- عضویت
- 12/12/19
- ارسال ها
- 612
- امتیاز واکنش
- 3,971
- امتیاز
- 228
- زمان حضور
- 14 روز 6 ساعت 16 دقیقه
نویسنده این موضوع
تفسیر اشعار مولانا نیاز به شناختی تخصصی دارد، بسیاری از ادیبان و صاحب نظران ادبیات فارسی نیز در مقامی نیستند که بخواهند اشعار مولانا را تفسیر و تعبیر کنند. بی جهت نیست که مقامی تحت عنوان “مولانا شناس” داریم. بنده حقیر با توجه به وسع و سواد اندکی که دارم سعی میکنم در این مورد فقط به معنای عینی و آنی ابیات بپردازم چون همانطور که میدانیم دنیای مولانا نیاز به پژوهش های فراوان دارد و البته از فهم این حقیر خارج است. در حد بضاعت خودم اضافه میکنم: آنچه مشهود است و مورد اتفاق اکثریت صاحب نظران این حوزه، مولانا شخصیت شمس تبریزی را تجسمی از خالق یا خدای متعال روی زمین میداند. غزلیات شمس عمدتا برای شمس تبریزی سروده شده و به او تقدیم شده است. پس شما میتوانید مخاطب این اشعار را شمس تبریز و همزمان خالق هستی و یا حتی بنا به تصور خودتان هر کسی که میخواهید تصور کنید.
جان منی جان منی جان من
آن منی آن منی آن من
مثل جان در بدنمهستی،همچون جان متعلق به منی
شاه منی لایق سودای من
قند منی لایق دندان من
تو نقطه اوجآرزوهای منی، تو شیرین ترین مزه، شیرینترین حالت یا به تعبیری، همان آرامشی هستی که خواستارش هستم.
نور منی باش در این چشم من
چشم من و چشمه حیوان من
تو همان نوری هستی که چشمانمرا برای دیدن روشن میکند، تو به من محرمی، تو به من نزدیکی، گویی تو چشمه آب حیات هستی که باعث عمر جاودانه و طولانی من میشوی
گل چو تو را دید به سوسن بگفت
سرو من آمد به گلستان من
آنقدر زیبایی که گل ها و ریاحین نیز به زیبایی تو معترف هستند. تورا قامتی چونسرو است که سرآمد تمام درختان هر باغ و گلستانی
از دو پراکنده تو چونی بگو
زلف تو حال پریشان من
از پریشانی من و گیسوانت که در باد رها هستند چه حالی داری؟ چه لذتی میبری؟
دو پراکنده: منظور شاعر از دو پراکنده، اول گیسوی دلدار است و دوم حال منقلب خودش بر اثر عشق به دلدار
دست فشان سرخوش کجا میروی
پیش من آ ای گل خندان من
راه رفتن تو مانند رقص و سماع است، ای دلبری که مثل گل با طراوت و شادابی،همیشه با من باش
ای رسن زلف تو پابند من
چاه زنخدان تو زندان من
ای که موهای تو گویی مانند یک طناب دست و پای مرا بسته، یا عبارتی مفهومی تر: موهای تو همان طناب عشق است که مرا گرفتار کرده است. چاله زنخدان تو مانند زندانی شده که من در آن اسیرم
جان منی جان منی جان من
آن منی آن منی آن من
مثل جان در بدنمهستی،همچون جان متعلق به منی
شاه منی لایق سودای من
قند منی لایق دندان من
تو نقطه اوجآرزوهای منی، تو شیرین ترین مزه، شیرینترین حالت یا به تعبیری، همان آرامشی هستی که خواستارش هستم.
نور منی باش در این چشم من
چشم من و چشمه حیوان من
تو همان نوری هستی که چشمانمرا برای دیدن روشن میکند، تو به من محرمی، تو به من نزدیکی، گویی تو چشمه آب حیات هستی که باعث عمر جاودانه و طولانی من میشوی
گل چو تو را دید به سوسن بگفت
سرو من آمد به گلستان من
آنقدر زیبایی که گل ها و ریاحین نیز به زیبایی تو معترف هستند. تورا قامتی چونسرو است که سرآمد تمام درختان هر باغ و گلستانی
از دو پراکنده تو چونی بگو
زلف تو حال پریشان من
از پریشانی من و گیسوانت که در باد رها هستند چه حالی داری؟ چه لذتی میبری؟
دو پراکنده: منظور شاعر از دو پراکنده، اول گیسوی دلدار است و دوم حال منقلب خودش بر اثر عشق به دلدار
دست فشان سرخوش کجا میروی
پیش من آ ای گل خندان من
راه رفتن تو مانند رقص و سماع است، ای دلبری که مثل گل با طراوت و شادابی،همیشه با من باش
ای رسن زلف تو پابند من
چاه زنخدان تو زندان من
ای که موهای تو گویی مانند یک طناب دست و پای مرا بسته، یا عبارتی مفهومی تر: موهای تو همان طناب عشق است که مرا گرفتار کرده است. چاله زنخدان تو مانند زندانی شده که من در آن اسیرم
معنی و تفسیر آهنگ قند منی
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com