خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

بهترین نوشته از نظر شما کدام است؟


  • مجموع رای دهندگان
    24
  • نظرسنجی بسته .
وضعیت
موضوع بسته شده است.

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
سلام خدمت دوستان عزیز! :flowerb:
پیرو اتفاقات تلخ اخیر، مسابقه ای برگزار شد که طی آن شرکت کنندگان می‌بایست متنی مربوط به اتفاقات رخ داده می‌نوشتند.
از تمامی شرکت کنندگان عزیز کمال تشکر را دارم و توجه شما را به متون ارسال شده کاربران جلب میکنم. :rose:

متن شماره یک:
دردت به جانم ایرانم...
آمدم تسلیت بگویم ولی ماندم. حرف در گلویم خشکید و قلم بر کاغذ ننشست. از کدام یکی باید شروع کنم؟
بگویم از پروازی که اوج گرفت و به آتش کشید دلمان را؟ پروازی که همراه با عاشقانه ها، آرزوهایی به بلندای 23 سال تلاش یک جوان نخبه و عزیز کرده های چندین خانواده و ملیت به خاک نشست؟
یا بگویم از سردار دلها که هنوز وجودش را نیازمند بودیم و در خاک غریب آرمان هایش را در آ*غو*ش گرفت و پر کشید؟
خوشا به حالت سردار! خوش به حالت که سربلند رفتی و بیش از این ندیدی داغ ایرانت را...
آخر از کدامشان بگویم؟ :)
از هموطن های زیادی با مرامی بگویم که به قصد همراهی سردارشان تا آن دنیاهم رفتند؟
یا از هموطن هایی که این روزها آرزوهایشان سوار آب شده؟ چه طنز تلخی که در میان این همه غم نگرانیشان تبدیل بشود به تمساح از انقراض نجات یافته ی گاندی که دهان باز کرده ببلعد رویایی دیگر را.
آخ که یکی از ذهنم نگذشته دیگری می درد افکارم را!
بگویم از ملی پوش هایی که دیگر زیر پرچم نیستند؟ یا بگویم از تیم های بلاتکلیف؟
از کدام دردت سخن بگویم ایران من که این روزها نقل مجالس وطنی و بیگانه تویی؟
فرزند ایرانم! ایرانیم و خسته از هر روز تکرار "تسلیت هموطن" ها و دلداری های مجازی و زندگی هایی که به حقیقت آتش می گیرند و خانواده هایی که دیگر تا ابد داغ عزیزشان مانند سرب داغی که بر دلشان ریخته می ماند... و چه کسی پاسخگوی این خون هاییست که ظاهرا رنگی نیستند و فراموش می شوند با زمان؟ :)
کاش می شد برگردیم به همان روزهای نحس آتش سوزی پلاسکو یا برخورد قطار ها؛ و تکرار نشود این تراژدی ها.
هرچه مرهم می گذارم بند می آید مگر؟
ای وطن، خون تو از اروند می آید مگر؟!
دردت به جانم ایرانم که به عزای فرزندانت نشسته ای و داغت سرد نشده داغ دیگری بر دلت مهر می کنند.
با دلی غمگین و چشمان تر... برای نمی دانم بار چندم در یک ساله ی اخیر می گویم... تسلیت ایران من! غم آخرت باشد هموطن!

***
متن شماره دو:
بسم رب الشهدا!
چقدر این روزها درجای جای ملت من بوی مرگ می آید!
آخرچرا؟ به چه قیمت؟!
مگر این ملت کم درد و غم و گرفتاری می کشند که باید به این زودی هم دارفانی را وداع بگویند و بازماندگان را در سوگ خود به جا بگذراند؟!
مگر یک مادر چقدر تحمل دارد که مدام برایش خبرمرگ یکی از عزیزانش را بیاورند؟!
مگر یک پدر سفید شدن موهایش نشان از غم هایش نیست پس تا کی غم ببیند مگر چقدر مو روی سرش هست؟!
یا اصلا مگر طاقتش چقدر هست؟!
آه...!
به یاد آن افرادی که با هزار امید وآرزو سوار برهواپیما شدند!
زوجی که برای ماه عسل ایران را ترک کردند آن هم به مقصد اوکراین اما به کجـا رسیدن؟...هیچ کجا!
فقط فرو رفتند در آ*غو*ش مرگ!
اصلا سردار ایرانی مان که به فیض شهادت نائل شد انگار یک ملت داغ دار شد و پشت یک لشکر آدم خالی شد!
خب مگر دیگر می آیند مردانی دلیر وبه این حد شجاع مثل این سردار که جان خود برایش ذره ای ارزش نداشت و فقط برایش محافظت ازکشورش مهم بود وبس!
از کدام درد کشورم برایت بگویم؟!
آن قدر این روزها پشت سرهم اتفاقات باورنکردنی که هضم آن سخت وطاقت فرساست و روزها وشاید ماه ها طول می کشد!
فقط یک کلام بگویم مردم ایران متاسفم برای همه مان که با تمام سختی هاآشناییم و طعم تمام ناملایمات های زندگی را چشیده ایم!
ایرانم هزاربار...تسلیت!

***
متن شماره سه:
شاید، روزی
در هیاهوی بازار، از کنارم رد شده باشی!
شاید، در صف شلوغی روزگار، بی تفاوت، لبخندی سرد، بهم زده ایم.
شاید،
زمانی، چشم در چشم هم، از کنارهم عبور کرده ایم!
شاید...
این روز های بی تو بودن، شاید های خیالی ام را، کنار هم می چینم...
شاید به شایدی برسم برای این همه دلبستگی...!
تو، به من بگو، کجا، در کدام نقطه، دیدمت که این حضور بی حضوریت، دلم را می سوزاند?
کجا ندانسته مهرت بر دلم جوانه زده که با رفتت نهال وجودم رو به خشکی ست?
تو آزادانه پر، پرواز گشوده ای من
همچنان در این قفس دون، پیله بسته ام...
ندیدمت و اشک، تنها دین من به توست...
ندیدمت و برای معشوق ندیده ات، دل می سوزانم!
به من بگو، چگونه ندیده مهرت را در دلم کاشتی?
تو رفتی و من این کنج، نظاره می کنم بعد رفتنت را...
کاش رفتنت بیهوده نباشد...!

***
متن شماره چهار:
ما پر از فریادیم؛
اما صدایمان نمی‌رسد از غمی فریاد بزنیم که بی‌رحمانه بر سـ*ـینه‌هایمان زانو زده.
از اندوهی حرف بزنیم که سایه‌اش، لحظه‌ای ترکمان نمی‌کند.
ما گمشده‌ایم؛
در این دیار... دنیا... در خودمان!
همچون کودکی گمشده که هراسان است؛ اما راه خانه را نمی‌داند. به چاره‌ای بیچاره، دچاریم!
به همه چیز عادت کرده‌ایم؛
به سیاهی رو به رویمان که با اجبار سفید جلوه‌اش دادند، عادت کرده‌ایم!
اجبار... اجبار... اجبار...!
عادت کرده ایم به اجبار؛ اجبارهایی که زندگی‌هایمان را ویران کرده، اما مهر خاموشی بر لـ*ـب زده‌ایم، صدایمان در نمی‌آید؛ شاید از ترس، شاید از عذاب.
می‌دانی؟
مردم این شهر در سکوت خفته اند اما شهر هنوز بیدار است...

***
متن شماره پنج:
عالَما
دنیا اگر روزی
به کامَت شیرین ماند
یا که روزی شد به کامت تلخ
غم مخور
هر چند گاهی غم
می شود دریا
عالَما
روزی اگر گفتی
که دنیا سخت دشوار است
یا اگر گفتی که تنهایی
خوب دان
تاریکی دشتت
یا که تاریکی اشعارت
همچو شب روشن چو روز خواهد ماند
عالما
دنیا اگر چرخید و گردون شد فلک
یا اگر چرخید و چرخید چون الک
در عبس روزی به پایان خواهد آمد
این فغان
در فلک روزی به پایان خواهد آمد
این شبان
پس غم مخور...

***
متن شماره شش:
غمی در سـ*ـینه دارم، بیقرارم
از این وضع جهان من بیم دارم
همه مردم شدن غمگین و خسته
به تن دارند رخت پینه بسته
لباسی بر تن و مانند شب ها
سیاهی است سهم دیده ی ما
تو که رفتی همه ماتم گرفتند
گل و گلزار رنگ غم گرفتند
دلاور، مرد میدان ها کجایی
توهم رفتی، ای مرد خدایی

نکات:
دوستان رای دهنده شما عزیزان می‌توانید در نظرسنجی به دو متن رای دهید.
لطفا در صورت علاقه دلیل رای خود را نیز زیر پست عنوان کنید.
دوستان شرکت کننده شما می‌توانید لینک مسابقه را تبلیغ کنید، اما از اعلام شماره نوشته خود اکیداً خودداری کنید!

نظرسنجی تنها 5 روز باز خواهد بود!
و اما جوائز:
نفر اول:
مدال طلای مسابقات

نفر دوم:
مدال نقره مسابقات

نفر سوم:
مدال برنز مسابقات



ღღ نظرسنجی مسابقه دل نوشته و متن روزهای غم ღღ

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: ~ZaHrA~، pardiis.2002، MacTavish و 14 نفر دیگر

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
سلام خدمت تمامی دوستان
نظرسنجی قفل شد و نتایج مشخص! :))
ممنون از عزیزانی که در مسابقه به نحوی شرکت کردند؛ رای دادند، متن فرستادند!
و اما اسامی برندگان:
نفر اول: SAEEDEH.T عزیزم با متن شماره چهار، 10 رای
نفر دوم: Michael گل با متن شماره سه، 7 رای
و نفر سوم: ~ZaHrA~ قشنگم با متن شماره شش، 6 رای

تبریک به هر سه عزیز :rose::rose::rose:
و آرزوی موفقیت برای دیگر شرکت کنندگان! :aiwan_light_give_rose:
.Mahdieh
pardiis.2002
^moon shadow^
جوائز اهدا شد، موفق باشید. :rose:


ღღ نظرسنجی مسابقه دل نوشته و متن روزهای غم ღღ

 
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: سوگل بانو، Nirvana، ~ZaHrA~ و 8 نفر دیگر

* رهــــــا *

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/10/18
ارسال ها
996
امتیاز واکنش
9,620
امتیاز
233
محل سکونت
مرز جنون
زمان حضور
10 روز 22 ساعت 18 دقیقه
تبریک به هر سه عزیز! :)


ღღ نظرسنجی مسابقه دل نوشته و متن روزهای غم ღღ

 
  • تشکر
Reactions: سوگل بانو، SAEEDEH.T، Nirvana و 2 نفر دیگر
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا