خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

MacTavish

مدیـر بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  100000000
  
عضویت
16/8/19
ارسال ها
3,661
امتیاز واکنش
13,898
امتیاز
348
زمان حضور
79 روز 12 ساعت 50 دقیقه
نویسنده این موضوع
باب مارلی ‏ (زادۀ ۶ فوریه ۱۹۴۵ - درگذشتۀ ۱۱ مه ۱۹۸۱) یکی از برجسته‌ترین چهره‌های معاصرِ جامائیکا، خوانندهٔ صاحب‌سبک رِگِی، ترانه‌سرا، نوازندهٔ گیتار و فعال اجتماعی بود. بیشتر آهنگ‌های او مضمون اجتماعی دارند و برخی از آهنگ‌هایش رمانتیک هستند. آلبوم Legend مارلی در سال ۱۹۸۴ با بیش از ۱۲میلیون نسخه، بالاترین فروش سبک رِگِی را به خود اختصاص داد.



دوران زندگی

پدرش افسر نیروی دریایی، سفیدپوستی جامائیکایی و از نوادگان فردی انگلیسی و مادرش نوجوانی سیاه‌پوست بودند که در سال ۱۹۴۴ با هم ازدواج کردند. باب پدرش را به ندرت می‌دید.

تبعیض نژادی

وی در دوران نوجوانی طعم تبعیض نژادی را چشید. دورگه بودن او مشکلاتی را در زندگی اش ایجاد کرده بود که همواره بدون حل باقی مانده بودند، مشکلی که همواره باعث ایجاد سوالاتی در ذهن افرادی که او را می‌دیدند می‌شد.

وی بعدا درباره نژاد خود اظهار کرد: «من ضرری برای کسی ندارم، پدر من یک سفید بود و مادرم هم یک سیاه. همه به من می‌گویند دورگه یا همیچین چیزهایی…من نه به سیاه‌ها تعلق دارم نه به سفید‌ها، من به خدا تعلق دارم، کسی که من را خلق کرد و تصمیم گرفت که من سیاه سفید باشم».

فعالیت‌های هنری

مارلی در جوانی نزد دوستش، وینسنت فورد که یک سرآشپز بود زندگی می‌کرد و به آموختن و تمرین گیتار مشغول بود. به دلیل همین دوستی بعد‌ها در سال ۱۹۷۵ یکی از زیباترین آهنگ‌های خود به نام نه، زن، گریه نکن را با نام او منتشر کرد و حق بهره برداری از این ترانه را به وی سپرد.



گروه ویلرس

در سال ۱۹۶۳ به همراه بانی لیونگستون (Bunny Livingston)، پیتر مک‌انتوش (Peter McIntosh)، جونیور بریثویته (Junior Braithwaite)، بولی کلسو (Beverley Kelso) و شری اسمیت (Cherry Smith) گروه The Wailers را تاسیس کرد. این گروه به عنوان بزرگ‌ترین گروه رگی تاریخ شناخته می‌شود.

گروه ویلرس پس از آنکه در سطح جامائیکا شهرت قابل توجهی بدست آورد، اولین آلبوم رسمی خود که در سطح جهانی توزیع شد، با نام Catch a Fire را در سال ۱۹۷۳ عرضه کرد. فروش خوب این آلبوم شهرت زیادی در سطح جهان برای مارلی و گروهش به ارمغان آورد. مارلی اکنون خواننده مشهوری شده بود. او در سراسر جهان کنسرت برگزار می‌کرد و پیام هایش را به گوش جهانیان می‌رساند.

یک سال بعد آلبوم سوزان (Burnin’) را منتشر کرد؛ آلبومی که حاوی دو عدد از بهترین آهنگ‌های تاریخ عمرش بود. آهنگ‌های برخیز و ایستادگی کن (Get Up, Stand Up) و من به کلانتر شلیک کردم (I Shot The Sheriff). گروه The Wailers پس از چندی ورشکست شد و اعضای آن هرکدام به سویی رفتند، ولی باب همچنان به کار خود با گروه جدیدش با نام باب مارلی و ویلرس (Bob Marley & The Wailers) ادامه داد. در سال ۱۹۷۵ یکی از بهترین آهنگ هایش به نام گریه نکن عزیزم (No Woman, No Cry) ارائه شد. این آهنگ تا هفته‌ها در صدر بیلبورد پرفروش‌ترین آهنگ‌ها قرار داشت.

سوء قصد

در سال ۱۹۷۶ وقتی مارلی در جامائیکا به سر می‌برد، قبل از کنسرت لبخند بزن جامائیکا (Smile Jamaica)، مورد هدف چند نفر ناشناس قرار گرفت. خود مارلی و همسرش صدمه زیادی ندیدند، ولی برنامه ریزش به شدت صدمه دید. به دلیل اینکه مارلی یک بار دیگر در حالی که در کنار رئیس جمهور جامائیکا بود مورد سو قصد قرار گرفته بود، مردم این حادثه را به گروه سـ*ـیاسی جامائیکا نسبت دادند. کنسرت طبق برنامه انجام شد و مارلی با وجود صدماتی که دیده بود و خطر‌هایی که تهدیدش می‌کرد به اجرای کنسرت پرداخت.



انگلستان

وی در ۱۹۷۶ جامائیکا را به قصد انگلستان ترک کرد و در آنجا دو آلبوم بی نظیر ارائه داد: مهاجرت (Exodus) و کایا (Kaya). آلبوم Exodus به مدت ۵۶ هفته متوالی در چارت آهنگ‌های انگلستان بود.

ستایش صلح

در سال ۱۹۷۸ به جامائیکا بازگشت و کنسرت یک عشق (One Love) را اجرا کرد. او که از آزادی، تبعیض نژادی و جنگ می‌خواند و در ستایش صلح، آهنگ‌های خود را می‌سرایید، در جریان این کنسرت از رهبران دو حزب اصلی مخالف دعوت کرد تا به روی صحنه رفتند و در حین اجرای ترانه‌ای به همین نام دست آن‌ها را در دست یکدیگر گذاشت و با این کار خود از ایجاد یک جنگ داخلی بزرگ جلوگیری کرد. پس از آن بود که برای اجرا در جشنی که به مناسبت روز استقلال زیمباوه گرفته شده بود دعوت شد.

بیماری

در سال ۱۹۷۷ در جریان یک بازی فوتبال متوجه اشکالاتی در بدن خود شد، آزمایشات نشان داد که به سرطان پوست مبتلا بوده و اکنون تومور‌های سرطانی تمام بدنش را فرا گرفته اند. در آخرین تور خود که تور طغیان (Uprising Tour) نام داشت از حال رفت و بقیه تور به همین دلیل کنسل شد.

آخرین کنسرت مارلی در بیتس برگ در پنسیلوانیای آمریکا برگزار شد و طی آن مارلی برای اولین بار، آهنگ جاودانه خود یعنی نغمه رستگاری (Redemption Song) را اجرا کرد. در هنگام نوشتن این آهنگ به شدت به سرطان مبتلا بود و این بیماری آرام و قرار را از او گرفته بود. این آهنگ آخرین آهنگ آخرین آلبومش یعنی طغیان (Uprising) بود. این آهنگ تمام افکارش را نشان می‌داد؛ او آدمی صلح طلب و عاشق آزادی و رستگاری بود. آهنگ، ملودی آرام و بسیار ساده و در عین حال غنی و شنیدنی‌ای داشت، مهمتر از آن شعر بی نظیر آهنگ بود که با صدای فوق العاده مارلی همراه بود.

نغمه آزادی آخرین سروده باب مارلی و به قولی شاید وصیت نامه یا مرثیه خود ساخته او بود.



فرود اضطراری هواپیما

او در حالی که علاقه داشت آخرین روز‌های زندگی اش را در جامائیکا بگذراند از آلمان راهی جامائیکا شد، ولی به دلیل بد بودن حالش هواپیما در میامی فرود اضطراری داشت. موسیقی باب مارلی:

در موسیقی رگی که باب مارلی می‌نواخت، شعر‌ها و سرود‌ها نقش مهمی داشتند. شنونده همان‌طور که به همراه موسیقی و ملودی ساز‌ها در آرامش فرو می‌رود، با سرود‌هایی که دارای مفاهیم انسانی است به اوج می‌رسد و در آن غوطه‌ور می‌شود. در این اشعار شنونده با مفاهیم مختلفی از زندگی آشنا می‌شود، مانند جنگ در ترانه Real situation یا عشق در ترانه onelove و ماجرای مادری که فرزندش در خیابان به ضرب گلوله کشته شد در ترانه Johnny was. سبک اشعار و ترانه‌هایش ریشه در تفکر پیروان مکتب راستافری دارد. راستافری فرقه‌ای از سیاهپوستان خارج از آفریقاست که در مقابل انتقام‌جویی و خشونت روا شده بر سیاهان بر نوعی صلح‌طلبی، برابری و عشق به نوع بشر پایه‌ریزی شده است.

در اشعار باب به خوبی می‌توان این نوع از دیدگاه جهانشمول را یافت که در جامائیکا طرفداران بسیاری دارد. باب مارلی با الهام از این مکتب اشعارش را پایه‌ریزی کرد. نوع اشعار هماهنگ با موسیقی رگی حال و هوایی متفاوت از انواع موسیقی اعتراضی که تا آن زمان به گوش می‌رسید را به شنوندگان جدی موسیقی معرفی کرد.

مارلی به دوره فقر و بی‌عدالتی در جامائیکا تعلق داشته و این مساله را خودش در ترانه‌های عصیانگرانه‌اش به معرض نمایش نهاده است. مردم الگوی اصلی او برای خوانندگی و نوازندگی بوده‌اند. او همچون جان لنون به این تفکر می‌پرداخت که از طریق موسیقی و لغات واقعا می‌توان در جهان، صلح و آرامش برقرار کرد. مقایسه او با دیگر موسیقیدان‌ها دشوار است، برای این‌که موسیقی تنها بخشی از واقعیتی بود که نام مارلی بر خود داشت.



کار‌های ارائه شده درخصوص وی

ریتا مارلی کتابی با عنوان No Woman No Cry: My Life With Bob Marley by Rita Marley درباره زندگی خود با باب نوشته است.

مارتین اسکورسیزی از سال ۲۰۰۸ فیلمی درباره باب مارلی در دست داشت که سال ۲۰۱۰ آماده شد.

در ایران کتابی از شعر‌های باب مارلی با مشخصات زیر چاپ شده است:

گردآوری و ترجمه: م. آزاد و صالحی علامه، مانی؛ اشعار باب مارلی؛ نشر آتیه

زندگی شخصی

وی در ۱۰ فوریه سال ۱۹۶۶ با آلفاریتا کنستانتیا آندرسون (ریتا مارلی) که خود خواننده است ازدواج کرد. این زوج صاحب سه فرزند شدند. ریتا پیش از باب هم دو فرزند داشت که باب آن‌ها را به فرزند خواندگی گرفت و نام خانوادگی مارلی را گرفتند؛ کدلا مارلی؛ مدیر عامل شرکت توف گنگ‌های بین‌المللی، زیگی، دامیان مارلی یا "جونیور گانگ"؛ برنده جایزه گرمی، جولین مارلی؛ ترانه سرا و خواننده و کی مانی مارلی؛ برنده تنیس رومیزی مسابقات آنتیا بلناویس، برنده موسیقی ترکیبی رگی و هیپ هاپ. با حساب آن‌ها و فرزندانی که بعد‌ها از زنان دیگری به جز ریتا داشت، تعداد فرزندان تحت سرپرستی‌اش به ۱۳ نفر می‌رسید.



باب در میامی به بیمارستان فرستاده شد. سرانجام در سحرگاه روز یازدهم مه سال ۱۹۸۱ درگذشت. آخرین جملات وی به پسرش این بود: " با پول نمی‌توان زندگی را خرید".

نقل قول‌ها

مارلی در گفتگو با شبکه رادیویی بی بی سی که در سال۱۹۸۱انجام داد گفت: «سـ*ـیاست، بازی خطرناکی است، یک سیاستمدار تا زمانی که شما به سن رای نرسیده اید اصلا" شما را نمیشناسد. من در عمرم با سـ*ـیاست کاری نداشتم، الان که معروف شدم سیاستمداران خودشان را به من نزدیک می‌کنند. من از مردم طرفداری می‌کنم نه از سـ*ـیاست. دلم می‌خواهد وضع اقتصادی و اجتماعی کشورم بهتر شود، من می‌خواهم بخشی از درامدم را برای تاسیس مراکزی هزینه کنم که جوانان بتوانند در آنجا با فعالیت‌های خود گرد هم آیند تا هویت خود را شناخته و از این طریق به آینده امیدوار شوند».

- می‌توان نژادپرستی و نفرت را با تزریق موسیقی و عشق در زندگی مردم درمان نمود.

- تنها برخی از مردم، باران را احساس می‌کنند، بقیه فقط خیس می‌شوند.


باب مارلی، صلح‌طلبِ سیاه و سفید

 
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا