- عضویت
- 6/2/20
- ارسال ها
- 7,624
- امتیاز واکنش
- 13,279
- امتیاز
- 428
- زمان حضور
- 82 روز 4 ساعت 42 دقیقه
نویسنده این موضوع
کتاب دختر جوان و همسر خیالیش، رمانی نوشته ی جولیا کوئین است که نخستین بار در سال 2017 منتشر شد. سیسیلیا هارکورت پس از این که برادرش در جبهه های جنگ آسیب می بیند، با دو انتخاب بسیار سخت رو به رو می شود: زندگی در کنار عمه ای که ندیمه است و یا ازدواج با یکی از خویشاوندان نه چندان نجیب خود. سیسیلیا اما در عوض، راه سوم را انتخاب می کند و با هدف یافتن و مراقبت از برادرش، به سفری طولانی می رود. اما پس از یک هفته جست و جو، او به جای برادرش، بهترین دوست او یعنی افسری جذاب به نام ادوارد راکسبی را پیدا می کند. ادوارد بیهوش است و به کمک سیسیلیا نیاز دارد، و سیسیلیا نیز با خود عهد می بندد که جان این سرباز را نجات خواهد داد، حتی اگر ماندن در کنار او به معنای گفتن دروغی کوچک باشد... اما آیا فقط اوست که در حال پنهان کردن اسرار است؟
معرفی کتاب دختر جوان و همسر خیالیش
دختر جوان و همسر خیالیاش داستانی نوشته جولیا کوئین است که سرگذشت جالب دختری را روایت میکند که مجبور میشود خود را همسر مردی معرفی کند که تا به حال او را ندیده است.
خلاصه کتاب دختر جوان و همسر خیالیش
داستان در دوران جنگ میگذرد. سیسلیا هارکورت که به تازگی پدرش را از دست داده از شهری کوچک به نیویورک آمده تا برادرش را پیدا کند که اتفاقی از یک سرباز میشنود که دوست برادرش، ادوارد رکسبی را به بیمارستان شهر آوردهاند. او ادوارد را میشناسد و میداند صمیمیترین دوست توماس، برادرش است، اما تابه حال او را ندیده است. جالب این جا است که در طول جنگ هر زمان توماس برای خواهرش نامه مینوشت، ادوارد هم چند خطی از طف خودش به نامه اضافه میکرد و برای او میفرستاد. بنابراین سیسلیا تصمیم میگیرد به دیدن او در بیمارستان برود. در بیمارستان وقتی سیسلیا می خواهد ادوارد را ببیند نگهبانان اجازه نمیدهند و میگویند تنها پرسنل ارتش و خانوادههایشان حق دیدن سروان رُکسبی را دارند و این مانع باعث میشود سیسلیا ناگهان خود را همسر ادوارد معرفی کند و همین موضوع اتفاقات جالبی را برایش رقم میزند.
قسمت هایی از کتاب دختر جوان و همسر خیالیش
چیزی که می توانی را تغییر بده و چیزی که نمی توانی تغییر دهی را بپذیر.
به فکرش خطور کرد که شاید اصلا نباید با زنی با چنین چشمان شگفت انگیزی ازدواج می کرد.
این نامه برای هر دوی شماست. خیلی خوشحالم که یکدیگر را دارید. دنیا جای مهربان تری است وقتی بار زندگی را می توان با کسی سهیم شد.
جملاتی از کتاب دختر جوان و همسر خیالیاش
(ادوارد تقلا میکرد نفس بکشد. انگار قلبش میخواست از قفسه سـ*ـینهاش بیرون بزند و تنها چیزی که میتوانست به آن فکر کند این بود که باید از روی این تختهخواب بلند شود. باید میفهمید اطرافش چه میگذرد. باید...)
(سیسیلیا برای آنکه او را آرام کند، جیغ زد: «بس است. باید خودت را آرام کنی.»)
(ادوارد جواب داد: «بگذار بلند شم.» با وجود این، منطقش به او یادآوری میکرد که نمیداند کجا برود.)
(سیسیلیا مچهای ادوارد را گرفت و گفت: «خواهش میکنم. کمی صبر کن تا نفست تازه شود.»)
(ادوارد درحالی که نفس نفس میزد، به سیسیلیا نگاه کرد و گفت: «چه اتفاقی دارد میافتد؟»)
(حرفش را خورد و سریع دور و برش را نگاهی کرد. سپس گفت: «فکر میکنم بهتر باشد منتظر دکتر باشیم.»)
(اما ادوارد عصبانیتر از آن بود که گوش دهد. پرسید: «امروز چند شنبه است؟»)
(سیسیلیا که انگار غافلگیر شده بود، پلکی زد و گفت: «جمعه.»)
(ادوارد سریع گفت: «تاریخ دقیق»)
(سیسیلیا بلافاصله جوابش را نداد. سپس کلماتش را با دقت انتخاب کرد و آهسته گفت: «امروز بیست و پنجم ژوئن است.»)
(ادوارد قلبش دوباره شروع به تپیدن کرد. «چی؟»)
(«اگر فقط منتظر...»)
(ادوارد خودش را کمی صافتر کرد و گفت: «نمیشود. اشتباه میکنی.»)
(سیسیلیا سرش را آرام تکان داد. «اشتباه نمیکنم.»)
معرفی کتاب دختر جوان و همسر خیالیش
دختر جوان و همسر خیالیاش داستانی نوشته جولیا کوئین است که سرگذشت جالب دختری را روایت میکند که مجبور میشود خود را همسر مردی معرفی کند که تا به حال او را ندیده است.
خلاصه کتاب دختر جوان و همسر خیالیش
داستان در دوران جنگ میگذرد. سیسلیا هارکورت که به تازگی پدرش را از دست داده از شهری کوچک به نیویورک آمده تا برادرش را پیدا کند که اتفاقی از یک سرباز میشنود که دوست برادرش، ادوارد رکسبی را به بیمارستان شهر آوردهاند. او ادوارد را میشناسد و میداند صمیمیترین دوست توماس، برادرش است، اما تابه حال او را ندیده است. جالب این جا است که در طول جنگ هر زمان توماس برای خواهرش نامه مینوشت، ادوارد هم چند خطی از طف خودش به نامه اضافه میکرد و برای او میفرستاد. بنابراین سیسلیا تصمیم میگیرد به دیدن او در بیمارستان برود. در بیمارستان وقتی سیسلیا می خواهد ادوارد را ببیند نگهبانان اجازه نمیدهند و میگویند تنها پرسنل ارتش و خانوادههایشان حق دیدن سروان رُکسبی را دارند و این مانع باعث میشود سیسلیا ناگهان خود را همسر ادوارد معرفی کند و همین موضوع اتفاقات جالبی را برایش رقم میزند.
قسمت هایی از کتاب دختر جوان و همسر خیالیش
چیزی که می توانی را تغییر بده و چیزی که نمی توانی تغییر دهی را بپذیر.
به فکرش خطور کرد که شاید اصلا نباید با زنی با چنین چشمان شگفت انگیزی ازدواج می کرد.
این نامه برای هر دوی شماست. خیلی خوشحالم که یکدیگر را دارید. دنیا جای مهربان تری است وقتی بار زندگی را می توان با کسی سهیم شد.
جملاتی از کتاب دختر جوان و همسر خیالیاش
(ادوارد تقلا میکرد نفس بکشد. انگار قلبش میخواست از قفسه سـ*ـینهاش بیرون بزند و تنها چیزی که میتوانست به آن فکر کند این بود که باید از روی این تختهخواب بلند شود. باید میفهمید اطرافش چه میگذرد. باید...)
(سیسیلیا برای آنکه او را آرام کند، جیغ زد: «بس است. باید خودت را آرام کنی.»)
(ادوارد جواب داد: «بگذار بلند شم.» با وجود این، منطقش به او یادآوری میکرد که نمیداند کجا برود.)
(سیسیلیا مچهای ادوارد را گرفت و گفت: «خواهش میکنم. کمی صبر کن تا نفست تازه شود.»)
(ادوارد درحالی که نفس نفس میزد، به سیسیلیا نگاه کرد و گفت: «چه اتفاقی دارد میافتد؟»)
(حرفش را خورد و سریع دور و برش را نگاهی کرد. سپس گفت: «فکر میکنم بهتر باشد منتظر دکتر باشیم.»)
(اما ادوارد عصبانیتر از آن بود که گوش دهد. پرسید: «امروز چند شنبه است؟»)
(سیسیلیا که انگار غافلگیر شده بود، پلکی زد و گفت: «جمعه.»)
(ادوارد سریع گفت: «تاریخ دقیق»)
(سیسیلیا بلافاصله جوابش را نداد. سپس کلماتش را با دقت انتخاب کرد و آهسته گفت: «امروز بیست و پنجم ژوئن است.»)
(ادوارد قلبش دوباره شروع به تپیدن کرد. «چی؟»)
(«اگر فقط منتظر...»)
(ادوارد خودش را کمی صافتر کرد و گفت: «نمیشود. اشتباه میکنی.»)
(سیسیلیا سرش را آرام تکان داد. «اشتباه نمیکنم.»)
معرفی کتاب دختر جوان و همسر خیالیاش | جولیا کوئین
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: