- عضویت
- 6/2/20
- ارسال ها
- 7,624
- امتیاز واکنش
- 13,279
- امتیاز
- 428
- زمان حضور
- 82 روز 4 ساعت 42 دقیقه
نویسنده این موضوع
کلی ریمر، نویسنده ای استرالیایی است. او تا به حال پنج رمان نوشته و نامش در فهرست نویسندگان پرفروش USA Today به چشم می خورد. ریمر به همراه خانواده اش در مناطق روستایی استرالیا زندگی می کند. رمان های او به بیش از بیست زبان ترجمه شده اند.
***
شرح و توضیحات کتاب رمان When I Lost You (وقتی تو را از دست دادم) اثر کلی ریمر:
هنگامی که لئو Leo و مولی Molly باهم ازدواج کردند به این باور رسیده بودند که شکست ناپذیر هستند و می توانند با یکدیگر دنیا را فتح کنند. اما لئو Leo که خبرنگار جنگ است در یک حادثه حافظه اش را از دست می دهد. مولی Molly سعی می کند تا این شکاف را پر کرده و خود را دوباره به او بشناساند که این کار موجب می شود آن دو دوباره عاشق یکدیگر شوند. اما مشکلی وجود دارد و مولی Molly چیزی را پنهان می کند. مسئله ای بسیار بزرگ. هرچقدر ان دو بهم نزدیک می شوند مولی Molly بیشتر می ترسد که مبادا همسرش گذشته را به یاد اورد. ایا با بازگشت حافظه لئو Leo ، مولی Molly او را از دست خواهد داد؟
***
کتاب وقتی تو را از دست دادم، رمانی نوشته ی کلی ریمر است که نخستین بار در سال 2016 وارد بازار نشر شد. وقتی لئو و مالی با هم آشنا شدند و ازدواج کردند، فکر می کردند که هیچ چیز جلودارشان نخواهد بود. آن ها می توانستند در کنار هم از پس تمام دنیا برآیند. اما لئو که گزارشگر جنگ است، برای تجربه ی ماجراجویی های مختلف زندگی می کند و وقتی به درون ناشناخته ها قدم می گذارد، اتفاقی تراژیک رقم می خورد و او حافظه اش را از دست می دهد. مالی به کمک او می آید تا خاطراتش را زنده کند و طولی نمی کشد که این دو، دوباره عاشق هم می شوند. اما مشکل اینجاست که مالی، چیزی را پنهان نگه داشته است؛ چیزی بسیار مهم. در واقع، همسر مهربانی که خود را وقف مراقبت از شوهرش کرده، فقط یک دروغ است. مالی هرچه بیشتر به شوهرش نزدیک می شود، بیشتر از این موضوع می ترسد که لئو شاید همه چیز را به یاد آورد. خاطرات لئو شروع به بازگشتن می کنند اما آیا این یعنی مالی یک بار دیگر مرد مورد علاقه اش را از دست خواهد داد؟
قسمت هایی از کتاب وقتی تو را از دست دادم
دلخوری، نفرت را به وجود می آورد که عنصری زشت و زهرآگین در یک رابـ*ـطه است. متضاد احترام است و این دو نمی توانند در حضور دیگری وجود داشته باشند.
من همیشه فقط می خواستم او را به دست آورم، اما به دست آوردن کسی که مدام خودش را عقب می کشد، کار خیلی خیلی سختی است.
ماجرای عشق همین است. می توانی از آن سوءاستفاده کنی، می توانی قدرتش را بگیری، می توانی آن را در نفرت بپیچی، یا با تمام توانت برای نابودی اش تلاش کنی. اما به محض این که چراغ عشق روشن شود، همیشه کورسویی از آن باقی می ماند.
***
شرح و توضیحات کتاب رمان When I Lost You (وقتی تو را از دست دادم) اثر کلی ریمر:
هنگامی که لئو Leo و مولی Molly باهم ازدواج کردند به این باور رسیده بودند که شکست ناپذیر هستند و می توانند با یکدیگر دنیا را فتح کنند. اما لئو Leo که خبرنگار جنگ است در یک حادثه حافظه اش را از دست می دهد. مولی Molly سعی می کند تا این شکاف را پر کرده و خود را دوباره به او بشناساند که این کار موجب می شود آن دو دوباره عاشق یکدیگر شوند. اما مشکلی وجود دارد و مولی Molly چیزی را پنهان می کند. مسئله ای بسیار بزرگ. هرچقدر ان دو بهم نزدیک می شوند مولی Molly بیشتر می ترسد که مبادا همسرش گذشته را به یاد اورد. ایا با بازگشت حافظه لئو Leo ، مولی Molly او را از دست خواهد داد؟
***
کتاب وقتی تو را از دست دادم، رمانی نوشته ی کلی ریمر است که نخستین بار در سال 2016 وارد بازار نشر شد. وقتی لئو و مالی با هم آشنا شدند و ازدواج کردند، فکر می کردند که هیچ چیز جلودارشان نخواهد بود. آن ها می توانستند در کنار هم از پس تمام دنیا برآیند. اما لئو که گزارشگر جنگ است، برای تجربه ی ماجراجویی های مختلف زندگی می کند و وقتی به درون ناشناخته ها قدم می گذارد، اتفاقی تراژیک رقم می خورد و او حافظه اش را از دست می دهد. مالی به کمک او می آید تا خاطراتش را زنده کند و طولی نمی کشد که این دو، دوباره عاشق هم می شوند. اما مشکل اینجاست که مالی، چیزی را پنهان نگه داشته است؛ چیزی بسیار مهم. در واقع، همسر مهربانی که خود را وقف مراقبت از شوهرش کرده، فقط یک دروغ است. مالی هرچه بیشتر به شوهرش نزدیک می شود، بیشتر از این موضوع می ترسد که لئو شاید همه چیز را به یاد آورد. خاطرات لئو شروع به بازگشتن می کنند اما آیا این یعنی مالی یک بار دیگر مرد مورد علاقه اش را از دست خواهد داد؟
قسمت هایی از کتاب وقتی تو را از دست دادم
دلخوری، نفرت را به وجود می آورد که عنصری زشت و زهرآگین در یک رابـ*ـطه است. متضاد احترام است و این دو نمی توانند در حضور دیگری وجود داشته باشند.
من همیشه فقط می خواستم او را به دست آورم، اما به دست آوردن کسی که مدام خودش را عقب می کشد، کار خیلی خیلی سختی است.
ماجرای عشق همین است. می توانی از آن سوءاستفاده کنی، می توانی قدرتش را بگیری، می توانی آن را در نفرت بپیچی، یا با تمام توانت برای نابودی اش تلاش کنی. اما به محض این که چراغ عشق روشن شود، همیشه کورسویی از آن باقی می ماند.
معرفی کتاب وقتی تو را از دست دادم | کلی ریمر
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: