مشاعره با حرف ت

M O B I N A · 14/5/23

تا صبا شانه بر آن زلف خم اندر خم زد

آشیان دل صد سلسله را، برهم زد

( شاطر عباس صبوحی )

M O B I N A · 14/5/23

تو را تن تو چو بند است و این جهان زندان

مقر خویش مپندار بند و زندان را

( ناصر خسرو )

M O B I N A · 14/5/23

تو آن شاهی که اندر شرق و در غرب

جهود و گبر و ترسا و مسلمان

( عنصری )

M O B I N A · 14/5/23

تا هست آب در جگر و چشم تر بسر

بر کردهای خویش بزاری ببار اشک

( فیض کاشانی )

M O B I N A · 14/5/23

تو عالمی و علمدار تو ست شیطانی

تو عِلم گوی که شیطان شود ز تو مقهور

( حکیم نزاری )

M O B I N A · 14/5/23

تا زُهره و مَهْ در آسمان گشته پدید

بهتر ز میِ ناب کسی هیچ ندید

( خیام )

M O B I N A · 14/5/23

تا عیار عشق عیاران پدید آرند باز

زرگران نه فلک در مرد پالایی شدند

( سنایی غزنوی )

M O B I N A · 14/5/23

تا نمود او ناردان و ناردان از روی و لـ*ـب

اشک من چون ناردان شد ، جان من چون ناردان

( ازرقی هروی )

M O B I N A · 14/5/23

تو آفتاب منیری چو آفتاب سپهر

چهار بالش ملک از تو زیب و فر گیرد

( سلمان ساوجی )

M O B I N A · 14/5/23

تو را چون معنیی در خاطر افتد

که در سلک معانی نادر افتد

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی