نویسنده این موضوع
دور از همه،
دور از ازدحامهای خفهکننده،
تنها من باشم و تو، یک کلبهی چوبی!
اطرافم پر از برف
و چشمانم نظارهگر قامتهای درختان بیبرگی باشند که از سپیدی تکههای ابر، پوشیده شدهاند.
دلم ردپایِ قدمهایمان روی برفها را میخواهد و دستهای گرمت که دور شانههایم میپچید و آرامشی عجیب که در رگهایم میدود و جریان لذتی دلچسب زیر پوستم را میخواهد.
نشستن کنار شومینهی کوچک کلبه،
شنیدن صدای ترقتروق سوختن چوبها
و شاید هم انگشتهایمان که غافلگیرانه به یکدیگر پیچ میخورند و لبخندهای زیرکانهمان!
من، تنهایی را،
دور بودن از ازدحامهای خفهکننده را،
تنها با تو میخواهم!
دور از ازدحامهای خفهکننده،
تنها من باشم و تو، یک کلبهی چوبی!
اطرافم پر از برف
و چشمانم نظارهگر قامتهای درختان بیبرگی باشند که از سپیدی تکههای ابر، پوشیده شدهاند.
دلم ردپایِ قدمهایمان روی برفها را میخواهد و دستهای گرمت که دور شانههایم میپچید و آرامشی عجیب که در رگهایم میدود و جریان لذتی دلچسب زیر پوستم را میخواهد.
نشستن کنار شومینهی کوچک کلبه،
شنیدن صدای ترقتروق سوختن چوبها
و شاید هم انگشتهایمان که غافلگیرانه به یکدیگر پیچ میخورند و لبخندهای زیرکانهمان!
من، تنهایی را،
دور بودن از ازدحامهای خفهکننده را،
تنها با تو میخواهم!
دلنوشته کمی هم از تو | نوشین سلمانوندی کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: