خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
وضعیت
موضوع بسته شده است.

نگار 1373

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
8/8/19
ارسال ها
1,681
امتیاز واکنش
15,222
امتیاز
323
محل سکونت
همدان
زمان حضور
62 روز 21 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
استانفورد که فکر این جایش را نکرده بود، رنگ از رخسارش پريد و الکس با لحن دستپاچه و عجولی توضيح داد:
-قربان آخه خیلی حالش بد بود، مرتب ناله می‌كرد و با ناله‌هاش سر زندانبان رو درد می‌آورد! ما هم مجبور شدیم که...
به این جای حرف‌هایش که رسید، حرفش را خورد، لـ*ـب‌هایش را به هم فشرد و ساكت شد. چپ‌چپ نگاهش كردم و از او پرسیدم:
-به نظر تو، من...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



داستان کوتاه جنایت های نیویورکی (قتل تقریبا تصادفی) | نگار 1373 کاربر انجمن رمان 98

 
  • تشکر
Reactions: . faRiBa .، AeDaN، * رهــــــا * و یک کاربر دیگر

نگار 1373

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
8/8/19
ارسال ها
1,681
امتیاز واکنش
15,222
امتیاز
323
محل سکونت
همدان
زمان حضور
62 روز 21 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
بعد از حرف‌های تام، استانفورد با غرور سرش را بالا گرفت اما الکس دم نزد. اخلاق تام به حدی خوب بود كه همه برای همكاری کردن با او، سر و دست می‌شكستند و از آنجایی كه استانفورد هم معاونش بود، داشت از شدت تكبر منفجر می‌شد! ردیف دندان‌هایم را محکم به هم فشردم، بی‌حوصله همه را از سر راهم كنار زدم و گفتم:
-من باید اون احمق رو ببینم، قبل از این...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



داستان کوتاه جنایت های نیویورکی (قتل تقریبا تصادفی) | نگار 1373 کاربر انجمن رمان 98

 
  • تشکر
Reactions: . faRiBa .، Masoume1998، * رهــــــا * و یک کاربر دیگر

نگار 1373

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
8/8/19
ارسال ها
1,681
امتیاز واکنش
15,222
امتیاز
323
محل سکونت
همدان
زمان حضور
62 روز 21 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
تا حرفم را شنید، از گريه كردن دست برداشت و با تعجب نگاهم كرد. انگار باورش نمی‌شد و گفت:
-شما هم... شما...
-آره، یه زمانی به شدت به الکل اعتیاد پیدا کرده بودم، ولی حالا خیلی وقته که ازش دست کشیدم. می‌دونی، به خاطر همسرم! خدا خبر داره که چه روزگاری برام درست كرد!
چهره‌اش غرق بهت و حیرت شده بود. خنديدم و در ادامه‌ی حرف‌هایم گفتم:
-درسته...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



داستان کوتاه جنایت های نیویورکی (قتل تقریبا تصادفی) | نگار 1373 کاربر انجمن رمان 98

 
  • تشکر
Reactions: . faRiBa .، Masoume1998، * رهــــــا * و یک کاربر دیگر

نگار 1373

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
8/8/19
ارسال ها
1,681
امتیاز واکنش
15,222
امتیاز
323
محل سکونت
همدان
زمان حضور
62 روز 21 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
بن را با افسر پلیسی که مراقبش بود، تنها گذاشتم، از بیمارستان بیرون رفتم و پای پیاده، به سمت جایی که نمی‌دانستم، به راه افتادم. به هیچكس توجهی نداشتم و در فكرم، سر نخ‌ها را كنار هم قرار می‌دادم ولی نتیجه‌ای به دستم نمی‌آمد. حتی فکری طنزآمیز به ذهنم رسید که شايد، نیاز دارم که روح شرلوک هلمز را احضار كنم تا من را راهنمایی کند!
لبخند محوی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



داستان کوتاه جنایت های نیویورکی (قتل تقریبا تصادفی) | نگار 1373 کاربر انجمن رمان 98

 
  • تشکر
Reactions: . faRiBa .، Masoume1998، * رهــــــا * و یک کاربر دیگر

نگار 1373

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
8/8/19
ارسال ها
1,681
امتیاز واکنش
15,222
امتیاز
323
محل سکونت
همدان
زمان حضور
62 روز 21 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
اگر ایرادی در کار نبود، می‌توانست با تحکم بگوید که اشتباه می‌کنم و قانعم کند ولی حرکتی کرد که شک‌ام را برانگیخت. پارکر از ترس یک قدم به عقب برداشت و با صدای لرزانش گفت:
-شما در اشتباهید آقای هادسون!
لبخند پیروزمندانه‌ای روی لبانم نقش بست. کمی به سمتش خم شدم و زمزمه‌كنان گفتم:
-شما خیلی رفتارتون عجیب به نظر می...
هنوز حرفم را تکمیل...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



داستان کوتاه جنایت های نیویورکی (قتل تقریبا تصادفی) | نگار 1373 کاربر انجمن رمان 98

 
  • تشکر
Reactions: . faRiBa .، Masoume1998، * رهــــــا * و یک کاربر دیگر

نگار 1373

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
8/8/19
ارسال ها
1,681
امتیاز واکنش
15,222
امتیاز
323
محل سکونت
همدان
زمان حضور
62 روز 21 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
صدایش رنگ هیجان به خودش گرفت و از شدت ذوق‌زدگی، با صدای گوش‌خراشی جواب داد:
-بله قربان!
بلندگوی تلفن صدای بدی تولید کرد که گوشم تیر كشید و با انزجار تلفنم را از کنار گوشم فاصله دادم. نمی‌دانم معاونم کی می‌خواست، دست از این هوار زدن‌هایش بكشد.
***

کم پیش می‌آمد که نگران چیزی باشم ولی این‌بار، از همان معدود دفعات حساب می‌شد. با اضطراب...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



داستان کوتاه جنایت های نیویورکی (قتل تقریبا تصادفی) | نگار 1373 کاربر انجمن رمان 98

 
  • تشکر
Reactions: . faRiBa .، Masoume1998، * رهــــــا * و یک کاربر دیگر

نگار 1373

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
8/8/19
ارسال ها
1,681
امتیاز واکنش
15,222
امتیاز
323
محل سکونت
همدان
زمان حضور
62 روز 21 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
انتهای كراوات شطرنجی‌اش را در مشت گرفتم، تکانش دادم و با خشم پرسیدم:
-به نظر تو اینجا شبیه اتاق بازجوییه كه متهم رو پيش من میاری؟
خندید و با سرخوشی تمام، مشتی به پیشانی‌اش زد و گفت:
-آخ بازم حواسم نبود!
-اگه ذهن منم به آشفتگی ذهن تو بود، هر روز همین ماجراها رو با خودم داشتم!
همان موقع بود که متهم به همراه دو افسر پلیس وارد دفتر شدند و...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



داستان کوتاه جنایت های نیویورکی (قتل تقریبا تصادفی) | نگار 1373 کاربر انجمن رمان 98

 
  • تشکر
Reactions: . faRiBa .، Masoume1998، * رهــــــا * و یک کاربر دیگر

نگار 1373

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
8/8/19
ارسال ها
1,681
امتیاز واکنش
15,222
امتیاز
323
محل سکونت
همدان
زمان حضور
62 روز 21 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
با خودم فکر کردم، ولی هیچ چیزی از آن گزارش به یادم نمی‌آمد. به نظرم رسید که شاید آن لحظه، حواسم پرت بوده كه آن را ندیدم. به پاركر نگاه كردم و گفتم:
-ادامه بده...
-حدودا نیم ساعت که گذشت، دل به دريا زدم و به شوهرم گفتم كه میرم پیش آنا، تا ببینم در چه حاله. از پله‌ها بالا رفتم و پشت در خونه‌اش كه رسیدم، صدای ضجه و گریه‌های گوش‌خراشش رو...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



داستان کوتاه جنایت های نیویورکی (قتل تقریبا تصادفی) | نگار 1373 کاربر انجمن رمان 98

 
  • تشکر
Reactions: . faRiBa .، Masoume1998، * رهــــــا * و یک کاربر دیگر

نگار 1373

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
8/8/19
ارسال ها
1,681
امتیاز واکنش
15,222
امتیاز
323
محل سکونت
همدان
زمان حضور
62 روز 21 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
اختیارش را از دست داد و به هق‌هق افتاد. الکس قصد داشت به طرفش برود كه دستم را بالا گرفتم و با نگاه، به او فهماندم تا كاری انجام ندهد. پارکر به زحمت ادامه داد:
-وقتی دیدم بی‌حركته و نفس نمی‌کشه، محکم تكونش دادم و صداش زدم. خیلی این کار رو انجام دادم ولی نه حرکت کرد و نه جوابم رو داد. نبضش رو هم گرفتم، ولی نمی‌زد.
الکس دیگر طاقت نیاورد...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



داستان کوتاه جنایت های نیویورکی (قتل تقریبا تصادفی) | نگار 1373 کاربر انجمن رمان 98

 
  • تشکر
Reactions: . faRiBa .، Masoume1998، * رهــــــا * و یک کاربر دیگر

نگار 1373

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
8/8/19
ارسال ها
1,681
امتیاز واکنش
15,222
امتیاز
323
محل سکونت
همدان
زمان حضور
62 روز 21 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
الکس زیر لـ*ـب شروع به نچ‌نچ كرد و من با چشم غره‌ی ترسناکی، ساكتش كردم. با جدیت از متهم پرسیدم:
-پس خانم میشل كاترين پاركر، شما اعتراف می‌کنید كه اون شب در كنار مقتول حضور داشتید؟
سرش را با ترس وصف‌ناپذیری بالا گرفت و چشمانش را به من دوخت. انگار که جرات نمی‌کرد سوالی که در سر داشت را بپرسد، ولی آخرش به زحمت پرسید:
-من مجازات می‌شم آقای...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



داستان کوتاه جنایت های نیویورکی (قتل تقریبا تصادفی) | نگار 1373 کاربر انجمن رمان 98

 
  • تشکر
Reactions: . faRiBa .، Masoume1998، * رهــــــا * و یک کاربر دیگر
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا