون است.[۱۴][۱۵] زبان فارسی گویش‌ورانی نیز در هند و پاکستان دارد (نگاه: زبان فارسی در شبه‌قاره هندوستان). با توجه به رسمی بودن زبان فارسی در ایران، افغانستان و تاجیکستان و تسلط گویشوران سایر زبان‌ها بدان به عنوان زبان دوم روی هم‌رفته می‌توان شمار فارسی‌گویان جهان را حدود ۱۱۰ میلیون تن برآورد کرد.[نیازمند منبع] زبان فارسی سیزدهمین زبان پرکاربرد در محتوای وب است.[۱۶]




  • خط فارسی




جایگاه حروف فارسی بر روی صفحه کلید رایانه




نوشتار اصلی: خط فارسی
خط فارسی کنونی، فارسی‌شدهٔ خط عربی است و خط عربی تغییر یافته خط کوفی و بصری است که چهار حرف «پ»، «ژ»، «گ» و «چ» را افزون بر آن دارد. در پی تغییر خط در تاجیکستان، در این کشور زبان فارسی به خط سیریلیک نوشته می‌شود و تلاش‌هایی برای بازگشت به خط فارسی وجود دارد.[۵۳] خط فارسی هم اکنون در دو کشور ایران و افغانستان به خوبی رواج دارد و خط رسمی کشور می‌باشد. تاریخ آغاز نوشتار به این خط دقیق مشخص نیست با این وجود گاهی برخی پژوهشگران نظیر ریچارد فرای، رودکی سمرقندی را از ابداع‌گران خط نوین فارسی دانسته‌اند.[۵۴] خط امروزی فارسی در نظر برخی کارشناسان مانند محمدرضا باطنی و کوروش صفوی دارای معایبی است و ایشان آن را برای نوشتن فارسی مناسب نمی‌دانند. از مهمترین ایرادهایی که به این خط گرفته‌اند می‌توان به عدم ثبت آواها در نوشتار و امکان غلط‌خوانی، وجود حروف متفاوت با مخرجی یکسان، دشواری آموزش و فراگیری خط فارسی به دلیل نبود آوانویسی و اشکال مختلف یک حرف در کلمه، فراوانی نقطه‌ها و اعمال سلیقه در نوشتار را می‌توان ذکر نمود.[۵۵][۵۶] مسئله تغییر خط فارسی در آغاز دوره حکومت پهلوی اول مطرح شد و اگرچه کسانی مانند دکتر باطنی و صادق هدایت از این مسئله استقبال کرده‌بودند اما بهرحال این موضوع رخ نداد. همچنان نیز چنین علاقه‌هایی وجود دارد.[۵۷]





نمونه‌ای از خط نستعلیق (که از خطوط هنری و زیبای خط فارسی می‌باشد) و قوانین نسبت‌های اندازه‌ای حروف آن بـ*ـو*سیله نقطه‌های خود خط نستعلیق




زبان فارسی نوشته شده با الفبای گرجی در فریدن ایران



تاریخچه زبان پارسی

 

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
  • واژه‌های بیگانه در فارسی
نوشتار اصلی: اثرگذاری زبان فارسی و زبان عربی بر یکدیگر

در آغاز رویارویی زبان فارسی و عربی، در میان فارسی‌زبانان دو گرایش وجود داشت. گروهی فارسی‌گرا بودند و گروهی عربی‌گرا. فارسی‌گرایان که ابن سینا و جوزجانی و ناصرخسرو و افضل‌الدین کاشانی از برجستگان آنان بودند، بر این باور بودند که باید برای واژه‌های عربی و یونانی که در عرصه دانش و فلسفه مطرح است برابرهای فارسی برگزید. در مقابل اینان عربی‌گرایان قرار داشتند که معتقد به وام‌گیری از زبان عربی بودند. در آن زمان این گرایش غلبه یافت و فارسی به مدت چند سده به وام‌گیری گسترده از زبان عربی پرداخت. این گرایش موجب شد که وام‌گیری به عادت فارسی‌زبانان تبدیل شود. این عادت هنوز هم پابرجاست، اما زبان عربی جای خود را به زبان‌های انگلیسی و (تا چندی پیش از آن فرانسه) سپرده‌است.[۵۸]

بیشترین واژه‌های بیگانه در فارسی واژه‌های عربی، واژه‌های ساختگی با به‌کارگیری بن فعل عربی، واژه‌های اروپایی و تا اندازه کمی واژه‌های ترکی هستند. به‌جز واژه‌های عربی که دلیل روان شدن بسیاری از آن‌ها در فارسی آمدن اسلام به ایران بود، واژه‌های دیگر زبان‌ها به دلیل برهم کنش‌های فرهنگی و داد و ستدهای بازرگانی به فارسی آمده‌اند.

تحقیقات و بررسی‌ها نشان می‌دهد که به‌طور کل، درصد واژه‌های عربی که در آثار شاعران اولیه زبان فارسی به‌کار رفته در حدود ۱۰ درصد از واژگان آن‌ها است،[۵۹] برای نمونه سروده‌های رودکی حاوی حدود هشت تا نه درصد واژه عربی است.[۶۰] درصد واژه‌های عربی در شاهنامه فردوسی حدود دو درصد محاسبه شده‌است.[۶۰]

در سدهٔ چهارم هجری (سده دهم میلادی) درصد وام‌واژه‌های عربی در فارسی نوشتاری به ۳۰ درصد رسید و این میزان در سدهٔ ششم هجری (دوازدهم میلادی) به حدود پنجاه درصد هم رسید.[۶۱]

درصد وام‌واژه‌های عربی در فارسی، امروزه بسته به حوزه و گونهٔ متن تفاوت‌هایی دارد. میانگین درصد کاربرد واژه‌های عربی در فارسی امروزی گفتاری و نوشتاری را حدود ۱۴ درصد برآورد کرده‌اند.[۶۲] این درصد در نوشته‌های سیـاس*ـی و ادبی میان ۲۴ تا ۴۰ درصد قرار دارد.[۶۲]

هم‌اکنون واژه‌ها و ترکیبات فراوانی در زبان فارسی به‌کار می‌رود که ریشه عربی دارد و عربی‌تبار است، ولی عرب‌زبانان، امروز آن‌ها را به‌کار نمی‌برند و در زبان عربی، همان واژه‌ها، ترکیبات و اصطلاحات به شیوه دیگری بیان می‌شود. مانند صادرات و واردات (در عربی: تصریرات و مستوردات) و هیئت قوه مقننه (در عربی: وفد السلطة التشریعیة) و مسابقات (مباریات).[۶۳]

تعداد واژه‌هایی که فارسی در ۱۰۰ سال گذشته از زبان‌های غربی وام گرفته را حدود ۱۵۰۰ واژه می‌دانند که بسامد کاربردیِ بخشی از آن‌ها بالاست.[۶۴]



تاریخچه زبان پارسی

 

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
  • زبان پارسی سره
فارسی سَره یا پارسی سَره، آن گونه از زبان فارسی است که تهی از واژه‌های بیگانه یا دارای کمینه‌ای از آن‌ها باشد. زبان فارسی کنونی بازماندهٔ زبانی کهن است که در درازای پیشینه ش واژه‌های بسیاری به آن اندر شده یا از آن رخت بربسته‌اند؛ از این روی بخش بزرگی از دستور زبان فارسی کنونی و واژگان آن، ریشه در زبان‌های فارسی میانه و فارسی باستان دارد.[۶۵][۶۶]

زبان فارسی دچار دگرگونی‌های بسیاری بوده‌است که یکی از چرایی‌های آن، پیوند نزدیک با مردمان دیگر به شوند (دلیل) گسترش ایران از یونان تا هند و دیگری فتح تازیان و مغولان است ایران را؛ که آسیب فراوانی بر آن وارد کرد و اگر نبود کوشش کسانی چون فردوسی که خطر از میان رفتن فرهنگ ایرانی را با از میان رفتن زبان فارسی دریافتند، زبان پارسی از میان می‌رفت.

