خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

!MeŁłКa ƝasłƦłaƝ!

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/10/19
ارسال ها
1,158
امتیاز واکنش
10,559
امتیاز
323
زمان حضور
73 روز 8 ساعت 4 دقیقه
نویسنده این موضوع
اونا عاشق این هستن که مورد توجه قرار بگیرن.
بوی بد بی دلیل و دود و گاهٲ تو خونه میپیچه به احتمال %40 مربوط به اوناست.
هر چه بیشتر دقت و کنجکاوی کنید اونارو میبینید!​

' شماره صفر' به شماره تلفن ارواح معروف شده .افرادی در گوشه و كنار دنيا مدعی هستند شماره صفر باآنها تماس گرفته میشود و حتی گاهی ارواح با این شماره پیامک یا پیام صوتی هم میفرستند‌.​

همه چیز از اون روز شروع شد
وقتی توی آینه به خودم لبخند زدم
و تصویرم فقط به من نگاه کرد.​

یه شب دختری در یک قبرستان موجود ماورالطبیعی رو میبینه
اون موجود ازش میخواد که موضوعه دیده شدنش توسط دختر رو برای هیچکس تعریف نکنه !
سال ها از اون ماجرا میگذره و دختر ازدواج میکنه و موضوع رو برای همسرش تعریف میکنه
همسرش سرش رو رو به زنش برمیگردونه و با لحنه سردی میگه
"مگه بهت نگفته بودم واسه کسی تعریف نکن؟(: "​

موجودات غیر ارگانیک هرگز نمیخوابن.
اونا هنگام خواب شما اطرافتون تردد دارن.


بد ترين شب شبيه كه خواب جن ببينى بعد از ترس از خواب بپرى بعد دوباره بخوابى و ادامه همون خواب و ببينى و هى بيدارشى ولى باز وقتى خوابيدى ادامه همون خوابو ببينى....
به نظرتون يكم عجيب نيس؟!​

آروم پیشونیشو بـ*ـو*سید..."خوب بخوابی عزیزم"
اون همیشه شب ها اینکارو انجام میده.
مهم نیس اون زنده اس یا مرده.
اون هنوزم دوستش داره.​

سال 1933 یک دختر ژاپنی با پریدن به دهانه آتشفشان در جزیره اوشیما خودکشی کرد. این عمل یک روند عجیب و غریب را در ژاپن آغاز کرد و سال بعد 944 نفر دیگه به همین روش خودکشی کردن!​

گاهی شبها ناگهان چشماتو باز کن تا اون موجودی که بالای سرت از سقف اویزون شده رو ببینی :)​


قسمت ترسناک یک ماجرا

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • قهقهه
Reactions: Whisper، Amerətāt، !Shîma! و یک کاربر دیگر

!MeŁłКa ƝasłƦłaƝ!

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/10/19
ارسال ها
1,158
امتیاز واکنش
10,559
امتیاز
323
زمان حضور
73 روز 8 ساعت 4 دقیقه
نویسنده این موضوع
فکر کن توخونه تنهایی ساعت یک نصفه شبه. یکهو صدای بادگلو میاد.حالا می خندی یا می ترسی؟


اگه دوست دارید خواب های ترسناک ببینید روی شکمتون بخوابید چون طبق بررسی برخی پژوهشگران خوابیدن روی شکم سبب به وجودآمدن خوابهایی ترسناک می‌شود!

صدایه گریه پسرم را می شنوم، پس به بالا میروم تا او را ارام کنم.
او به من اعتماد ندارد وقتی می گویم همه چیز خوب است.
شاید به این دلیل که او موجودی را می بیند که به دنبال من وارد اتاقش شد...
i hear my son scram so i rush upstairs to comfort him back to sleep.
he doesn t believe me when i say everything is okay.
perhaps becaause he sees the creture that folliwed me to his room

- دلیل این که وقتی در رویاهاتون می‌میرید، از خواب می‌پرید این هست که مغز شما نمی‌دونه چه اتفاقی بعد از مرگ می‌افته​


قسمت ترسناک یک ماجرا

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MacTavish

!MeŁłКa ƝasłƦłaƝ!

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/10/19
ارسال ها
1,158
امتیاز واکنش
10,559
امتیاز
323
زمان حضور
73 روز 8 ساعت 4 دقیقه
نویسنده این موضوع
نفرین دیزنی لند
زمانی که کارتون های دیزنی لند به اوج شهرت رسیده بود و تولید کارتون خیلی بیشتر شده بود رئیس کمپانی تصمیم گرفت که یه جایی پیدا کنه که یک ساختمون بزرگ یا شهرک واسه کمپانی بسازه
با چندین نفر مشورت کرد و تصمیم گرفت تو یک جزیره اینکارو بکنه ولی نیاز به یک جزیره خالی از سکنه داشت.
بعد از کلی تحقیق یه جزیره پیدا کرد ولی محلی های کالیفرنیا بهش میگفتن که تو اون جزیره نرو، اون جزیره بدبختی میاره...
ولی رییس شرکت خیلی رویا پرداز بود و فکر میکرد که همه چی با پول حل میشه
تو سال 1996 حدودا به پول الان 160 میلیارد جزیررو خرید و اسمشو گذاشت دیزنی لند
شروع کرد به ساخت و ساز تو جزیره...
کم کم متوجه میشد رفتاره کارگراش تغییر میکنه...
افسرده میشن... دیگه کار نمیکنن...یه چیزایی با خودشون زمزمه میکنن
تا اینکه بعده 2ماه اولین نفر از دیزنی لند خودکشی کرد تو همون جزیره توی وصیت نامش هم نوشته بود ما از دیزنی لند طرد شدیم "Abandoned from disny land"
بعد از یه مدت که از مرگه اون کارگر میگذشت یه روز رییس کمپانی اومد و به همه کارگرا دستور داد کارشونو متوقف کنن و از جزیره برن
هیچ پولی هم پس نگرفت از کسی که جزیررو ازش خریده بود...
هیچکس نمیدونه چی شد که رییس جزیررو خالی کرد.
تا چند سال اون جزیره دست نخورده باقی موند تا یه کاراگاه به اسم"TOM BIRaiDGEST" تصمیم کرفت تو جزیره تحقیق کنه
اون وارده جزیره شد صبح یک روزه افتابی و شروع به گشتن کرد
متوجه شد تمامه جزیره عبارت طرد شده از دیزنی لند به صورت خیلی بد خط نوشته شده
تام تا شب به گشتن پرداخت و یک اتاق پیدا کرد رفت داخل اون اتاق و یه شخصی رو دید که کلاه میکی موس سرش بود
اون شخص از تام پرسید میخوای سرمو قطع کنم؟
و بدونه اینکه تام جوابی بده سر خودشو قطع میکنه...
تام متوجه میشه یه مایع مثه خون ولی زرد رنگ از سره اون موجود بیرون میزنه...
خیلی میترسه وتصمیم به فرار میگیره
وقتی میاد بیرون متوجه میشه یه نفر
دوره جزیررو دیوار کشیده و روی تمامه اون دیوار نوشته شده
ما طرد شده از طرف خداوند هستیم
تام ناپدید میشه و تنها ضبط صوتش پیدا میشه که دال بر اینه که این داستان واقعیه تاحالا هیچکس نفهمیده داستان اون جزیره چیه؟
یا اینکه چه اتفاقی برای تام افتاده
فقط نوار ضبط شده صحبت های تام‌تو جزیره هست که توی youtube میتونید پیداش کنید


قسمت ترسناک یک ماجرا

 
  • تشکر
Reactions: MacTavish

!MeŁłКa ƝasłƦłaƝ!

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/10/19
ارسال ها
1,158
امتیاز واکنش
10,559
امتیاز
323
زمان حضور
73 روز 8 ساعت 4 دقیقه
نویسنده این موضوع
افسانه ها میگن وقتی نمیتونید بخوابید به دلیل این است که در خواب یک نفر دیگر بیدارید.

اگه يه شمع روشن كرديد و شعله شمع در شرايط عادي آبي شد يا بدون هيچ دخالتي يك دفعه شمع خاموش شد بدونيد كه ارواح كنار شما هستن.

شب و روز بر روی زمین تنها 45 دقیقه از ایستگاه فضایی بین المللی به نظر می رسد!
یعنی هر 24 ساعت برای ما برایه اونا 45 دقیقه هست

به دوستم گفتم :اون لباسی که دیشب از گیره آویزون کردی منو ترسوند چون همش فکر میکردم یه شبح توی تاریکی وایساده
دوستم گفت:اما دیشب هیچ لباسی روی گیره نبود

جن ها علاقه زیادی به بچه و زن های حامله دارن‌ برا همین تو دوران بارداری بدن اغلب زن ها کبود میشه. یا تا چهل روز چاقوی آهنی یا چیز آهنی بالای سر بچه میزارن که جن بترسه!

شبِ و چراغا خاموشه...
به صورت خواهر یا برادرت نگاه میکنی اما حالت صورتش عوض میشه!
تنها کسی نیستی که این اتفاق براش افتاده :")​

‍ آخرالزمـان زامبـی هـا

بر اساس محاسبات دانشجوهایی دانشگاه لیستر، در صورت به وجود آمدن زامبی‌ها تنها در ۱۰۰ روز جمعیت جهان به زیر ۳۰۰ نفر می‌رسد.
- اگر فرض کنیم که هر زامبی می‌تواند یک نفر را در روز پیدا کند، و ۹۰ درصدر شانس این را داته باشه که قربانی را به زامبی تبدیل کند، در روز صدم تعداد بازمانده‌ها به ۲۷۳ نفر می‌رسد و تعدادشان نسبت به زامبی‌ها یک به میلیون خواهد بود. این دانشجویان برای گسترش ویروس فرضی زامبی از مدل SIR –مدلی که به کمک آن گسترش یک ویروس در جمعیت را اندازه می‌گیرند– استفاده کردند.
در این مدل جمعیت را به سه گروه تقسیم کردند– گروهی که در معرض ابتلائند، گروهی که مبتلا شده‌اند و گروهی که یا مرده و یا درمان شده‌اند. این دانشجویان همچنین بازه زمانی که جمعیت با یکدیگر برخورد خواهند داشت را نیز محاسبه کرده‌اند. در این تحقیق تولد و مرگ طبیعی محاسبه نشد چرا که با توجه به ۱۰۰ روزه بودن کل فرآیند می‌توان از آن چشم‌پوشی کرد. با توجه به اینکه انسان نمی‌تواند با گله زامبی‌ها مبارزه کند اگر جمعیت به طور متعادل تقسیم شود بشریت منقرض خواهد شد.
هرچند در ادامه این تحقیق دانشجویان پارامتر‌های جدیدی معرفی کردند، مانند احتمال اینکه زامبی‌ها کشته شوند و یا افراد جدیدی به دنیا بیایند که در این صورت شانس بشریت بیشتر خواهد شد. همچنین این تیم در نظر گرفتند که بازمانده‌ها با گذشت زمان تجربه بیشتری کسب می‌کنند و احتمال مبتلا شدنشان کمتر خواهد بود. تحت این شرایط امکان دارد که بشریت بتواند زامبی‌ها را از بین برده و از این مخمصه جان سالم به در ببرد و سپس دوباره جمعیت انسانی را بسازد.


قسمت ترسناک یک ماجرا

 
  • تشکر
Reactions: Dead girl و MacTavish

!MeŁłКa ƝasłƦłaƝ!

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/10/19
ارسال ها
1,158
امتیاز واکنش
10,559
امتیاز
323
زمان حضور
73 روز 8 ساعت 4 دقیقه
نویسنده این موضوع
صداهایه غیر قابل توضیح
معمولا تو هر خونه ای صداهایی وجود دارن که عادی نیستن. مثل صدا هایی که از وسایل خونه میاد (یخچال،تلوزیون...)اونها میتونه صدایه برخورد جن ها به وسایل باشه که میخوان بهتون اعلام حضور کنن.
بعضی موقع ها نیز در خانه از جاهایه غیر معمولی صدا هایی میاد که قبلا وجود نداشتن و احساس میکنین تازه به وجود اومدن و صداهایی که زیاد تکرار میشن هم ممکنه به خاطر وجود روح تو خونه شما باشه.​

-تا حالا شده یهویی گوشات زنگ بزنن؟
-همه میگن بخاطره سکوته زیاده
-اما اینطور نیست!
-بخاطر امواج روحیه که نمیتونی ببینیش!
-اون از این طریق خودشو بهت نشون میده...​


قسمت ترسناک یک ماجرا

 
  • تشکر
Reactions: مبهم، Dead girl و MacTavish
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا