- عضویت
- 8/8/19
- ارسال ها
- 1,681
- امتیاز واکنش
- 15,271
- امتیاز
- 323
- محل سکونت
- همدان
- زمان حضور
- 62 روز 21 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
دور شدن تاکسی را تماشا کردم و بعد از چند لحظه، سرم را به طرف خانه گرفتم و از مسیر سنگ فرش، به طرفش راه افتادم. خسته و آهسته در را باز کردم و تا پای راستم را داخل خانه گذاشتم، با صدای بلندی به لحن پرسشی گفتم:
-آلیس؟ آلیس... كسی خونه نیست؟
ولی جوابی انتظارم را نمیکشید. با کنجکاوی به اطراف نگاهی انداختم و داشتم داخل آشپزخانه را سرک...
-آلیس؟ آلیس... كسی خونه نیست؟
ولی جوابی انتظارم را نمیکشید. با کنجکاوی به اطراف نگاهی انداختم و داشتم داخل آشپزخانه را سرک...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
داستان کوتاه جنایت های نیویورکی (قتل تقریبا تصادفی) | نگار 1373 کاربر انجمن رمان ٩٨
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com