می‌توان گفت تنها مردمی که کشورشان به دست تازیان افتاد ولی زبانشان را به دلیل رخنه بسیار زبان تازی به واسطهٔ پشتیبانی دینی از آن از دست ندادند، ایرانیان بودند؛ هر چند که برخی از نویسندگان واژگان بسیاری را از تازی به فارسی آوردند ولی آن اندازه نبوده‌است که نتوان با گذشت زمان آن را بازسازی کرد. ایدهٔ پالایش زبان فارسی از عربی در نیمهٔ دوم قرن نوزدهم به دست گروه کوچکی از روشنفکران ناسیونالیست رومانتیک آغاز شد. نخستین تلاش سیستماتیک برای یافتن کلمات فارسی برای واژه‌های فنی جدید، در آستانهٔ انقلاب مشروطه روی داد و به شکل‌گیری مجلس آکادمی انجامید که در سال ۱۲۸۲ش. (۱۹۰۳م) نشست‌های ماهانه برپا می‌کرد.[۶۷]

چند سازمان دیگر نیز که عمر کوتاهی داشتند و در دورهٔ سال‌های ۱۳۰۳ تا ۱۳۱۴ش. (۱۹۲۴–۱۹۳۵م) تشکیل شدند، به جست و جو برای کلمات فارسی به ویژه در عرصه‌های جدید نظامی و فنی ادامه دادند. این امر به ابداع واژه‌های نامشخص بسیار و بحث‌های داغ به نفع و بر ضد جنبش پالایش منجر شد. این تلاش‌ها پس از دیدار رضا شاه از ترکیه در ۱۳۱۳ش. (۱۹۳۴م) به اوج خود رسید و تحت تأثیر یک پروژهٔ مشابه از سوی آتاتورک قرار گرفت.

در این شرایط بود که فرهنگستان زبان ایران در سال ۱۳۱۴ش. به ابتکار محمد علی فروغی نخست‌وزیر ایران بنیان‌گذاری شد و هدفش جایگزینی واژگان فارسی به جای عربی بود.[۶۸] فرهنگستان اول در جریان شش سال فعالیت خود تا سال ۱۳۲۰ش. بیش از ۳۵۰۰ کلمه، از جمله نام مکان‌ها را عرضه کرد.[۶۹] پس از یک مرحلهٔ طولانی تعطیلی که با برکناری رضا شاه در ۱۳۲۰ش. آغاز شد، فرهنگستان زبان در سال ۱۳۴۹ش. به ریاست صادق کیا دوباره کار خود را آغاز کرد. کیا که شاگرد ذبیح‌الله بهروز بود، یکی از طرفداران سرسخت پالایش زبان فارسی از عربی به‌شمار می‌رفت. فرهنگستان دوم تا زمان انقلاب ۱۳۵۷، ۱۴۷۰ واژهٔ فنی را گردآوری و تصویب کرد.

فرهنگ واژه‌های فارسی سره کتابی است که در آن به معرفی واژه‌های فارسی‌ای که در گذشته به‌طور متداول در ادبیات نوشتاری و در فرهنگ‌های قدیم فارسی استفاده می‌شده ولی به‌تدریج جای خود را به واژه‌های عربی داده‌اند، پرداخته‌است. این واژه‌ها کاربرد کمتری در زبان گفتاری و نوشتاری پیدا کرده‌اند. در این کتاب هدف واژه‌سازی نیست، بلکه منظور شناساندن واژه‌هایی است که به‌مرور فراموش شده یا کاربرد خود را از دست داده‌اند و کاربرد کمتری در زبان گفتاری و نوشتاری دارند. این کتاب برای اولین بار تحت عنوان فرهنگ عربی در فارسیدر سال ۱۳۶۶ منتشر شد، ولی این نام گویای مضمون و هدف کتاب نبود، ازاین‌رو در چاپ‌های بعدی نام کنونی جایگزین آن شد. این کتاب توسط فریده رازی گردآوری شده‌است.

معین‌الدین آل‌تقی در نشریهٔ رشد معلماز این کتاب به‌سبب بی‌کاربرد بودن بسیاری از واژگان عربی این فرهنگ در فارسی امروز، ریشهٔ عربی نداشتنِ بسیاری دیگر از واژگان (معرب واژگان عربی، سریانی، یونانی، فارسی و… هستند)، تفاوت معنایی زیاد برابرهای یک واژه، التباس میان برابرهای واژگان مختلف و سره نبودن برابرها انتقاد کرده‌است.[۷۰]

فرهنگ پارسی سره محسن پاکروان فرهنگ ۲۴ پاره‌ای پارسی به پارسی چاپ شد. در این فرهنگ تمامی واژگان عربی و غیر پارسی وارد شده به زبان پارسی حذف و به جای آن‌ها واژه‌های ناب پارسی آورده شده‌است و هرکس با خواندن این فرهنگ درمی یابد که بیشتر واژه‌های عربی ریشه پارسی دارند و پس از تغییر به فرهنگ زبانی ما وارد شده‌اند. در این فرهنگ نزدیک به ۳۰۰ هزار واژه نوین پارسی ساخته شده‌است که تمامی واژگان ریشه پارسی دارند. در این فرهنگ نزدیک به ۳۰۰ هزار واژه نوین پارسی ساخته شده‌است که تمامی واژگان ریشه پارسی دارند.[۷۱]

