خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
  • شروع کننده موضوع Leyla
  • تاریخ شروع

Leyla

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
12/12/19
ارسال ها
612
امتیاز واکنش
3,971
امتیاز
228
زمان حضور
14 روز 6 ساعت 16 دقیقه
نویسنده این موضوع
دلم تا عشقباز آمد در او جز غم نمی‌بینم
دلی بی‌غم کجا جویم که در عالم نمی‌بینم

وقتی که دلم عاشق و خراب گشت، به جز غم و اندوه در آن چیزی نمی بینم، کجا به دنبال انسان ِ بی غم و اندوه(عاشق) بگردم، در حالی که در جهان وجود ندارد.

دمی با همدمی خرم ز جانم بر نمی‌آید
دمم با جان برآید چون که یک همدم نمی‌بینم

حتی لحظه یی از عُمر ِ من در گفتگو با همدم و همزبان نمی گُذرد. نفس کشیدن برای من به سختی ِ جان کندن است وقتی که یک همزبان پیدا نمی کنم

مرا رازی‌ست اندر دل، به خون دیده پرورده
ولیکن با که گویم راز چون محرم نمی‌بینم

من رازی در دل دارم که آن را با اشک ِ خونین ِ چَشم پَرورانده ام، اما این راز را با چه کسی می توانم در میان بگذارم وقتی که یک مَحرم ِ راز پیدا نمی کنم؟

قناعت می‌کنم با درد چون درمان نمی‌یابم
تحمل می‌کنم با زخم چون مرهم نمی‌بینم

هنگامی که درمانی و راز داری برای درد و راز هایم پیدا نمیکنم، با دردهایم می سازم‌. و همچنین وقتی مرهمی نمی بینم تا آن را بر روی ِ زخم هایم بگذارم، دردش را تحمل می کنم.


تفسیر آهنگ راز

 
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا