- عضویت
- 12/12/19
- ارسال ها
- 612
- امتیاز واکنش
- 3,971
- امتیاز
- 228
- زمان حضور
- 14 روز 6 ساعت 16 دقیقه
نویسنده این موضوع
دوستان به کرات در مورد مبحث مولانا شناسی و رجوع به منابع معتبر صحبت کرده ایم. آنچه در مورد اشعار مولانا در این سلسله نوشتار گفتیم و نوشتیم تنها معنی ابیات است نه تفسیر. برای بار چندم عرض میکنم تفسیر اشعار مولانا مثل شنا کردن در اقیانوس است و شناگری ماهر و زبر دست میخواهد. پس اگر دنبال شناخت بهتر مفاهیم اشعار مولانا هستید حتما منابع معتبر را مطالعه کنید.
باز آمدم باز آمدم از پیش آن یار آمدم
در من نگر در من نگر بهر تو غمخوار آمدم
برگشتم، از حضور نورانی او کسب فیض کرده برگشتم (احتمالا منظور مولانا شمس تبریز است، چونامکان دیدار با خالق برای جسم زمینی مولانا میسر نیست) به مننگاه کن! برای تو پندانه ها دارم، برای کامیابی تو بی قرارم.
شاد آمدم شاد آمدم از جمله آزاد آمدم
چندین هزاران سال شد تا من به گفتار آمدم
آسوده و با روح و روانی شاد و سبکبار از دنیا و مافی هایش هستم، گویی از رنجی هزار ساله آسوده شدم، در تمام مدت رنج کشیدن ها اجازه صحبت کردن و پند و اندرز دادن نداشتم.
آن جا روم آن جا روم بالا بُدم بالا روم
بازم رهان بازم رهان کاین جا به زنهار آمدم
به سوی معبود خویش باز میگردم،مناز جنس خاکیاننبوده و نیستم، مناز بهشت برین به خاک سقوط کرده ام. دوباره به همان جایی میروم که به آن تعلق دارم. معبود من، مرا دوباره به سوی خودت برگردان، من در این دنیای خاکی پناهنده شده ام، جایگاه واقعی ام را به منپس بده
من مرغ لاهوتی بُدم دیدی که ناسوتی شدم
دامش ندیدم ناگهان در وی گرفتار آمدم
من از عالم ملکوتم، دیدی که با نافرمانی پدرم زمینی شدم (شاید اشاره ای به داستان آدمو حوا و خوردن میوه ممنوعه) من مانند پرنده ای هستم که در طلب دانه است، دام را نمیبیند و شکار میشود.
من نور پاکم ای پسر نه مُشت خاکم مختصر
آخر صدف من نیستم من دُر شهوار آمدم
جنس من تنها خاک نیست. در من نوری از وجود حضرت حق است. من مرواریدی نیستم که راحت یافت شوم، من مرواریدی شاه پسند و اعلا هستم که به سادگی یافت نخواهد شد.
ما را به چشم سَر مبین ما را به چشم سِر ببین
آن جا بیا ما را ببین کان جا سبکبار آمدم
مرا به چشم زمینی نگاه نکن. برای شناخت و قضاوت من چشمی فراتر از چشم زمینی نیاز داری. مرا در جایگاه واقعی خودمنظاره کن،یعنی جایگاهی در کنار و همنشینی حضرت حق. جایی فراتر از دنیای اینزمینی ها… جایی که من امروز از آنصحبت میکنم.
از چار مادر برترم وز هفت آبا نیز هم
من گوهر کانی بُدم کاین جا به دیدار آمدم
از عناصر چهارگانه بهترم، چون علاوه بر دست ساز خدا بودن در من نوری از خود او نیز تجلی دارد. من از اسمان های هفتگانه نیز فراتر هستم. (شاید از فرشتگان برترم چون جنس من تنها از جنس خاک مثل حیوانات یا جنس نور یعنی جنس فرشتگاننیست. منمخلوطی از این دو هستم) من مانند جواهری هستم که از بخت بد یا از برعکس، از روی خوشبختی در دستان شما هستم.
یارم به بازار آمدهست چالاک و هشیار آمدهست
ور نه به بازارم چه کار وی را طلبکار آمدم
مناز این دنیای فانی چه چیز میخواهم؟ چه چیز میخواهم جز شمس تبریزی که جلوه خدای متعال است روی زمین. من در این جهان میگردم و میگردم (گشتم و گشتم) تا او را بیابم تا از صفات و جلوه های روحانی او کسب فیض کنم
باز آمدم باز آمدم از پیش آن یار آمدم
در من نگر در من نگر بهر تو غمخوار آمدم
برگشتم، از حضور نورانی او کسب فیض کرده برگشتم (احتمالا منظور مولانا شمس تبریز است، چونامکان دیدار با خالق برای جسم زمینی مولانا میسر نیست) به مننگاه کن! برای تو پندانه ها دارم، برای کامیابی تو بی قرارم.
شاد آمدم شاد آمدم از جمله آزاد آمدم
چندین هزاران سال شد تا من به گفتار آمدم
آسوده و با روح و روانی شاد و سبکبار از دنیا و مافی هایش هستم، گویی از رنجی هزار ساله آسوده شدم، در تمام مدت رنج کشیدن ها اجازه صحبت کردن و پند و اندرز دادن نداشتم.
آن جا روم آن جا روم بالا بُدم بالا روم
بازم رهان بازم رهان کاین جا به زنهار آمدم
به سوی معبود خویش باز میگردم،مناز جنس خاکیاننبوده و نیستم، مناز بهشت برین به خاک سقوط کرده ام. دوباره به همان جایی میروم که به آن تعلق دارم. معبود من، مرا دوباره به سوی خودت برگردان، من در این دنیای خاکی پناهنده شده ام، جایگاه واقعی ام را به منپس بده
من مرغ لاهوتی بُدم دیدی که ناسوتی شدم
دامش ندیدم ناگهان در وی گرفتار آمدم
من از عالم ملکوتم، دیدی که با نافرمانی پدرم زمینی شدم (شاید اشاره ای به داستان آدمو حوا و خوردن میوه ممنوعه) من مانند پرنده ای هستم که در طلب دانه است، دام را نمیبیند و شکار میشود.
من نور پاکم ای پسر نه مُشت خاکم مختصر
آخر صدف من نیستم من دُر شهوار آمدم
جنس من تنها خاک نیست. در من نوری از وجود حضرت حق است. من مرواریدی نیستم که راحت یافت شوم، من مرواریدی شاه پسند و اعلا هستم که به سادگی یافت نخواهد شد.
ما را به چشم سَر مبین ما را به چشم سِر ببین
آن جا بیا ما را ببین کان جا سبکبار آمدم
مرا به چشم زمینی نگاه نکن. برای شناخت و قضاوت من چشمی فراتر از چشم زمینی نیاز داری. مرا در جایگاه واقعی خودمنظاره کن،یعنی جایگاهی در کنار و همنشینی حضرت حق. جایی فراتر از دنیای اینزمینی ها… جایی که من امروز از آنصحبت میکنم.
از چار مادر برترم وز هفت آبا نیز هم
من گوهر کانی بُدم کاین جا به دیدار آمدم
از عناصر چهارگانه بهترم، چون علاوه بر دست ساز خدا بودن در من نوری از خود او نیز تجلی دارد. من از اسمان های هفتگانه نیز فراتر هستم. (شاید از فرشتگان برترم چون جنس من تنها از جنس خاک مثل حیوانات یا جنس نور یعنی جنس فرشتگاننیست. منمخلوطی از این دو هستم) من مانند جواهری هستم که از بخت بد یا از برعکس، از روی خوشبختی در دستان شما هستم.
یارم به بازار آمدهست چالاک و هشیار آمدهست
ور نه به بازارم چه کار وی را طلبکار آمدم
مناز این دنیای فانی چه چیز میخواهم؟ چه چیز میخواهم جز شمس تبریزی که جلوه خدای متعال است روی زمین. من در این جهان میگردم و میگردم (گشتم و گشتم) تا او را بیابم تا از صفات و جلوه های روحانی او کسب فیض کنم
تفسیر آهنگ باز آمدم
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com