نگاه یک دیوانه | !MeŁłКa ƝasłƦłaƝ! کاربر انجمن رمان 98

[!MeŁłКa ƝasłƦłaƝ!]

*★به نام خدا★*
نام اثر: نگاه یک دیوانه
نام نویسنده: ملیکا نصیریان شکیب
تقدیم به...
شروع...
- عشقم سرت رو بیار بالا می‌خوام چشم‌های خوشگلت رو ببینم!
- نمی‌خوام!
- چرا؟!
- می‌ترسم!
- چرا؟!
- من از بیرون اومدن، از حصار دستات می‌ترسم!
- چرا؟!
- چون از نگاه کردن تو چشم‌هات وهم دارم!
- چرا؟!
- چون با هردفعه نگاه کردن تو چشم‌هات، دیوونه‌تر از اینی که هستم می‌شم!
بعد هروقت تو آینه به خودم نگاه کنم، چشم‌های یک زن دیوونه رو می‌بینم
که به عشق تو تشنه است!
دوباره خواست «چرا» دیگری به میان آورد، اما ترسید دیوانگی معشوق
به او هم سرایت کند...
​

نگاه یک دیوانه | !MeŁłКa ƝasłƦłaƝ! کاربر انجمن رمان 98

رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

بهترین انجمن رمان نویسی ایران | رمان ۹۸

forum.roman98.com

رمان ۹۸ | دانلود رمان

نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,

roman98.com

 

[!MeŁłКa ƝasłƦłaƝ!]

- می‌تونی درک کنی عشق چی عشقم؟!
- نه!
- تویی!
- نه!
- پس چی؟!
- من عشق رو وقتی تو هم نیستی می‌بینم!
- یعنی تنها عاشق من نیستی؟!
- نه!
سرش رو پائین انداخت و پرسید:
- یعنی چی؟!
- یعنی این‌که من عاشق تنها و تنها شخص تو نیستم.
- پس چی؟!
- من عاشق اون توی وجودتم که من رو با عشق آشنا کرد!
من عاشق اونیم که بهش هرلحظه دارم بیشتر و بیشتر نزدیک می‌شم!
من... من عاشق کسی هستم که وقتی هم تو نیستی، رویاش دیوونه‌ام می‌کنه...
- این‌طوری دیگه من و تو تنها نیستیم، نه؟!
لبخندی زدم و گفتم:
- چرا، من خیلی تنهام! ولی این تنهایی رو دوست دارم، با کسی تقسیمش نمی‌کنم!
- اما من پیشتم!
- مگه تو، توی قلب من نیستی؟!
تازه منظور معشوق را متوجه شد! لبخندی زد و در دل گفت:
- الحق که من معشوقی دیوانه دارم!​

نگاه یک دیوانه | !MeŁłКa ƝasłƦłaƝ! کاربر انجمن رمان 98

رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

بهترین انجمن رمان نویسی ایران | رمان ۹۸

forum.roman98.com

رمان ۹۸ | دانلود رمان

نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,

roman98.com