![3662 Messages](/styles/XENTR/ReputationSystem/halfstar-7.png)
- عضویت
- 16/8/19
- ارسال ها
- 3,662
- امتیاز واکنش
- 13,898
- امتیاز
- 348
- زمان حضور
- 79 روز 12 ساعت 50 دقیقه
نویسنده این موضوع
آقای لی وان سی (۹۶ ساله) و همسرش، خانم نگوین تی لوی (۸۸ ساله) در «هویی آن» در ویتنام زندگی میکنند. آنها در دهه ۳۰ میلادی عاشق هم شدند و بعد از ۱۰ سال ازدواج کردند. مدت کوتاهی بعد از ازدواجشان، کشور دوباره گرفتار جنگ شد. آقای سی به ارتش پیوست و اسیر دشمن شد. در این مدت خانم نگوین با عشق و درد فراوان در خانه ماند و هر روز انتظار همسرش را میکشید.
آقای سی در سال ۱۹۵۴ از میدان جنگ بازگشت و این زوج پس از سالها جدایی دوباره به هم پیوستند. از آن به بعد، آنها زندگیشان را با هم ساختند.
این زوج ۵ فرزند دارند و در یک روستای کوچک به نام «کوانگ نام» زندگی میکنند.
به راحتی میتوان فهمید که آنها یک زوج نادر هستند. آنها با خوشحالی در کنار یکدیگر زندگی کردند تا پیر شدند و با قدرت عشق بر همه مشکلات زندگی و ازدواج غلبه کردند. آنها مراقب یکدیگر بودند و از خوشبختی با یکدیگر لـ*ـذت میبردند.
ده سال پیش، حال آقای سی هنوز خوب بود. او هر روز بعدازظهر، سطلهای آب را برای آبیاری سبزیجات پر میکرد و میآورد و همسرش در کنار او مینشست و سبزیها را میچید. آنها یکدیگر را میخنداندند و حرفهای زیادی برای گفتن داشتند.
اخبار مربوط به آنها همه جا پخش شده بود. بازدیدکنندگان زیادی که برای بازدید از این شهر باستانی میآمدند، به آنها هم سر میزدند و عکس میگرفتند.
تا اینکه یک روز، خانم نگوین لیز خورد و استخوان پایش شکست. او نمیتوانست حرکت کند و همسرش از او مراقبت میکرد. اما متاسفانه، به خاطر کهولت سن و درد شکستگی استخوان، خانم نگوین در سن ۸۸ سالگی درگذشت.
آقای سی به خاطر از دست دادن همسرش، شریک زندگیش، درد و اندوه زیادی را تحمل کرد تا اینکه بیمار شد، از پا افتاد و به سختی میتوانست حرکت کند. با این حال هر روز به محراب خاطراتشان سر میزد و همیشه با همسرش صحبت میکرد.
بعد از مرگ خانم نگوین، تعداد بازدیدکنندگان هر روز کمتر و کمتر شد. آقای سی ماند و ناراحتی و زمزمه خاطرات و شادیهای گذشتهاش زیر لـ*ـب...
افراد کمی در زندگی خود به چنین عشق بزرگی دست مییابند. آنها زندگی میکردند تا یکدیگر را دوست بدارند و هنوز مثل روز اول احساس جوانی و عاشق بودن میکردند.
منبع:برترین ها
آقای سی در سال ۱۹۵۴ از میدان جنگ بازگشت و این زوج پس از سالها جدایی دوباره به هم پیوستند. از آن به بعد، آنها زندگیشان را با هم ساختند.
![داستان عاشقانه یک زوج قدیمی ویتنامی](https://cdn.bartarinha.ir/files/fa/news/1398/11/23/2281721_703.jpg)
![داستان عاشقانه یک زوج قدیمی ویتنامی](https://cdn.bartarinha.ir/files/fa/news/1398/11/23/2281722_659.jpg)
این زوج ۵ فرزند دارند و در یک روستای کوچک به نام «کوانگ نام» زندگی میکنند.
![داستان عاشقانه یک زوج قدیمی ویتنامی](https://cdn.bartarinha.ir/files/fa/news/1398/11/23/2281723_950.jpg)
![داستان عاشقانه یک زوج قدیمی ویتنامی](https://cdn.bartarinha.ir/files/fa/news/1398/11/23/2281724_666.jpg)
![داستان عاشقانه یک زوج قدیمی ویتنامی](https://cdn.bartarinha.ir/files/fa/news/1398/11/23/2281725_534.jpg)
به راحتی میتوان فهمید که آنها یک زوج نادر هستند. آنها با خوشحالی در کنار یکدیگر زندگی کردند تا پیر شدند و با قدرت عشق بر همه مشکلات زندگی و ازدواج غلبه کردند. آنها مراقب یکدیگر بودند و از خوشبختی با یکدیگر لـ*ـذت میبردند.
![داستان عاشقانه یک زوج قدیمی ویتنامی](https://cdn.bartarinha.ir/files/fa/news/1398/11/23/2281726_166.jpg)
![داستان عاشقانه یک زوج قدیمی ویتنامی](https://cdn.bartarinha.ir/files/fa/news/1398/11/23/2281727_376.jpg)
ده سال پیش، حال آقای سی هنوز خوب بود. او هر روز بعدازظهر، سطلهای آب را برای آبیاری سبزیجات پر میکرد و میآورد و همسرش در کنار او مینشست و سبزیها را میچید. آنها یکدیگر را میخنداندند و حرفهای زیادی برای گفتن داشتند.
![داستان عاشقانه یک زوج قدیمی ویتنامی](https://cdn.bartarinha.ir/files/fa/news/1398/11/23/2281728_729.jpg)
![داستان عاشقانه یک زوج قدیمی ویتنامی](https://cdn.bartarinha.ir/files/fa/news/1398/11/23/2281729_941.jpg)
اخبار مربوط به آنها همه جا پخش شده بود. بازدیدکنندگان زیادی که برای بازدید از این شهر باستانی میآمدند، به آنها هم سر میزدند و عکس میگرفتند.
![داستان عاشقانه یک زوج قدیمی ویتنامی](https://cdn.bartarinha.ir/files/fa/news/1398/11/23/2281730_485.jpg)
![داستان عاشقانه یک زوج قدیمی ویتنامی](https://cdn.bartarinha.ir/files/fa/news/1398/11/23/2281731_584.jpg)
تا اینکه یک روز، خانم نگوین لیز خورد و استخوان پایش شکست. او نمیتوانست حرکت کند و همسرش از او مراقبت میکرد. اما متاسفانه، به خاطر کهولت سن و درد شکستگی استخوان، خانم نگوین در سن ۸۸ سالگی درگذشت.
![داستان عاشقانه یک زوج قدیمی ویتنامی](https://cdn.bartarinha.ir/files/fa/news/1398/11/23/2281732_408.jpg)
![داستان عاشقانه یک زوج قدیمی ویتنامی](https://cdn.bartarinha.ir/files/fa/news/1398/11/23/2281733_136.jpg)
آقای سی به خاطر از دست دادن همسرش، شریک زندگیش، درد و اندوه زیادی را تحمل کرد تا اینکه بیمار شد، از پا افتاد و به سختی میتوانست حرکت کند. با این حال هر روز به محراب خاطراتشان سر میزد و همیشه با همسرش صحبت میکرد.
![داستان عاشقانه یک زوج قدیمی ویتنامی](https://cdn.bartarinha.ir/files/fa/news/1398/11/23/2281734_232.jpg)
بعد از مرگ خانم نگوین، تعداد بازدیدکنندگان هر روز کمتر و کمتر شد. آقای سی ماند و ناراحتی و زمزمه خاطرات و شادیهای گذشتهاش زیر لـ*ـب...
![داستان عاشقانه یک زوج قدیمی ویتنامی](https://cdn.bartarinha.ir/files/fa/news/1398/11/23/2281735_874.jpg)
افراد کمی در زندگی خود به چنین عشق بزرگی دست مییابند. آنها زندگی میکردند تا یکدیگر را دوست بدارند و هنوز مثل روز اول احساس جوانی و عاشق بودن میکردند.
منبع:برترین ها
داستان عاشقانه یک زوج قدیمی ویتنامی
![forum.roman98.com](https://forum.roman98.com/styles/default/xenforo/Roman98.png)
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
![roman98.com](https://roman98.com/wp-content/uploads/34.png)
آخرین ویرایش توسط مدیر: