خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
‍ ناگزیرم از دوست داشتنت!
چنان پرنده ای در حصار آسمان
یا ریشه های ِ گلی سرخ
از خاک.
جهان اگر برپاست
هنوز
کسی ،
کسی را دوست دارد
اگر چه دیر
اگر چه دور...
مرا از دوست داشتنت
راه گریزی نیست...

#معصومه_صابر
***
برمیگردی
یک روز که خالی از توام
از خویش
و آنروز
هیچ آشنایی را در چشم های من نخواهی داشت

#معصومه_صابر


عاشقانه‌های معصومه صابر

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: khlkjhlhgulhluli، unknown :)، Mohadeseh.f و 5 نفر دیگر

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
کوچه ها را لمس کرده اند
دانه دانه های سپید و ساکت برف.
بین این همه سپیدی
کاش،
ردپای تو پیدا بود...

#معصومه_صابر
***
امروز آفتاب را ببوی
و یک قاشق عشق
چاشنیِ تمام فنجان هایت کن!
امروز رها باش
چون بارانِ بی هوا
چون آوازِ پرنده ها
چون خیالِ آنکه دوستش داری...

#معصومه_صابر


عاشقانه‌های معصومه صابر

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: khlkjhlhgulhluli، unknown :)، Mohadeseh.f و 5 نفر دیگر

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
ای یارترین!
نامم را از خاطر برده ام!
در آینه نگاه میکنم
کیست این خیره به چشم هایم؟
روزهایی که رفته بیشترند یا روزهای ِ مانده؟
ای حوصله ات بیشتر از هر چیز!
من هنوز با انگشت هایم می شمارم!
یک
دو
سه
...
ده تا بیشتر حساب از دستم در می رود!
ده تا خیلی زیاد است!
ده تا چه؟؟؟
کم است ده تا آینه خیره به آدم نگاه کنند و هِی بپرسند : شما؟؟
ای حوصله ات بیشتر از هر چیز!
نامم را کف دستهایم بنویس
آینه ها را از دیوار ها بردار
و روزهای رفته را که هیچ!
روزهای ِ مانده را بیشتر با من قدم بزن
چیزهایی هست که باید بدانی...
حسابشان
دارد از تعداد انگشت هایم بیشتر می شود!
وقت داری کمی با من قدم بزنی؟؟


#معصومه_صابر


عاشقانه‌های معصومه صابر

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli، unknown :)، Mohadeseh.f و 5 نفر دیگر

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
میگذرد!
چون آفتاب دیروز که رفت...
امروز دوباره آمد اما چشم هایش شبیه دیروز نبود!
باور میکنی اینهمه سال آفتاب بتابد و هیچ روزی چشم هایش شبیه ِ روزی دیگر نیست؟؟
باور کن!
باور کن...
می گذرد!
هم روزی که گوشه ی لبهایت به سمت آفتاب زیباترین منحنی عالم را ساخته اند،
هم روزی که نم ِ چشمهایت شبیه هزار آسمان ِ بارانی ست...
میگذرد!
تنها یاد ِ آدم ها می ماند
آنهم نه همه!...
یادی که چه شاد باشد چه غمگین
می شود نم ِ چشم ِ "او" که به خاطر می آورد...
با اینحال دل ِ دیوانه ی من!
حتی
همین روز هم
می گذرد...
می گذرد...

#معصومه_صابر


عاشقانه‌های معصومه صابر

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli، unknown :)، Mohadeseh.f و 5 نفر دیگر

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
اینک روز ِ توست!
لبخند بزن به آدم هایی که آینه ی تواند

امروز ، خدا با چشم های پرنده ای خیره به چشمانم بود!
و امروز
همین لحظه ی جاری بر من
نیکوترین است.
آینه ها را بخندان
غم ِ آدم ها را در پهلوی خود بگیر و عشق را قسمت کن.
از ابر بپرس، از سبزه ی کنار جوی، از فنجان کوچک قهوه ات بپرس:
عشق از آدمی زاده شد یا آدمی از عشق؟
پاسخ هر چه باشد عاشقی کن!
اینک روز ِ توست...

برای لمس زندگی منتظر لحظه ی خداحافظی نیستم
سفر نزدیک است‌...

#معصومه_صابر


عاشقانه‌های معصومه صابر

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli، unknown :)، Mohadeseh.f و 5 نفر دیگر

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
گاهی
تقدیر را قلبِ آدم می نویسد.
نگاه کن به قلبت!
به خیالِ دقیقِ قلبت...
"همان"!
همان خیالِ دقیق
تقدیرِ توست...

#معصومه_صابر
***
روزهاست آدمی دلش را می جوید
شاید از خودش نشانی بیابد...
روزهاست لبخندهامان را در کشویِ میزمان گذاشته ایم، برای روز ِ مبادا!
برای همان روز که در هیچ تقویمی نیست...
و دست هایمان را
آه دست هایمان
دوباره از شوق ِ لمس ِ شگفتی ِ زندگی
خواهد لرزید؟؟

#معصومه_صابر


عاشقانه‌های معصومه صابر

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli، unknown :)، Mohadeseh.f و 5 نفر دیگر

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
پرنده ی بی معرفت
دلتنگی اش را انداخت توی حصار درخت و پرید...
می دانی؟
درختی که سرش رویِ شانه ی ماه است
زود به گریه می افتد...

#معصومه_صابر
***
"خیال" بالِ آدمی ست
"خیال" زنجیرِ آدمی ست!
تا زبانت را برای چه ذکری آفریده باشد!
تا کدام خیال
خیالِ چه چیزی را
خیالِ چه کسی را
در دل پر و بال دهی...

خیال کن "عشق" نام داری!
اینچنین بال خواهی بود
بر شانه های خویش
و بر شانه های ِ دیگری...

#معصومه_صابر


عاشقانه‌های معصومه صابر

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli، unknown :)، Mohadeseh.f و 4 نفر دیگر

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
چقدر قصه داری تو!
آه که چقدر غصه داری تو...
ای خاک!
ای خانه ی گذشته گانمان!
ای وطن!
تو را از ما گرفتند!
آنگونه که نفس را از آدم.
با این حال ما هنوز جان داریم!؟
آنگونه که در تو قدم بر میداریم و نداریمت،
با این حال هنوز قدم بر می داریم...
بد بود این اتفاق!
بد بود....

بدتر از این هم اما هست!
ما
داریم
تو را
در قلبمان نیز
از دست می دهیم...


#معصومه_صابر


عاشقانه‌های معصومه صابر

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli، unknown :)، Mohadeseh.f و 4 نفر دیگر

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
من کار ِ خویش را به تمامی انجام میدهم!
تمامی ِ من سعی ِ کوچک من است و قلب ِ نازکم...
به تمامی ِ سعی خویش بال می گشایم
و تمامی ِ بال گشودنم گنجشکی ست
که شاد و غمگین ِ آوازش را کسی جز تو نمی داند
و پس از آن
تمام قد تسلیم ِ توام!
تسلیم ِ شیوه ی شکست ناپذیر ِ توام!
که از آغاز
تنها تویی
که شب را
به روز مُبدّل توانی کرد...

#معصومه_صابر


عاشقانه‌های معصومه صابر

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli، unknown :)، Mohadeseh.f و 4 نفر دیگر

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
کسی مرا دوست دارد!
نه تنها روزهایی که لبخندم زیباترین است!
حتی روزهایی که چشمانِ نمناکم سخت غمگین است! مرا سخت دوست دارد!

و آدمی
اگر خدا را نداشت
عشق را چگونه می فهمید؟!

#معصومه_صابر
***
می خواهم آن کسی باشم که زیر باران با تو قدم میزند
می خواهم آن کسی باشم که گاهِ خستگی سر بر شانه اش می گذاری
می خواهم آن باشی که سر بر شانه ات می گذارم...
و خنده ی ما
هر صبح
خورشید را درخشان تر نخواهد کرد؟

#معصومه_صابر


عاشقانه‌های معصومه صابر

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: khlkjhlhgulhluli، unknown :)، Mohadeseh.f و 4 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا