- عضویت
- 16/8/19
- ارسال ها
- 3,661
- امتیاز واکنش
- 13,898
- امتیاز
- 348
- زمان حضور
- 79 روز 12 ساعت 50 دقیقه
نویسنده این موضوع
ماناسی جاشی تازه حرفهاش را به عنوان مهندس نرمافزار شروع کرده بود که زندگی معمولیاش با تصادفی وحشتناک تمام شد. اما این لحظه ترسناک به طرز عجیبی زندگی او را با تغییراتی مثبت همراه کرد.
آن لحظه
دسامبر ۲۰۱۱ بود و ماناسی جاشی ۲۲ ساله یک جمعه معمولی را آغاز کرد. او مدتی قبل فارغالتحصیل شده بود و تازه به عنوان مهندس نرمافزار در شهر بزرگ بمبئی (مومبای) مشغول به کار شده بود.
خانهای که در آن همراه با پدر و مادرش زندگی میکرد کمتر از ۷ کیلومتر با محل کارش فاصله داشت و او با موتور سیکلت سر کار میرفت.
اما آن جمعه، فقط ده دقیقه پس از خروج از خانه سانحه رخ داد. در حالی که مشغول دور زدن زیر یک پل هوایی بود، یک کامیون که خلاف جهت میراند، پایش را زیر گرفت.
او میگوید: "وقتی که آن اتفاق افتاد هنوز هوشیار بودم. توانستم بنشینم و کلاه ایمنی را از سرم بردارم. همان جا بود که فهمیدم جراحتم جدی است. "
مردم سریع دویدند تا کمک کنند، اما هیچکس نمیدانست دقیقا چه کار کند.
ماناسی با لبخند میگوید: "هندیها ذاتا به بقیه کمک میکنند، ولی آنها خیلی وارد نیستند؛ به خصوص در موقعیتهای اورژانس. "
ماناسی در حال رفتن به محل کارش بود که یک کامیون به او زد
پس از زمانی که در انتظار آمبولانس تلف شد، پلیس او را با یک برانکار فکسنی به نزدیکترین بیمارستان رساند.
در بیمارستان آمادگی رسیدگی به جراحات یکی از دستان او را نداشتند و همین طور پای چپش را که کاملا خرد شده بود. آن بیمارستان جراح نداشت و حتی آمبولانسی که او را به بیمارستانی بزرگتر منتقل کند.
او میگوید: "حالم خیلی بد بود. خون زیادی از دست داده بودم و زمان بیهوده میگذشت. "
آمبولانس بیمارستان دو ساعت بعد رسید و بر خلاف تعریفهایی که از آن کرده بودند بیشتر از این که به یک ماشین مجهز شبیه باشد، مانند یک وانت روبسته بود. او باید ده دوازده کیلومتر سفر میکرد تا به یک بیمارستان معقول برسد و هر دستانداز و چالهای که سر راه بود، به رنج و عذابش میافزود.
حدود ساعت پنج و نیم بعد از ظهر بود که ماناسی سرانجام تحت مراقبتهای مناسب پزشکی قرار گرفت؛ تقریبا ۹ ساعت بعد از تصادف.
نجات دادن پایش، اولین اولویت پزشکان بود. او ۴۵ روز در بیمارستان بود و هر پنج یا ده روز جراحی میشد. اما سرانجام قانقاریا تیم پزشکی را شکست داد و گزینهای غیر از قطع پا نماند.
قبل
زمانی که ماناسی بزرگ میشد، تحصیلات مهمترین اولویت خانواده بود. پدر ماناسی، محقق موسسه معتبر تحقیقات اتمی بهابها در بمبئی بود و مصمم بود که دخترش هم تحصیلات عالیه داشته باشد. به همین دلیل بود که او کامپیوتر را برگزید و مهندس نرمافزار شد.
ولی ماناسی یکی از بچههایی بود که فعالیتهای فوق برنامه را هم به اندازه درس جدی میگرفت. او میگوید: "ورزشهای زیادی میکردم مثل فوتبال، بسکتبال و حتی والیبال. البته فقط هم ورزش نبود، به موسیقی، آواز خواندن و هنر هم علاقه داشتم... میدانید که والدین چقدر میخواهند بچههایشان رشتههای مختلف را تجربه کنند. ".
اما بدمینتون ورزش مورد علاقه ماناسی بود و اولین مربی هم پدرش بود. ماناسی هنوز شش سال هم نداشت که یاد گرفت راکت را در دست بگیرد و با آن ضربه بزند. به همین دلیل وقتی به عنوان بخشی از فرآیند بهبود سراغ ورزش رفت، بدمینتون را انتخاب کرد.
تاریخسازی
ماه اوت ۲۰۱۹ در بازل سوئیس، ماناسی تاریخسازی کرد.
هشت سال پس از آن تصادف وحشتناک، او پارا-بدمینتون را جدی گرفت و به تیم ملی هند راه یافت و حالا نماینده کشورش در فینال مسابقات قهرمانی جهان بود.
در دیدار نهایی او باید با دوست، هموطن و مدافع عنوان قهرمانی، پارول پارما مسابقه میداد. ماناسی تاکنون مقابل این حریف برنده نشده بود. اما این بار به خودش اطمینان داشت: "حسابی روی فرم بودم، داخل زمین سرعت زیادی داشتم و دستانم، ضربههایم و همه چیز عالی بودند. "
در حین بازی ماناسی از پارما جلو افتاد و کنترل مسابقه را در دست گرفت. ست پایانی تعیین کننده بود و او ۱۳ امتیاز متوالی گرفت و ناگهان دید که قهرمان جهان شده است.
ماناسی تعدادی از مدالهای مورد علاقهاش را در خانهاش در احمدآباد نگه میدارد، بقیه مدالها در خانه والدینش هستند.
اما او چگونه از یک فردی که اندامش قطع شده بود به قهرمان تبدیل شد؟
ماناسی وقتی میخواهد روزهای بعد از تصادف را توصیف کند، نگاهش تلخ نیست. او به یاد میآورد که چگونه دوستان و همکلاسیهای دانشکده دور تختش در بیمارستان جمع میشدند و از آنها به عنوان "باحالترین دورهمیها" نام میبرد. این که چگونه با پرستار بخش مراقبتهای ویژه دوست شد و این که چگونه یک متخصص بیهوشی به دیدارش رفت تا روحیهاش را بالا ببرد.
ماناسی گفت: "باور کنید، وقتی به آن دوران فکر میکنم حتی یک نکته منفی هم به ذهنم نمیرسد. بدترین لحظه زمانی بود که به خانه برگشتم، خودم را در آیینه دیدم و گفتم، وای، آره خیلی خوب به نظر نمیرسه. اما بعد از چند روز با خودم گفتم، خب این یک زخم بود... این فقط یک پا بود. "
بدمینتون بخشی از فرآیند توانبخشی او بود تا بتواند با پای مصنوعی راه برود، ولی او استعداد زیادی در این ورزش از خود نشان داد. یک روز حریفش که استعداد ماناسی را دید، تشویقش کرد در مسابقات انتخابی تیم ملی شرکت کند. هند آن زمان قرار بود در تورنمنتی در اسپانیا حاضر شود. ماناسی گرچه نتوانست به تیم راه پیدا کند، اما برای اولین بار قدرت ورزش را دید.
بدمینتون برای سالها ورزش مورد علاقه ماناسی بود، اما به عنوان تفریح نه ورزش جدی
آنجا افرادی بودند با جراحاتی شدیدتر از ماناسی، که به گفته خودشان بدمینتون را "بینقص" بازی میکردند.
او میگوید: "خیلی مهربان و گشادهرو بودند. آنها پیش من آمدند و بخاطر این که بدمینتون را انتخاب کرده بودم، تشکر کردند. این یکی از دلایلی بود که تصمیم گرفتم تمام وقت وارد این ورزش شوم. "
او از بخت خوش با پوللا گوپیچاند، مربی اسطورهای هند ملاقات کرد، مربیای که بدمینتون ماناسی را به سطحی دیگر برد. این قهرمان پیشین بینالمللی، چهره اصلی پشت موفقیتهای اخیر بدمینتون هند در جهان است. او مربی قهرمانان جهان مانند پیوی سیندو و ساینا نهوال بود.
ماناسی زمانی که با آقای گوپیچاند ملاقات کرد، در شهر احمد آباد کارمند بانک بود. او بلافاصله سراغ این مربی رفت و از او خواست تمرینش دهد.
آقای گوپیچاند با لبخند میگوید: "او دختری بسیار شجاع به نظر میرسید و داستان زندگیاش بسیار الهامبخش بود. من گفتم، بسیار خوب در موردش فکر میکنم. "
ماناسی در حیدرآباد و در آکادمی پوللا گوپیچاند تمرین میکند.
اما تمرین به عنوان یک ورزشکار معلول چالش جدیدی بود. گوپیچاند ویدئوی بازیها را بدقت بررسی میکرد و حتی گاهی روی یک پا تمرین میکرد تا متوجه شود که بازی با این وضعیت چه حالی دارد. او سپس در کنار سایر کارهای مربیگری، یک برنامه تمرینی برای ماناسی طراحی کرد که به گفته خودش "بسیار متمرکز و استقامتی" بود.
اینها خصلتهایی بودند که ماناسی را به اوج رساندند و او تا قهرمانی جهان پیش رفت.
ماناسی مدالهایش را کنار تـ*ـخت خوابش آویخته و البته در میان آنها مدال قهرمانی جهان درخشش دیگری دارد. هرچند که خودش میگوید مدال مورد علاقهاش، برنز بازیهای آسیایی است. روی این مدال با خط بریل نوشته شده و وقتی تکانش میدهید صدای جرینگ جرینگ میدهد. او میگوید این مدالها از مواد مختلفی ساخته شده و طلا، نقره و برنز صدای متفاوتی میدهند. این موجب میشود تا ورزشکاران نابینا یا کمبینا بلافاصله متوجه شوند که چه مدالی در دست دارند.
ماناسی میگوید: "این جامعهای است که میخواهم در آن زندگی کنم. جایی که حتی وقتی میخواهیم مدال و جامی بدهیم، همه را در نظر بگیریم. "
ماناسی حالا به دنبال رسیدن به هدف بعدی است: راهیابی به پارالمپیک توکیو.
ماناسی قهرمان انفرادی جهان شده، اما در دستهای (از نظر میزان معلولیت) که مسابقه میدهد در المپیک رقابت انفرادی برگزار نمیشود و به این ترتیب تنها شانس او رقابت در بخش دو نفره است.
بازی در بخش دو نفره برای ماناسی جدید است، اما فراموش نکنید که او استاد موفقیت در موقعیتهای غیرمنتظره است.
آن لحظه
دسامبر ۲۰۱۱ بود و ماناسی جاشی ۲۲ ساله یک جمعه معمولی را آغاز کرد. او مدتی قبل فارغالتحصیل شده بود و تازه به عنوان مهندس نرمافزار در شهر بزرگ بمبئی (مومبای) مشغول به کار شده بود.
خانهای که در آن همراه با پدر و مادرش زندگی میکرد کمتر از ۷ کیلومتر با محل کارش فاصله داشت و او با موتور سیکلت سر کار میرفت.
اما آن جمعه، فقط ده دقیقه پس از خروج از خانه سانحه رخ داد. در حالی که مشغول دور زدن زیر یک پل هوایی بود، یک کامیون که خلاف جهت میراند، پایش را زیر گرفت.
او میگوید: "وقتی که آن اتفاق افتاد هنوز هوشیار بودم. توانستم بنشینم و کلاه ایمنی را از سرم بردارم. همان جا بود که فهمیدم جراحتم جدی است. "
مردم سریع دویدند تا کمک کنند، اما هیچکس نمیدانست دقیقا چه کار کند.
ماناسی با لبخند میگوید: "هندیها ذاتا به بقیه کمک میکنند، ولی آنها خیلی وارد نیستند؛ به خصوص در موقعیتهای اورژانس. "
پس از زمانی که در انتظار آمبولانس تلف شد، پلیس او را با یک برانکار فکسنی به نزدیکترین بیمارستان رساند.
در بیمارستان آمادگی رسیدگی به جراحات یکی از دستان او را نداشتند و همین طور پای چپش را که کاملا خرد شده بود. آن بیمارستان جراح نداشت و حتی آمبولانسی که او را به بیمارستانی بزرگتر منتقل کند.
او میگوید: "حالم خیلی بد بود. خون زیادی از دست داده بودم و زمان بیهوده میگذشت. "
آمبولانس بیمارستان دو ساعت بعد رسید و بر خلاف تعریفهایی که از آن کرده بودند بیشتر از این که به یک ماشین مجهز شبیه باشد، مانند یک وانت روبسته بود. او باید ده دوازده کیلومتر سفر میکرد تا به یک بیمارستان معقول برسد و هر دستانداز و چالهای که سر راه بود، به رنج و عذابش میافزود.
حدود ساعت پنج و نیم بعد از ظهر بود که ماناسی سرانجام تحت مراقبتهای مناسب پزشکی قرار گرفت؛ تقریبا ۹ ساعت بعد از تصادف.
نجات دادن پایش، اولین اولویت پزشکان بود. او ۴۵ روز در بیمارستان بود و هر پنج یا ده روز جراحی میشد. اما سرانجام قانقاریا تیم پزشکی را شکست داد و گزینهای غیر از قطع پا نماند.
قبل
زمانی که ماناسی بزرگ میشد، تحصیلات مهمترین اولویت خانواده بود. پدر ماناسی، محقق موسسه معتبر تحقیقات اتمی بهابها در بمبئی بود و مصمم بود که دخترش هم تحصیلات عالیه داشته باشد. به همین دلیل بود که او کامپیوتر را برگزید و مهندس نرمافزار شد.
ولی ماناسی یکی از بچههایی بود که فعالیتهای فوق برنامه را هم به اندازه درس جدی میگرفت. او میگوید: "ورزشهای زیادی میکردم مثل فوتبال، بسکتبال و حتی والیبال. البته فقط هم ورزش نبود، به موسیقی، آواز خواندن و هنر هم علاقه داشتم... میدانید که والدین چقدر میخواهند بچههایشان رشتههای مختلف را تجربه کنند. ".
اما بدمینتون ورزش مورد علاقه ماناسی بود و اولین مربی هم پدرش بود. ماناسی هنوز شش سال هم نداشت که یاد گرفت راکت را در دست بگیرد و با آن ضربه بزند. به همین دلیل وقتی به عنوان بخشی از فرآیند بهبود سراغ ورزش رفت، بدمینتون را انتخاب کرد.
تاریخسازی
ماه اوت ۲۰۱۹ در بازل سوئیس، ماناسی تاریخسازی کرد.
هشت سال پس از آن تصادف وحشتناک، او پارا-بدمینتون را جدی گرفت و به تیم ملی هند راه یافت و حالا نماینده کشورش در فینال مسابقات قهرمانی جهان بود.
در دیدار نهایی او باید با دوست، هموطن و مدافع عنوان قهرمانی، پارول پارما مسابقه میداد. ماناسی تاکنون مقابل این حریف برنده نشده بود. اما این بار به خودش اطمینان داشت: "حسابی روی فرم بودم، داخل زمین سرعت زیادی داشتم و دستانم، ضربههایم و همه چیز عالی بودند. "
در حین بازی ماناسی از پارما جلو افتاد و کنترل مسابقه را در دست گرفت. ست پایانی تعیین کننده بود و او ۱۳ امتیاز متوالی گرفت و ناگهان دید که قهرمان جهان شده است.
ماناسی تعدادی از مدالهای مورد علاقهاش را در خانهاش در احمدآباد نگه میدارد، بقیه مدالها در خانه والدینش هستند.
اما او چگونه از یک فردی که اندامش قطع شده بود به قهرمان تبدیل شد؟
ماناسی وقتی میخواهد روزهای بعد از تصادف را توصیف کند، نگاهش تلخ نیست. او به یاد میآورد که چگونه دوستان و همکلاسیهای دانشکده دور تختش در بیمارستان جمع میشدند و از آنها به عنوان "باحالترین دورهمیها" نام میبرد. این که چگونه با پرستار بخش مراقبتهای ویژه دوست شد و این که چگونه یک متخصص بیهوشی به دیدارش رفت تا روحیهاش را بالا ببرد.
ماناسی گفت: "باور کنید، وقتی به آن دوران فکر میکنم حتی یک نکته منفی هم به ذهنم نمیرسد. بدترین لحظه زمانی بود که به خانه برگشتم، خودم را در آیینه دیدم و گفتم، وای، آره خیلی خوب به نظر نمیرسه. اما بعد از چند روز با خودم گفتم، خب این یک زخم بود... این فقط یک پا بود. "
بدمینتون بخشی از فرآیند توانبخشی او بود تا بتواند با پای مصنوعی راه برود، ولی او استعداد زیادی در این ورزش از خود نشان داد. یک روز حریفش که استعداد ماناسی را دید، تشویقش کرد در مسابقات انتخابی تیم ملی شرکت کند. هند آن زمان قرار بود در تورنمنتی در اسپانیا حاضر شود. ماناسی گرچه نتوانست به تیم راه پیدا کند، اما برای اولین بار قدرت ورزش را دید.
بدمینتون برای سالها ورزش مورد علاقه ماناسی بود، اما به عنوان تفریح نه ورزش جدی
آنجا افرادی بودند با جراحاتی شدیدتر از ماناسی، که به گفته خودشان بدمینتون را "بینقص" بازی میکردند.
او میگوید: "خیلی مهربان و گشادهرو بودند. آنها پیش من آمدند و بخاطر این که بدمینتون را انتخاب کرده بودم، تشکر کردند. این یکی از دلایلی بود که تصمیم گرفتم تمام وقت وارد این ورزش شوم. "
او از بخت خوش با پوللا گوپیچاند، مربی اسطورهای هند ملاقات کرد، مربیای که بدمینتون ماناسی را به سطحی دیگر برد. این قهرمان پیشین بینالمللی، چهره اصلی پشت موفقیتهای اخیر بدمینتون هند در جهان است. او مربی قهرمانان جهان مانند پیوی سیندو و ساینا نهوال بود.
ماناسی زمانی که با آقای گوپیچاند ملاقات کرد، در شهر احمد آباد کارمند بانک بود. او بلافاصله سراغ این مربی رفت و از او خواست تمرینش دهد.
آقای گوپیچاند با لبخند میگوید: "او دختری بسیار شجاع به نظر میرسید و داستان زندگیاش بسیار الهامبخش بود. من گفتم، بسیار خوب در موردش فکر میکنم. "
اما تمرین به عنوان یک ورزشکار معلول چالش جدیدی بود. گوپیچاند ویدئوی بازیها را بدقت بررسی میکرد و حتی گاهی روی یک پا تمرین میکرد تا متوجه شود که بازی با این وضعیت چه حالی دارد. او سپس در کنار سایر کارهای مربیگری، یک برنامه تمرینی برای ماناسی طراحی کرد که به گفته خودش "بسیار متمرکز و استقامتی" بود.
اینها خصلتهایی بودند که ماناسی را به اوج رساندند و او تا قهرمانی جهان پیش رفت.
ماناسی مدالهایش را کنار تـ*ـخت خوابش آویخته و البته در میان آنها مدال قهرمانی جهان درخشش دیگری دارد. هرچند که خودش میگوید مدال مورد علاقهاش، برنز بازیهای آسیایی است. روی این مدال با خط بریل نوشته شده و وقتی تکانش میدهید صدای جرینگ جرینگ میدهد. او میگوید این مدالها از مواد مختلفی ساخته شده و طلا، نقره و برنز صدای متفاوتی میدهند. این موجب میشود تا ورزشکاران نابینا یا کمبینا بلافاصله متوجه شوند که چه مدالی در دست دارند.
ماناسی میگوید: "این جامعهای است که میخواهم در آن زندگی کنم. جایی که حتی وقتی میخواهیم مدال و جامی بدهیم، همه را در نظر بگیریم. "
ماناسی حالا به دنبال رسیدن به هدف بعدی است: راهیابی به پارالمپیک توکیو.
ماناسی قهرمان انفرادی جهان شده، اما در دستهای (از نظر میزان معلولیت) که مسابقه میدهد در المپیک رقابت انفرادی برگزار نمیشود و به این ترتیب تنها شانس او رقابت در بخش دو نفره است.
بازی در بخش دو نفره برای ماناسی جدید است، اما فراموش نکنید که او استاد موفقیت در موقعیتهای غیرمنتظره است.
تصادفی که یک قهرمان جهان ساخت
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com