خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
کتاب قهوه‌ی سرد آقای نویسنده یک رمان ایرانی با موضوع عاشقانه است که تمِ معمایی – هیجانی دارد و در مدت زمان تقریبا یک ماهه به چاپ بیستم رسیده و می‌توان گفت به نحوی شگفتی ساز است. این رمان تا به امروز بیشتر از پنجاه بار تجدید چاپ شده است.
پشت جلد کتاب قهوه‌ی سرد آقای نویسنده قسمتی از متن کتاب آمده است:

بهم گفت: «تا حالا شکار رفتی؟» گفتم «نه.» گفت: «من قبلا می‌رفتم، ولی دیگه نمی‌رم، آخرین باری که شکار رفتم، شکار گوزن بود، خیلی گشتم تا یه گوزن پیدا کردم. من بهش شلیک کردم، درست زدم به پاش، وقتی رسیدم بالای سرش هنوز جون داشت، نفس می‌کشید و با چشم‌هاش التماس می‌کرد، زیباییش مسخم کرده بود، حس کردم که می‌تونه دوست خوبی واسه‌م باشه، می‌تونستم نزدیک خونه یه جای دنج واسه‌ش درست کنم. اما خوب که فکر کردم فهمیدم که این‌جوری اون گوزن واسه همیشه لنگ می‌زنه و هروقت من رو ببینه یاد بلایی می‌افته که سرش آوردم، از نگاهش فهمیدم بزرگ‌ترین لطفی که می‌تونم در حقش بکنم اینه که یه گلوله صاف تو قلبش شلیک کنم.» بعدش گفت: «تو هیچ‌وقت نمی‌تونی با کسی که بدجور زخمیش کردی دوست باشی.»
کتاب قهوه‌ی سرد آقای نویسنده


داستان کتاب قهوه‌ی سرد آقای نویسنده
این رمان داستان یک نویسنده به نام آرمان روزبه و یک دختر روزنامه‌نگار است. کتاب با یک خاطره از دروان کودکی آرمان شروع می‌شود. خاطره‌ای که در ادامه اساس اتفاقات بعدی کتاب است.
ماجرا از این قرار است که آرمان در کودکی عاشق دختری می‌شود که ۱۵ سال از خودش بزرگتر است و برای تمرین پیانو به خانه پیرزن همسایه می‌آید. آرمان عاشق رفت و آمد این دختر برای یادگیری پیانو است. اما پیرزنی که به این دختر پیانو آموزش می‌دهد یک آهنگ بیشتر نمی‌داند و بنابراین آرمان تصمیم می‌گیرد نت های موسیقی آن ها را دست کاری کند تا آموزش پیانو مدت زمان بیشتری طول بکشد.
جملات ابتدایی کتاب کتاب قهوه‌ی سرد آقای نویسنده چنین است:





می‌خوام یه اعتراف بکنم!
من چند سال پیش دیوانه‌وار عاشق شدم، وقتی که فقط ده سال داشتم، عاشق یه دختر لاغر و قدبلند شدم که عینک ته استکانی می‌زد و پونزده سال از خودم بزرگ‌تر بود، اون هر روز به خونه‌ی پیرزن همسایه می‌اومد تا ازش پیانو یاد بگیره.
ازقضا زنگ خونه‌ی پیرزن خراب بود و معشـ*ـوقه‌ی دوران کودکی من مجبور بود زنگ خونه‌ی ما رو بزنه، منم هر روز با یه دست لباس اتوکشیده می‌رفتم پایین و در رو واسه‌ش باز می‌کردم، اونم می‌گفت: «ممنون عزیزم!» لعنتی چقدر تودل‌رو می‌گفت عزیزم!




۲۰ سال بعد آرمان به یک کنسرت می‌رود. کنسرت عشق دوران کودکی‌اش. اتفاقا در همان کنسرت دختر آهنگی را که آرمان در کودکی دستکاری کرده را می‌نوازد و اسم آن را هم «وقتی پسربچه عاشق می‌شود» گذاشته است. آرمان از این اتفاق بسیار لـ*ـذت می‌برد و می خواهد خودش را معرفی کند، می‌خواهد اعتراف کند که این آهنگ نتیجه شیطنت خودش بوده اما ماجرا به این سادگی نیست و…

از متن کتاب:


به خودم اومدم، حضار هنوز داشتن تشویقش می‌کردن و فهمیدم داستان این آهنگ به‌قدری معروف شده که همه ازش خبر دارن، دلم می‌خواست از جام بلند شم و فریاد بزنم که اون پسربچه منم، من بودم که این آهنگ رو نوشتم، اما از این ترسیدم که دیوونه خطابم کنن.


خلاصه کتاب قهوه‌ی سرد آقای نویسنده

درباره کتاب قهوه‌ی سرد آقای نویسنده
قبل از اینکه سراغ کتاب برم، هیاهو و تب و تاب عموم مردم درباره این رمان نظرم را جلب کرده بود. با خودم می‌گفتم این کتاب چی می‌تونه باشه که اینقد مورد پسند همه هستش، یعنی یک رمان ایرانی می‌تونه تا این اندازه خوب باشه؟
حقیقتش دید خوبی نسبت به رمان‌های ایرانی ندارم. اما با این حال تصمیم گرفتم که سراغ کتاب قهوه‌ی سرد آقای نویسنده برم و متوجه شدم که بله، این کتاب واقعا یک رمان خوب و متفاوت است. البته یک رمان خوب و متفاوت برای افرادی که زیاد کتاب‌خوان نیستند. این رمان بیشتر مورد پسند جوانان است. شاید اگر پایان کتاب مثل بقیه قسمت‌های کتاب خوب بود می‌توانستم از کلماتی مثل خیلی خوب و عالی برای توصیف این کتاب استفاده کنم.





به نظر من اساس معروف بودن این کتاب بر پایه متن‌های کوتاه و خواندنی آن در سراسر کتاب است. وقتی کتاب را تمام کردم با خودم گفتم، نویسنده حتما حتما یک عالمه نوشته‌ی کوتاه خوب و فلسفی داشته و یا مثلا سال‌ها مشغول نوشتن و جمع‌آوری این نوشته‌های کوتاه بوده و تصمیم گرفته این متن‌ها را در قالب یک داستان منتشر کند. کتاب مملو از تکست‌هایی بود که میشه در آن‌ها غرق شد و بارها و بارها خواند.




چیزی که در این کتاب خیلی نظرم را جلب کرد شخصیت قهرمان داستان بود. قهرمان داستان یک نویسنده است و من احساس کردم خود نویسنده کتاب – روزبه معین – در قالب این شخصیت سعی داره شیوه کتاب نوشتن را هم به بقیه یاد بدهد و انصافا به نکات خوبی هم اشاره می کند. (حداقل برای کسی که چیزی از رمان نوشتن نمی‌داند در کتاب به نکات خوبی اشاره شده است.) در کل قصد داره بگه که نویسنده بودن و داستان نوشتن این نیست که بشینی گوشه‌ای و منتظر باشی که یک چیز خارق‌العاده بهت الهام بشه. نوشتن یک مهارت است و باید با تلاش آن را به دست آورد.
در طول خواندن کتاب قهوه‌ی سرد آقای نویسنده مدام نویسنده را تحسین می‌کردم که چه کتاب خوبی نوشته و چقدر خوب با ذهن خواننده بازی می‌کند. اما وقتی به آخر کتاب رسیدم حسابی غافلگیر شدم. پایان کتاب دور از انتظار، عجیب و حتی می‌توانم بگویم ناامید کننده بود. در حدی که می‌توانم به شما پیشنهاد کنم ۱۸ صفحه آخر کتاب را نخوانید!
نکته دیگری در مورد این رمان این است که یک معمای ریز در آخر کتاب وجود دارد که ذهن خواننده را درگیر می‌کند. جواب این معما به نظر من چیز خاص و مهمی نیست، مگر اینکه نویسنده قصد داشته باشه ادامه این کتاب را منتشر کند.
در نهایت به شما پیشنهاد می‌کنم اگر کتاب‌های زیادی نخوانده‌اید و یا قصد دارید تازه کتاب‌ خواندن را شروع کنید و به دنبال یک کتاب خوش‌خوان با متنی ساده و روان هستید، این رمان را بخوانید.

نقد کتاب قهوه‌ی سرد آقای نویسنده





www.forum.roman98.com


معرفی کتاب قهوه سرد آقای نویسنده | روزبه معین

 
  • تشکر
Reactions: Leyla
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا