- عضویت
- 21/4/19
- ارسال ها
- 5,684
- امتیاز واکنش
- 25,043
- امتیاز
- 473
- زمان حضور
- 82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
کتاب ملکوت تنها داستان بلند به جا مانده از بهرام صادقى است که در نگارش داستانهاى کوتاه ید طولایى داشت. به پاس قدردانى از قلمِ زرین او و بزرگداشت مقامش در نگارش داستان کوتاه، جایزه ادبى به نام این نویسنده فقید درنظر گرفته شده است.
ملکوت در همان صفحه نخست میخکوبتان مىکند:
در ساعت یازده شب چهارشنبهى آن هفته، جن در آقاى مودت حلول کرد.
این مواجهه ممکن است سبب شود خواننده با خود فکر کند با یک داستان ماورالطبیعى روبهرو است اما این نشان از تلفیقِ وجوهِ رئال و سورئال داستان دارد.
شرح داستان ساده است و ورودِ آقاى مودت و داستان جن و همراهى دوستانش براى خلاصى او از شر جن، تنها روندى است که موجب مىشود کاراکتر اصلى یعنى دکتر حاتم وارد صحنه شود. دکترى که تا پیش از مواجهه نزدیک، فردى متعهد و کاربلد به خواننده شناسانده مىشود. اندکى بعد وجوه سورئالِ داستان رخ مىنمایاند: آنجا که همراهان آقاى مودت از دکتر در مورد مردى مىشنوند که به او مراجعه کرده تا دستش را، تنها دست باقى مانده را نیز قطع کند! مرد تا پیش از این دست دیگر، پاها، گوشها و بینى خود را قطع کرده است اما از چه روى؟ در این میان، بین دوستان مودت و دکتر بحثى فلسفى در میگیرد و دکتر باز هم اصرار بر حفظ چهره دروغین خود دارد. او مدعى است آمپولهایى به مردم عرضه مىکند که جوانى و بارورى را به آنها بازمىگرداند و این در حالى است که خودِ دکتر صورتى جوان اما به واقع پیر دارد و عقیم است.
دکتر حاتم به مثابه طوفانى گرمسیر به هرجا که بوزد آنجا را به بیابان یا به قول خود گورستان تبدیل مىکند و این در چشم خودِ او ملکوتى است که مردم را به سوى آن میراند.
روح جارى در داستان کتاب ملکوت روح افسردگى، یاس و عدم درک مفهوم زندگى است. همان دم که اندک نور امیدى به جهانِ م.ل که قصد قطع دستش را دارد، مىتابد، نویسنده سریعا در به روى نور مىبندد و امید خواننده براى بهبود اوضاع را ناامید مىکند.
بسیارى کاراکتر م.ل را به شخصیت واقعى نویسنده نزدیک دانستهاند و اگر بهرام صادقى را م.ل بدانیم مىتوان دکتر حاتم، شخصیت غالب دیگر را، نمادى از مرگ، یاس و خسران دانست. سایر کاراکترها گویا تنها براى رهنمون کردن ما به سوى دو شخصیت اصلى وارد داستان شده اند.
ملکوت رمانى کوتاه و کم حجم، با جملاتى سرشار ، یکى از کم نظیرترین نمونههاى ادبى دوره طلایى ادبیات ایران است.
ملکوت در همان صفحه نخست میخکوبتان مىکند:
در ساعت یازده شب چهارشنبهى آن هفته، جن در آقاى مودت حلول کرد.
این مواجهه ممکن است سبب شود خواننده با خود فکر کند با یک داستان ماورالطبیعى روبهرو است اما این نشان از تلفیقِ وجوهِ رئال و سورئال داستان دارد.
شرح داستان ساده است و ورودِ آقاى مودت و داستان جن و همراهى دوستانش براى خلاصى او از شر جن، تنها روندى است که موجب مىشود کاراکتر اصلى یعنى دکتر حاتم وارد صحنه شود. دکترى که تا پیش از مواجهه نزدیک، فردى متعهد و کاربلد به خواننده شناسانده مىشود. اندکى بعد وجوه سورئالِ داستان رخ مىنمایاند: آنجا که همراهان آقاى مودت از دکتر در مورد مردى مىشنوند که به او مراجعه کرده تا دستش را، تنها دست باقى مانده را نیز قطع کند! مرد تا پیش از این دست دیگر، پاها، گوشها و بینى خود را قطع کرده است اما از چه روى؟ در این میان، بین دوستان مودت و دکتر بحثى فلسفى در میگیرد و دکتر باز هم اصرار بر حفظ چهره دروغین خود دارد. او مدعى است آمپولهایى به مردم عرضه مىکند که جوانى و بارورى را به آنها بازمىگرداند و این در حالى است که خودِ دکتر صورتى جوان اما به واقع پیر دارد و عقیم است.
دکتر حاتم به مثابه طوفانى گرمسیر به هرجا که بوزد آنجا را به بیابان یا به قول خود گورستان تبدیل مىکند و این در چشم خودِ او ملکوتى است که مردم را به سوى آن میراند.
روح جارى در داستان کتاب ملکوت روح افسردگى، یاس و عدم درک مفهوم زندگى است. همان دم که اندک نور امیدى به جهانِ م.ل که قصد قطع دستش را دارد، مىتابد، نویسنده سریعا در به روى نور مىبندد و امید خواننده براى بهبود اوضاع را ناامید مىکند.
بسیارى کاراکتر م.ل را به شخصیت واقعى نویسنده نزدیک دانستهاند و اگر بهرام صادقى را م.ل بدانیم مىتوان دکتر حاتم، شخصیت غالب دیگر را، نمادى از مرگ، یاس و خسران دانست. سایر کاراکترها گویا تنها براى رهنمون کردن ما به سوى دو شخصیت اصلى وارد داستان شده اند.
ملکوت رمانى کوتاه و کم حجم، با جملاتى سرشار ، یکى از کم نظیرترین نمونههاى ادبى دوره طلایى ادبیات ایران است.
معرفی کتاب ملکوت | بهرام صادقی
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com