خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

میخواهید رمان به صورت محاوره‌ای باشه یا ادبی؟

  • ۱) محاوره‌ای

    رای: 13 72.2%
  • ۲) ادبی

    رای: 5 27.8%

  • مجموع رای دهندگان
    18

~kiana_stay~

حامی انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
30/9/19
ارسال ها
231
امتیاز واکنش
1,404
امتیاز
228
محل سکونت
ایران
زمان حضور
6 روز 14 ساعت 39 دقیقه
نویسنده این موضوع
در خونه رو باز کردم و سریع به سمت اتاقم رفتم. یک ساعت گذشت اما هیچ صدایی نیومد بخاطر همین فهمیدم که متین مشکل زیادی با اینکارم نداره بخاطر همین رفتم پایین چون حوصلم عجیب سررفته بود. متین با دیدنم شروع کرد به حرف زدن:
- خب حالا که قدرت‌های خوناشامیت کامل شدن میتونی از فردا تمرین‌هارو با بچه‌ها شروع کنی.
- چه تمرین‌هایی؟
- باید یاد...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان شبی به روشنایی روز | ~kiana_stay~ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: Tabassoum، Z.A.H.Ř.Ą༻، SelmA و 11 نفر دیگر

~kiana_stay~

حامی انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
30/9/19
ارسال ها
231
امتیاز واکنش
1,404
امتیاز
228
محل سکونت
ایران
زمان حضور
6 روز 14 ساعت 39 دقیقه
نویسنده این موضوع
سامیا و آبتین رو صدا زد و ازم خواست که اون‌هارو پیش صدا ببرم. با سرعت به اینور و اونور حرکت می‌کردم تا صداشون رو بشنوم که با شنیدن صدای داد یکی از اون‌ها سریع به سمت جنگل حرکت کردم؛ بچه‌ها پشت سرم می‌اومدن. اما وقتی رسیدیم خیلی دیر شده بود؛ اون دونفر روی زمین افتاده بودن و به طرز وحشتناکی خشک شده بودن! سامیا ادای بالا اوردن رو دراورد...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان شبی به روشنایی روز | ~kiana_stay~ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: Tabassoum، Z.A.H.Ř.Ą༻، SelmA و 11 نفر دیگر

~kiana_stay~

حامی انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
30/9/19
ارسال ها
231
امتیاز واکنش
1,404
امتیاز
228
محل سکونت
ایران
زمان حضور
6 روز 14 ساعت 39 دقیقه
نویسنده این موضوع
بالاخره بلندش کردم. اولاش گیج می‌زد اما بعد چند دقیقه بلند شد و پشت سرم راه افتاد. نگاه سریعی به لباس‌هاش کردم و آروم گفتم:
- نمی‌خوای لباس‌هاتو عوض کنی؟
با تعجب به لباس‌هاش نگاه کرد و قرمز شد. بدون هیچ حرفی از اتاق بیرون اومدم و بعد از صدا زدن متین به سمت آشپزخونه رفتم.
***
آرتمیس
آبتین از اتاق بیرون رفت؛ حس می‌کردم الانه که از خجالت...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان شبی به روشنایی روز | ~kiana_stay~ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: Tabassoum، Z.A.H.Ř.Ą༻، SelmA و 11 نفر دیگر

~kiana_stay~

حامی انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
30/9/19
ارسال ها
231
امتیاز واکنش
1,404
امتیاز
228
محل سکونت
ایران
زمان حضور
6 روز 14 ساعت 39 دقیقه
نویسنده این موضوع
می‌دونستم اونم نمی‌دونه دقیقا چه بلایی داره سرم میاد، بخاط همین بیشتر عصبی می‌شدم؛ از اینکه دیگه حتی خودم رو نمی‌شناختم.
- فکر می‌کنی لازم نیست بدونم؟ فکر می‌کنی تاحالا برام سوال نشده که چرا چشم‌هام تغییر رنگ میده؟ یا اینکه با شنیدن صدای جیغم طرف تا پای مرگ میره؟ دارم دیوونه میشم تا جواب این سوال‌ها رو بفهمم. مفهوم اون خواب‌های لعنتی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان شبی به روشنایی روز | ~kiana_stay~ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: Tabassoum، Z.A.H.Ř.Ą༻، SelmA و 11 نفر دیگر

~kiana_stay~

حامی انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
30/9/19
ارسال ها
231
امتیاز واکنش
1,404
امتیاز
228
محل سکونت
ایران
زمان حضور
6 روز 14 ساعت 39 دقیقه
نویسنده این موضوع
یکم بعد که گریه‌ام بند اومد از سامیا جدا شدم و با لبخند گفتم:
- ممنون سامیا تو بهترین دوستی هستی که دارم.
- هی دختر من همیشه اینجام نگران چی هستی؛ ما دوستیم مگه نه؟
با لبخند سری تکون دادم.
سامیا: من میرم ببینم چیزی برای خوردن پیدا میشه یا نه!
- باشه اگه پیدا کردی به منم بگو خیلی گشنمه.
بعد از رفتن سامی بطری خونم رو برداشتم و کمی ازش...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان شبی به روشنایی روز | ~kiana_stay~ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: Tabassoum، Z.A.H.Ř.Ą༻، SelmA و 11 نفر دیگر

~kiana_stay~

حامی انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
30/9/19
ارسال ها
231
امتیاز واکنش
1,404
امتیاز
228
محل سکونت
ایران
زمان حضور
6 روز 14 ساعت 39 دقیقه
نویسنده این موضوع
بعد از یه ساعت پسره بهوش اومد و خواست فرار کنه که جلوش رو گرفتند. می‌تونستم حس کنم ترسیده؛ نزدیکش شدم که آبتین بهم اخطار داد. اما من حس می‌کردم که آدم بدی نیست، آروم نزدیکش شدم و دستم رو، روی سرش گذاشتم. هیچکدوم از کارهام دست خودم نبود؛ وارد ذهنش شدم و خاطره‌هاش رو دیدم. مردی که خیلی برام اشنا بود و معلوم بود که مقام بالایی داره به...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان شبی به روشنایی روز | ~kiana_stay~ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: Tabassoum، Z.A.H.Ř.Ą༻، SelmA و 11 نفر دیگر

~kiana_stay~

حامی انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
30/9/19
ارسال ها
231
امتیاز واکنش
1,404
امتیاز
228
محل سکونت
ایران
زمان حضور
6 روز 14 ساعت 39 دقیقه
نویسنده این موضوع
این حرف‌ها رو با داد زد که جیم سریع بلند شد و جلوی من قرار گرفت و تهدیدآمیز گفت:
- بهتره از شاهدخت دور بمونید.
با حرفش چشم‌هام گرد شد و به جیم خیره شدم؛ همه‌ی بچه‌ها تعجب کرده بودن. متین اخم کرد و با ترس بهم نگاه کرد. جیم به سمت من برگشت و با احترام گفت:
- قدرت‌هاتون از اون چیزی که انتظار داشتیم زودتر خودشون رو نشون دادن؛ خوشحالم که...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان شبی به روشنایی روز | ~kiana_stay~ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: Tabassoum، Z.A.H.Ř.Ą༻، SelmA و 11 نفر دیگر

~kiana_stay~

حامی انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
30/9/19
ارسال ها
231
امتیاز واکنش
1,404
امتیاز
228
محل سکونت
ایران
زمان حضور
6 روز 14 ساعت 39 دقیقه
نویسنده این موضوع
هرکدوم از قلمروها برای خودش پادشاهی داشت و کلا چهار قلمرو در سرزمینی به اسم سالاروس وجود داشت؛ قلمرو خوناشام‌ها، قلمرو گرگینه‌ها‌، قلمرو جادوگرها و قلمرو پنهانی که هیچکس به جز چندنفر نمی‌دونن که چه ادم‌هایی با چه قدرت‌هایی اونجا زندگی می‌کنن. پادشاه قلمرو جادوگرها که پادشاهی عاقل بود توسط جادوگر پیر سرزمین که پادشاه‌ها رو انتخاب...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان شبی به روشنایی روز | ~kiana_stay~ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Tabassoum، Z.A.H.Ř.Ą༻، SelmA و 11 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا