- عضویت
- 16/8/19
- ارسال ها
- 3,661
- امتیاز واکنش
- 13,898
- امتیاز
- 348
- زمان حضور
- 79 روز 12 ساعت 50 دقیقه
نویسنده این موضوع
والتر برنان، از آن دوهای یک بود، پیرمردی دوستداشتنی که حتی جلوی ستارههایی، چون جان وین در ریو براوو، هامفری بوگارت و لورن باکال در داشتن و نداشتن و گری کوپر در گروهبان یورک و انبوه نقشهای اصلی پرآوازه دیگر کم نمیآورد و طنازانه جلوهگری میکرد. اصلا حضور خودش وزنهای برای هر فیلم بود و اگر از آن ویترین جذاب و مبتنی بر زیبارویی نقش اولهای مرد و زن عبور کرده و برای دوست داشتن فیلم به آنها بسنده نمیکردیم، والتر برنان را جایزه میگرفتیم.
بازیگران دیگری، چون پیتر یوستینف، جیسون روباردز جونیور، شلی وینترز، مایکل کین، جین هاکمن، تلما ریتر و جو پشی و... هم همین حال خوب را به ما منتقل میکنند و گواه هزاربارهای بر این گزاره هستند که آنچه فارغ از کمیت و اندازه نقش اهمیت دارد، کیفیت کار بازیگر است و هر میزان از حضور به شرط تناسب با نقش و فضای قصه و هنرنمایی، قابلیت توجه و درخشش را دارد. وقتی صحبت از درجه یک بودن بازیگران نقش مکمل در سینمای ایران میشود، سعید پورصمیمی نخستین بازیگری است که به ذهن میآید؛ او در هر فیلمی که حضور داشته، با هنر مثالزدنیاش، جلوهگری و دلبری کرده و حتی بازی نقشهای اصلی اثر را هم تحت الشعاع قرار داده است.
به مناسبت زادروز این بازیگر ریشه دار و دوستداشتنی (پورصمیمی متولد ۹ اسفند ۱۳۲۲ است)، صفحه ناقابلی را تدارک دیدهایم. گفتگو با ابراهیم وحیدزاده، کارگردان پیشکسوت سینما که پورصمیمی در دو فیلم او به نامهای تحفهها و معادله بازی کرده و هر دو بار هم تحسینشده و یادداشت اختصاصی برزو نیکنژاد، نویسنده و کارگردان که تازهترین حضور پورصمیمی، مربوط به فیلم دوزیست ساخته اوست، مهمترین بخشهای این ویژه نامه تولدی هستند. عمر جناب پورصمیمی دراز باد.
بسیار کم و بهندرت پیش آمده که سعید پورصمیمی، در سینما دو بار با یک کارگردان کار کند. وسواس و گزیدهکاری او در همه این سالها شاید اصلیترین دلیل این اتفاق نادر در کارنامهاش باشد. با این حال شما جزو آن یکی دو نفر کارگردانی هستید که پورصمیمی در دو فیلم با شما همکاری کرد؛ تحفهها و معادله که اتفاقا به خاطر بازیهای خوبش در هر دو تحسین شد: برای اولی جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل مرد را در ششمین دوره جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد و برای دومی هم نامزد دریافت این جایزه در بیست و دومین دوره شد. نکته دیگر اینکه شما فقط یک سال با پورصمیمی فاصله سنی دارید که خود میتواند از دلایل این رفاقت و همکاری دیرینه و دائمی باشد.
زمانی که به تهران آمدم و دانشکده هنرهای درامـاتیک میرفتم، نمایشی را در انجمن فرهنگی ایران و فرانسه دیدم به اسم «گاومیش سرخ با شاخهای سبز». دوست ما آقای پورصمیمی در این کار بازی میکرد. من خیلی از آن نمایش و بازی آقای پورصمیمی خوشم آمد و با ایشان بیشتر آشنا شدم. این دوستی بعدها با همراهی دوستان دیگر دانشکده مثل ژرژ پطروسی و مریم معترف ادامه پیدا کرد. بعد به واحد نمایش تلویزیون رفتیم و آنجا با آقای داوود رشیدی (مدیر وقت واحد نمایش تلویزیون) کار میکردیم. این همکاری ها، دوستی ما را هم تقویت کرد و وقتی بعد از انقلاب، میخواستم اولین فیلم سینماییام، «تحفه ها» را بسازم، آقای پورصمیمی هم محبت کرد و آمد و بازی کرد. خوشبختانه برای هر دوی ما هم اتفاقات خوبی افتاد و کار موردتوجه قرار گرفت.
پورصمیمی شیرینیها و بازیگوشیهای دلپذیری در بازیگری دارد. چقدر از نقش توسل در تحفهها و علیمراد در معادله، محصول طنازیهای خود اوست و چقدر شما به عنوان نویسنده و کارگردان در آن نقش داشتید؟
هیچوقت در هیچکدام از کارها، بازیگرها را محدود نکردم. همیشه بازیگران در فیلمهایم قبل از فیلمبرداری، فیلمنامه را میخواندند و به شناختی از شخصیتها میرسیدند. وقتی هم که فیلمبرداری شروع میشد، خودشان نقشها را پیش میبردند و من فقط مواقعی که لازم میشد، بازیهایشان را روتوش میکردم. آقای پورصمیمی و دیگر دوستان هم اگر ایدهای برای بهتر شدن سکانس به ذهنشان میرسید، مطرح میکردند و من هم گوش میکردم. اگر زیبا و متناسب با آن سکانس و کلیت قصه فیلم بود، خواهش میکردم آن پیشنهاد را عملی کنند. گاهی حتی در این مورد، بداههگوییهای خوب و مناسب در کار هم موردتوجه من قرار میگرفت.
چرا این جنس کمدیهای خوب و استاندارد و سالم و جذاب همچون تحفهها و معادله، دیگر کمتر در سینمای ما ساخته میشود و کمدیها سمت و سوی دیگری دارند و غالبا سطحیتر هستند؟
دلایل مختلفی دارد؛ یکی اینکه مشخص شده که کمدی میفروشد، بنابراین اکثر سازندگان آثار سینمایی سراغ ساخت فیلمهای کمدی رفتهاند، اما متاسفانه گاهی این کاره نیستند و صلاحیتش را چه به عنوان فیلمنامهنویس و چه به عنوان کارگردان ندارند. این وضعیت، باعث مشکلاتی در سینمای کمدی شده است. جدا از این، تماشاگران به دلیل اینکه در این سالها به خاطر برخی کارهای تلویزیون و سینما به تماشای کارهای سهل و ساده عادت داده شدهاند، ترجیح میدهند سراغ دیدن فیلمهایی بروند که موقع تماشای آن از فکر کردن گریزان باشند و فقط بروند و بخندند.
این هم به دلیل بیسوادی و ناآگاهی مردم نیست، بلکه ماجرا این است که فشارهای اقتصادی و اجتماعی آنقدر در این سالها زیاد شده که مردم در سینما دنبال مفر میگردند که مشکلات را فراموش کنند. این دوستان سازنده فیلمها هم باتوجه به این مطلب سعی میکنند در فیلمها روی تابوها و جوکهایی که در جمعهای مردانه گفته میشود، تمرکز کنند و به شکل خیلی سطحی و دم دستی، باعث خنده شوند. نکته دیگر اینکه در ابتدای انقلاب، یک دسته بندی برای فیلمها وجود داشت و آثار را به سه گروه الف، ب و ج تقسیم میکردند.
سودش این بود که کسانی که فیلمهای باارزشتری میساختند، از زمان نمایش و فروش بیشتر برخوردار میشدند و این انگیزهای میشد برای سرمایهگذاران فیلم که چنین سمت و سویی داشته باشند. وقتی این دسته بندی از بین رفت، دوغ و دوشاب یکی شد و همه هر کاری دوست داشتند در سینما کردند و آن آدمهایی که در این زمینه میخواستند کارهای خوبی انجام دهند، با ممانعتهای تهیهکنندهها روبهرو میشدند. در این شرایط آنها دو راه بیشتر نداشتند یا کنار بکشند یا در مسیری که به آنها دیکته میشد، کار کنند. اینطوری شد که رسیدیم به اینجایی که الان هستیم.
این همان وضعیتی است که باعث غیبت کارگردانهایی مثل شما و کمکاری بازیگرانی مثل سعید پورصمیمی میشود و سینمای ما از ظرفیتهایی این چنینی استفاده نمیکند.
بله خب، این هم هست، اما مقوله جوانگرایی هم خیلی در سینمای ما متداول شده است، هم به دلیل اینکه سن بیشتر تماشاگران سینما بین ۱۸ تا ۳۵ سال است و هم اینکه خود تهیهکنندهها به این نتیجه رسیدهاند که بیشتر زیبایی چهره مهم است تا توانایی بازیگر و به این مساله بیشتر توجه نشان میدهند و با آن همسو میشوند. مجموع این دلایل باعث میشود آدمهای گزیدهکار و آنهایی که کار باارزشی را ارائه میدهند، زیاد مورد عنایت قرار نگیرند.
سعید پورصمیمی، بازیگر درجه یک نقشهای مکمل است. چطور بازیگری با میزان حضور کمتر، میتواند حضور جذابتر و موثرتری از ستارههای فیلمها داشته باشد؟
اساتید کار بازیگری، مطلبی را عنوان میکنند که ما نقش خوب و بد و کوتاه و بلند نداریم، بلکه بازیگر خوب و بد داریم. آدمهایی هستند که به دلیل سوپراستار بودن، سالها رل اول بازی میکنند، اما بازیگر خوبی نیستند. ولی برخی بازیگران نقشهای مکمل همیشه میدرخشند، مثل آقای پورصمیمی. حضور در نقشهای مکمل هم به خواست خود بازیگر برمیگردد که فکر میکند در این نقشها توانایی حضور موثرتری دارد و هم به فیزیک و شیوه بازیگری آنها که با نقشهای مکمل تناسب بیشتری دارد.
در همه سالهایی که آموزشگاه بازیگری مکتب کمدی ایران را اداره میکنید، با هنرجویان زیادی سروکار داشته و دارید. احیانا استعدادی مثل پورصمیمی را شناسایی کردهاید و ممکن است از این کلاسها بازیگری در حد و اندازه او بیرون بیاید؟
شما را ارجاع میدهم به فیلم کمالالملک (علی حاتمی) و آن صحنهای که مدیر مدرسه هنر به ناصرالدین شاه، وعده تربیت نهال برومند دیگری همچون کمالالملک جوان را در سال آینده میدهد. ناصرالدین شاه هم به او میگوید: «امیدوار نباشید. مدرسه هنر، مزرعه بلال نیست آقا که هر سال محصول بهتری داشته باشد. در کواکب آسمان هم یکی میشود ستاره رخشان، الباقی سو سو میزنند.»
در فیلم معادله، آقای پورصمیمی با مهرههایی در دهان بازی میکرد، درست است؟ آدم یاد گریم مارلون براندو در پدرخوانده میافتد.
بله، علیمراد در فیلم، آدمی زنباره، خوشگذران و خوش خوراک است و این باید در چهره و فیزیک این آدم هم برجسته میشد. آن موقع لُپهای آقایپورصمیمی، تورفته بود و با تصوری که من از این شخصیت داشتم، مغایرت داشت. برای همین با هم راه افتادیم و رفتیم سراغ یک آقای دندانسازی که خیلی به آقای پورصمیمی ارادت داشت. آنجا دو پروتز قابل حمل و برداشت برای این کار ساخته شد و هروقت آقای پورصمیمی میخواست جلوی دوربین برود، اینها را در دهان میگذاشت و بازی میکرد.
صحنه جالبی هم از فیلم تحفهها یادم آمد که پورصمیمی «یافتم» گویان از حوض خارج میشود. احیانا خواستید به آن یافتم یافتم ارشمیدس ارجاع بدهید؟
بله، دقیقا. یک جور بازی با ماجرای ارشمیدس بود و، چون تماشاگر ذهنیتی از این اتفاق داشت، دیدن این صحنه به شکلی دیگر در فیلم برایش ایجاد کمدی و خنده میکرد.
پورصمیمی عادت داشت حتی در دوران دوبله فیلمهای فارسی هم خودش به جای خودش حرف بزند و حاضر نمیشد دوبلوری جایش حرف بزند. در تحفهها هم همینطور بود. چرا؟
چون احساس میکرد، گوینده باوجود ادای درست کلمات نمیتواند حس و حال پشت واژهها را مثل خود بازیگر آن نقش بیان کند. البته بعضی از هنرپیشهها، چون نمیتوانستند سینک و هماهنگ به جای خودشان صحبت کنند، گویندهها این کار را انجام میدادند.
شما نمیدانید چرا سعید پورصمیمی سالهاست مصاحبه نمیکند؟!
ایشان معمولا از مصاحبه کردن گریزان است. دلیلش را نمیدانم، شاید در سالهای اول تجربهای داشت که به دلش ننشست و در ادامه ترجیح داد مصاحبه نکند.
از برخی دوستان رسانهای و سینمایی شنیده ام که پورصمیمی آدم تلخی است! همینطور است واقعا؟
(می خندد) قضیه از بیرون اینطور است و ایشان تا زمانی که در جمعی ناشناخته حضور دارد، آدمی بسیار جدی به نظر میآید. اما وقتی همراه دوستان گاه گداری برای صرف شام جمع میشویم، کلی برایمان فضاسازی کمیک میکند و همه از خنده رودهبر میشویم.
در پایان اگر جمله و نکتهای دارید، بفرمایید.
آرزو دارم اگر در آینده بتوانم فیلمی بسازم، حتما بار دیگر با سعید پورصمیمی همکاری داشته باشم و آن شادمانی و لذتی که از حضورش میبرم را باز هم به دست بیاورم.
رفاقت با سیمرغ
سعید پورصمیمی رفیق گرمابه و گلستان سیمرغ است. او در میان بازیگران نقش مکمل، بیشترین تعداد دریافت سیمرغ بلورین جشنواره فیلم فجر و نامزدی دریافت آن را دارد. پورصمیمی تاکنون چهار بار نامزد دریافت این جایزه شده و سه بار دیگر هم موفق شده با دست پر، اختتامیه جشنواره فیلم فجر را ترک کند. پورصمیمی با کارنامهای قابل اعتنا در تئاتر و تلویزیون، شروعی توفانی در سینما داشت و همان سرچراغی و با دو فیلم اولش، ناخدا خورشید (ناصر تقوایی) و تحفهها (ابراهیم وحید زاده)، دو سیمرغ بلورین (یا به سیاق آن سالها لوح زرین) نقش مکمل مرد جشنواره را دشت کرد.
در فیلم تقوایی بازی درخشانی به نقش ملول، وردست ناخدا خورشید داشت و وفاداری طنازانهاش را تا پایان حفظ کرد. در تحفهها هم در نقش توسل، آدم فرصت طلب و به دنبال جاه و مقام، حضوری نمکین و پرانرژی داشت. بازی هنرمندانهاش به نقش جامی در پرده آخر (واروژ کریم مسیحی) هم سومین سیمرغ را برایش به ارمغان آورد. با بازیهای خوبش در سرزمین خورشید، زشت و زیبا، معادله و تک درختها هم نامزد دریافت این جایزه شد.
به جز این بازیهای تحسینشده در جشنواره، پورصمیمی بازیهای خوب دیگر هم در کارنامه دارد، از آبادانیها و عشق طاهر بگیرید تا عروس آتش و اینجا چراغی روشن است و... خوشبختانه این حضورهای جلوه گرانه همچنان ادامه دارد؛ تماشای نرگس سرخوش که این روزها بر پرده سینماهاست، یکی از نقشآفرینیهای سالهای اخیر پورصمیمی است. همچنین از حالا منتظر اکران دوزیست ساخته برزو نیک نژاد در سال آینده هم باشید که پورصمیمی، با همان هنر و اقتدار همیشگیاش، کاری میکند کارستان و همچون همیشه دیدنی است.
بازیگران دیگری، چون پیتر یوستینف، جیسون روباردز جونیور، شلی وینترز، مایکل کین، جین هاکمن، تلما ریتر و جو پشی و... هم همین حال خوب را به ما منتقل میکنند و گواه هزاربارهای بر این گزاره هستند که آنچه فارغ از کمیت و اندازه نقش اهمیت دارد، کیفیت کار بازیگر است و هر میزان از حضور به شرط تناسب با نقش و فضای قصه و هنرنمایی، قابلیت توجه و درخشش را دارد. وقتی صحبت از درجه یک بودن بازیگران نقش مکمل در سینمای ایران میشود، سعید پورصمیمی نخستین بازیگری است که به ذهن میآید؛ او در هر فیلمی که حضور داشته، با هنر مثالزدنیاش، جلوهگری و دلبری کرده و حتی بازی نقشهای اصلی اثر را هم تحت الشعاع قرار داده است.
به مناسبت زادروز این بازیگر ریشه دار و دوستداشتنی (پورصمیمی متولد ۹ اسفند ۱۳۲۲ است)، صفحه ناقابلی را تدارک دیدهایم. گفتگو با ابراهیم وحیدزاده، کارگردان پیشکسوت سینما که پورصمیمی در دو فیلم او به نامهای تحفهها و معادله بازی کرده و هر دو بار هم تحسینشده و یادداشت اختصاصی برزو نیکنژاد، نویسنده و کارگردان که تازهترین حضور پورصمیمی، مربوط به فیلم دوزیست ساخته اوست، مهمترین بخشهای این ویژه نامه تولدی هستند. عمر جناب پورصمیمی دراز باد.
بسیار کم و بهندرت پیش آمده که سعید پورصمیمی، در سینما دو بار با یک کارگردان کار کند. وسواس و گزیدهکاری او در همه این سالها شاید اصلیترین دلیل این اتفاق نادر در کارنامهاش باشد. با این حال شما جزو آن یکی دو نفر کارگردانی هستید که پورصمیمی در دو فیلم با شما همکاری کرد؛ تحفهها و معادله که اتفاقا به خاطر بازیهای خوبش در هر دو تحسین شد: برای اولی جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل مرد را در ششمین دوره جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد و برای دومی هم نامزد دریافت این جایزه در بیست و دومین دوره شد. نکته دیگر اینکه شما فقط یک سال با پورصمیمی فاصله سنی دارید که خود میتواند از دلایل این رفاقت و همکاری دیرینه و دائمی باشد.
زمانی که به تهران آمدم و دانشکده هنرهای درامـاتیک میرفتم، نمایشی را در انجمن فرهنگی ایران و فرانسه دیدم به اسم «گاومیش سرخ با شاخهای سبز». دوست ما آقای پورصمیمی در این کار بازی میکرد. من خیلی از آن نمایش و بازی آقای پورصمیمی خوشم آمد و با ایشان بیشتر آشنا شدم. این دوستی بعدها با همراهی دوستان دیگر دانشکده مثل ژرژ پطروسی و مریم معترف ادامه پیدا کرد. بعد به واحد نمایش تلویزیون رفتیم و آنجا با آقای داوود رشیدی (مدیر وقت واحد نمایش تلویزیون) کار میکردیم. این همکاری ها، دوستی ما را هم تقویت کرد و وقتی بعد از انقلاب، میخواستم اولین فیلم سینماییام، «تحفه ها» را بسازم، آقای پورصمیمی هم محبت کرد و آمد و بازی کرد. خوشبختانه برای هر دوی ما هم اتفاقات خوبی افتاد و کار موردتوجه قرار گرفت.
پورصمیمی شیرینیها و بازیگوشیهای دلپذیری در بازیگری دارد. چقدر از نقش توسل در تحفهها و علیمراد در معادله، محصول طنازیهای خود اوست و چقدر شما به عنوان نویسنده و کارگردان در آن نقش داشتید؟
هیچوقت در هیچکدام از کارها، بازیگرها را محدود نکردم. همیشه بازیگران در فیلمهایم قبل از فیلمبرداری، فیلمنامه را میخواندند و به شناختی از شخصیتها میرسیدند. وقتی هم که فیلمبرداری شروع میشد، خودشان نقشها را پیش میبردند و من فقط مواقعی که لازم میشد، بازیهایشان را روتوش میکردم. آقای پورصمیمی و دیگر دوستان هم اگر ایدهای برای بهتر شدن سکانس به ذهنشان میرسید، مطرح میکردند و من هم گوش میکردم. اگر زیبا و متناسب با آن سکانس و کلیت قصه فیلم بود، خواهش میکردم آن پیشنهاد را عملی کنند. گاهی حتی در این مورد، بداههگوییهای خوب و مناسب در کار هم موردتوجه من قرار میگرفت.
چرا این جنس کمدیهای خوب و استاندارد و سالم و جذاب همچون تحفهها و معادله، دیگر کمتر در سینمای ما ساخته میشود و کمدیها سمت و سوی دیگری دارند و غالبا سطحیتر هستند؟
دلایل مختلفی دارد؛ یکی اینکه مشخص شده که کمدی میفروشد، بنابراین اکثر سازندگان آثار سینمایی سراغ ساخت فیلمهای کمدی رفتهاند، اما متاسفانه گاهی این کاره نیستند و صلاحیتش را چه به عنوان فیلمنامهنویس و چه به عنوان کارگردان ندارند. این وضعیت، باعث مشکلاتی در سینمای کمدی شده است. جدا از این، تماشاگران به دلیل اینکه در این سالها به خاطر برخی کارهای تلویزیون و سینما به تماشای کارهای سهل و ساده عادت داده شدهاند، ترجیح میدهند سراغ دیدن فیلمهایی بروند که موقع تماشای آن از فکر کردن گریزان باشند و فقط بروند و بخندند.
این هم به دلیل بیسوادی و ناآگاهی مردم نیست، بلکه ماجرا این است که فشارهای اقتصادی و اجتماعی آنقدر در این سالها زیاد شده که مردم در سینما دنبال مفر میگردند که مشکلات را فراموش کنند. این دوستان سازنده فیلمها هم باتوجه به این مطلب سعی میکنند در فیلمها روی تابوها و جوکهایی که در جمعهای مردانه گفته میشود، تمرکز کنند و به شکل خیلی سطحی و دم دستی، باعث خنده شوند. نکته دیگر اینکه در ابتدای انقلاب، یک دسته بندی برای فیلمها وجود داشت و آثار را به سه گروه الف، ب و ج تقسیم میکردند.
سودش این بود که کسانی که فیلمهای باارزشتری میساختند، از زمان نمایش و فروش بیشتر برخوردار میشدند و این انگیزهای میشد برای سرمایهگذاران فیلم که چنین سمت و سویی داشته باشند. وقتی این دسته بندی از بین رفت، دوغ و دوشاب یکی شد و همه هر کاری دوست داشتند در سینما کردند و آن آدمهایی که در این زمینه میخواستند کارهای خوبی انجام دهند، با ممانعتهای تهیهکنندهها روبهرو میشدند. در این شرایط آنها دو راه بیشتر نداشتند یا کنار بکشند یا در مسیری که به آنها دیکته میشد، کار کنند. اینطوری شد که رسیدیم به اینجایی که الان هستیم.
این همان وضعیتی است که باعث غیبت کارگردانهایی مثل شما و کمکاری بازیگرانی مثل سعید پورصمیمی میشود و سینمای ما از ظرفیتهایی این چنینی استفاده نمیکند.
بله خب، این هم هست، اما مقوله جوانگرایی هم خیلی در سینمای ما متداول شده است، هم به دلیل اینکه سن بیشتر تماشاگران سینما بین ۱۸ تا ۳۵ سال است و هم اینکه خود تهیهکنندهها به این نتیجه رسیدهاند که بیشتر زیبایی چهره مهم است تا توانایی بازیگر و به این مساله بیشتر توجه نشان میدهند و با آن همسو میشوند. مجموع این دلایل باعث میشود آدمهای گزیدهکار و آنهایی که کار باارزشی را ارائه میدهند، زیاد مورد عنایت قرار نگیرند.
سعید پورصمیمی، بازیگر درجه یک نقشهای مکمل است. چطور بازیگری با میزان حضور کمتر، میتواند حضور جذابتر و موثرتری از ستارههای فیلمها داشته باشد؟
اساتید کار بازیگری، مطلبی را عنوان میکنند که ما نقش خوب و بد و کوتاه و بلند نداریم، بلکه بازیگر خوب و بد داریم. آدمهایی هستند که به دلیل سوپراستار بودن، سالها رل اول بازی میکنند، اما بازیگر خوبی نیستند. ولی برخی بازیگران نقشهای مکمل همیشه میدرخشند، مثل آقای پورصمیمی. حضور در نقشهای مکمل هم به خواست خود بازیگر برمیگردد که فکر میکند در این نقشها توانایی حضور موثرتری دارد و هم به فیزیک و شیوه بازیگری آنها که با نقشهای مکمل تناسب بیشتری دارد.
در همه سالهایی که آموزشگاه بازیگری مکتب کمدی ایران را اداره میکنید، با هنرجویان زیادی سروکار داشته و دارید. احیانا استعدادی مثل پورصمیمی را شناسایی کردهاید و ممکن است از این کلاسها بازیگری در حد و اندازه او بیرون بیاید؟
شما را ارجاع میدهم به فیلم کمالالملک (علی حاتمی) و آن صحنهای که مدیر مدرسه هنر به ناصرالدین شاه، وعده تربیت نهال برومند دیگری همچون کمالالملک جوان را در سال آینده میدهد. ناصرالدین شاه هم به او میگوید: «امیدوار نباشید. مدرسه هنر، مزرعه بلال نیست آقا که هر سال محصول بهتری داشته باشد. در کواکب آسمان هم یکی میشود ستاره رخشان، الباقی سو سو میزنند.»
در فیلم معادله، آقای پورصمیمی با مهرههایی در دهان بازی میکرد، درست است؟ آدم یاد گریم مارلون براندو در پدرخوانده میافتد.
بله، علیمراد در فیلم، آدمی زنباره، خوشگذران و خوش خوراک است و این باید در چهره و فیزیک این آدم هم برجسته میشد. آن موقع لُپهای آقایپورصمیمی، تورفته بود و با تصوری که من از این شخصیت داشتم، مغایرت داشت. برای همین با هم راه افتادیم و رفتیم سراغ یک آقای دندانسازی که خیلی به آقای پورصمیمی ارادت داشت. آنجا دو پروتز قابل حمل و برداشت برای این کار ساخته شد و هروقت آقای پورصمیمی میخواست جلوی دوربین برود، اینها را در دهان میگذاشت و بازی میکرد.
صحنه جالبی هم از فیلم تحفهها یادم آمد که پورصمیمی «یافتم» گویان از حوض خارج میشود. احیانا خواستید به آن یافتم یافتم ارشمیدس ارجاع بدهید؟
بله، دقیقا. یک جور بازی با ماجرای ارشمیدس بود و، چون تماشاگر ذهنیتی از این اتفاق داشت، دیدن این صحنه به شکلی دیگر در فیلم برایش ایجاد کمدی و خنده میکرد.
پورصمیمی عادت داشت حتی در دوران دوبله فیلمهای فارسی هم خودش به جای خودش حرف بزند و حاضر نمیشد دوبلوری جایش حرف بزند. در تحفهها هم همینطور بود. چرا؟
چون احساس میکرد، گوینده باوجود ادای درست کلمات نمیتواند حس و حال پشت واژهها را مثل خود بازیگر آن نقش بیان کند. البته بعضی از هنرپیشهها، چون نمیتوانستند سینک و هماهنگ به جای خودشان صحبت کنند، گویندهها این کار را انجام میدادند.
شما نمیدانید چرا سعید پورصمیمی سالهاست مصاحبه نمیکند؟!
ایشان معمولا از مصاحبه کردن گریزان است. دلیلش را نمیدانم، شاید در سالهای اول تجربهای داشت که به دلش ننشست و در ادامه ترجیح داد مصاحبه نکند.
از برخی دوستان رسانهای و سینمایی شنیده ام که پورصمیمی آدم تلخی است! همینطور است واقعا؟
(می خندد) قضیه از بیرون اینطور است و ایشان تا زمانی که در جمعی ناشناخته حضور دارد، آدمی بسیار جدی به نظر میآید. اما وقتی همراه دوستان گاه گداری برای صرف شام جمع میشویم، کلی برایمان فضاسازی کمیک میکند و همه از خنده رودهبر میشویم.
در پایان اگر جمله و نکتهای دارید، بفرمایید.
آرزو دارم اگر در آینده بتوانم فیلمی بسازم، حتما بار دیگر با سعید پورصمیمی همکاری داشته باشم و آن شادمانی و لذتی که از حضورش میبرم را باز هم به دست بیاورم.
رفاقت با سیمرغ
سعید پورصمیمی رفیق گرمابه و گلستان سیمرغ است. او در میان بازیگران نقش مکمل، بیشترین تعداد دریافت سیمرغ بلورین جشنواره فیلم فجر و نامزدی دریافت آن را دارد. پورصمیمی تاکنون چهار بار نامزد دریافت این جایزه شده و سه بار دیگر هم موفق شده با دست پر، اختتامیه جشنواره فیلم فجر را ترک کند. پورصمیمی با کارنامهای قابل اعتنا در تئاتر و تلویزیون، شروعی توفانی در سینما داشت و همان سرچراغی و با دو فیلم اولش، ناخدا خورشید (ناصر تقوایی) و تحفهها (ابراهیم وحید زاده)، دو سیمرغ بلورین (یا به سیاق آن سالها لوح زرین) نقش مکمل مرد جشنواره را دشت کرد.
در فیلم تقوایی بازی درخشانی به نقش ملول، وردست ناخدا خورشید داشت و وفاداری طنازانهاش را تا پایان حفظ کرد. در تحفهها هم در نقش توسل، آدم فرصت طلب و به دنبال جاه و مقام، حضوری نمکین و پرانرژی داشت. بازی هنرمندانهاش به نقش جامی در پرده آخر (واروژ کریم مسیحی) هم سومین سیمرغ را برایش به ارمغان آورد. با بازیهای خوبش در سرزمین خورشید، زشت و زیبا، معادله و تک درختها هم نامزد دریافت این جایزه شد.
به جز این بازیهای تحسینشده در جشنواره، پورصمیمی بازیهای خوب دیگر هم در کارنامه دارد، از آبادانیها و عشق طاهر بگیرید تا عروس آتش و اینجا چراغی روشن است و... خوشبختانه این حضورهای جلوه گرانه همچنان ادامه دارد؛ تماشای نرگس سرخوش که این روزها بر پرده سینماهاست، یکی از نقشآفرینیهای سالهای اخیر پورصمیمی است. همچنین از حالا منتظر اکران دوزیست ساخته برزو نیک نژاد در سال آینده هم باشید که پورصمیمی، با همان هنر و اقتدار همیشگیاش، کاری میکند کارستان و همچون همیشه دیدنی است.
سعید پورصمیمی؛ پیرمرد شیرین سینما
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com