محسن پاکروان در مقدمه این کتاب آورده‌است: زبان پارسی (پارسیک) یا دری از دیرباز و گذشته تاکنون جاورها و چگونگی‌های گاسویی و گاهویی (=گاسوییک =کلاسیک) خود را ستوا و استوار نگه داشته‌است و یکی از پایدارترین و پایسته‌ترین زبان‌های گاسوییک (=کلاسیک) این کره خاکی است، زبان پارسی باستان در زمان هخامنشیان با زبان پارسی دری اندکی دگرش و دگرگونی یافته اما ریشهٔ فرواژه‌ها چندان دگرینش نیافته‌است، سروده‌های فرزانگان فردوسی و رودکی چنان است که گویی هم اکنون سروده شده‌اند و با اینکه بیش از یک هزار سال از سروده شدن آن‌ها می‌گذرد اینیا (=اما) تازگی دارد و برای سالیان دراز آینده نیز درخور هوشش و دریافت است، زبان پارسی یکی از بهترین و نیرومندترین زبان‌ها برای برآوردن نیازهای زبانی یک زبان و نیز پارسی زبانان است، اگر زبان پارسی را از واژه‌های بیگانه پالایش نماییم و به پارسی سره و ناب بخوانیم و بنویسیم به بالش و بالندگی آن یاری رسانده‌ایم و این زبان باستانی و شیرین را به جای نخست آن بازگردانیده‌ایم. در زبان پارسی کنونی واژگان، دو دستور زبان پارسی و تازی دارند و این بهان و سازین این شده‌است که زبان پارسی بالندگی خود را در زمان کنونی از دست بدهد و به یک زبان ایستا پچینش شود. زبان پارسی ریشه از زبان‌های پارسی باستان و اوستایی و پهلوی اشکانی و پهلوی ساسانی و دیگر زبان‌های ایرانی مانند سغدی و خوارزمی و … دارد. زبان‌های بومی لری و کردی و بلوچی و پشتو و برخی زبان‌های دیگر از زبان‌های پارسی کهن و ایرانی سرچشمه گرفته‌اند و از خویشاوندان بسیار نزدیک زبان پارسی هستند، این نزدیکی و خویشاوندی زبان‌های بومی ایرانی و بالستان (=فلات) ایران را در هیچ‌یک از زبان‌های دیگر جهان نمی‌توان یافت پس ارزش و ارجمندی این زبان اهورایی را بدانیم و به بالندگی و سرافرازی آن بیفزاییم. تاکنون ۳۶ سال کار بر روی فرهنگ پارسی سره گذشته و چکیدهٔ ۸ پاره‌ای وزیری آن آماده چاپ شده‌است. در این فرهنگ پارسی سره واژگان بسیاری از زبان‌های ایرانی کهن و واژه‌های نوین بکار رفته‌است و زبان پارسی را بسیار نیرومند و پرتوان ساخته و آن را از واژه‌های بیگانه بی‌نیاز ساخته‌است. نویسنده هرگاه سوهش (=دریافت) خستگی و دلتنگی پیدا کند با خواندن واژه‌های فرهنگی این واژه‌نامه و فرهنگ همهٔ خستگی‌های میسوانی و روانی خود را فراموش می‌کند و به جهان شور و شادی فرومی‌رود. در این فرهنگ بر روی بسـ*ـتر فرهنگ‌سازی بسیار کار شده و نیازهای فرهنگی پارسی زبانان را تا اندازهٔ بسیاری برآورده ساخته‌است. با خواندن این فرهنگ پارسی زبانان در می‌یابند که بسیاری از واژه‌های زبان تازی برگرفته از زبان‌های ایرانی است که با دگرینش‌ها و دگرگونی‌هایی باز به زبان پارسی کنونی رسیده‌است. زبان آرامی که مادر زبان‌های تازی و ابری (ebri) می‌باشد واژه‌های بسیاری از زبان‌های اوستایی و پارسی باستان و پهلوی ساسانی وام گرفته و این واژگان به زبان‌های (تازی) و (ابری) راه یافته‌است و از زبان تازی با دگرگونی‌هایی باز به زبان پارسی کنونی رسیده‌است.

بسیاری بر این باورند که همین سره‌گرایی‌ست که مانع نابودی زبان فارسی در دوران پس از هجوم اقوام بیگانه و بیابانگرد شده وگرنه زبان فارسی شکست خورده زبان مهاجمان می‌گشت.



    • دکتر میر جلال الدین کزازی از پیشروان سره‌گرایی بر این باور است:
یکی از هدف‌های سره‌گویی و سره‌نویسی این است که از زیان‌هایی که واژگان بیگانه به ساختار آوایی و گوشنواز زبان پارسی، و همچنین رسایی، پختگی واستواری آن وارد می‌کنند، جلوگیری کنیم. اینکه زبان پارسی نمی‌باید وام‌واژه‌ها را در خود راه دهد، دیدگاهی دانشوارانه و بر پایه برهان‌های زبان شناختی است. زبان پارسی بسیار پیشرفته‌است. زبانی بوده‌است بسیار پویا. از دید زبان‌شناسی تاریخی، پیشرفته‌ترین زبان کنونی است. این از آنجاست که زبان آیینه فرهنگ است. فرهنگی که پویاست، زبانی هم سنگ و هم ساز با خویش را پدیدمی‌آورد. فرهنگ ایرانی چون فرهنگی پویا و پیشتاز بوده‌است، زبان پارسی هماهنگ با آن بسیار دگرگون شده و پیشرفت کرده‌است. زبان پارسی امروز ساختاری دارد که با بسیاری از دیگر زبان‌های جهان هم روزگار نیست. به سخن دیگر، آن زبان‌ها از دید کاربردهای سرشتین و بنیادین، در روزگاران و در ساختارهایی مانده‌اند که دیری است زبان پارسی از آن‌ها گذشته‌است.[۷۴]



تاریخچه زبان پارسی

 
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا