- عضویت
- 28/7/19
- ارسال ها
- 81
- امتیاز واکنش
- 1,478
- امتیاز
- 163
- زمان حضور
- 2 روز 22 ساعت 3 دقیقه
نویسنده این موضوع
رفتنت را باور نداشتم سردار... من هم مثل بقیه رفتنت را باور نداشتم و این دو روز را خواب و بیداری سیر می کردم. تا آن که دیروز گفتند به شیفت خادمی خود در حرم آمده ای ولی افقی... و مردم فریاد می زدند: ای اهل حرم میر و علمدار نیامد... مداح میگفت از جسم رشید تو تنها کفنی کوچک باقی مانده ست... دیروز مداح نمی دانست کدام روضه را برای تو بخواند... روضه ی علی اصغر برای این جسم کوچک در کفن پیچیده.. روضه ی علی اکبر برای بدن پاره پاره ات... روضه ی عباس برای دستان قطع شده ات علمدار؟... روضه ی حبیب برای محاسن سفیدت... روضه ی حسین بن علی علیه السلام... روضه ی رقیه و سکینه و زینب برای طفلان و همسران شهدای مدافع حرم که تو بابا و پناهشان بودی؟ ... تابوتت را که دیدم بی صدا فریاد زدم و فریادم در آسمان ها پیچید: خدا حافظی نمی کنم ای شرح کامل روضه ی کربلا، سردار... کاش به این زودی ها آرزوی شهادت نمی کردی... جای خالی ات جگرمان را می سوزاند... هر چند تو به محفل یاران و رفیقانت بازگشتی ولی داغت تا همیشه برای ما ماند حتی روزی که اسراییل را فتح کنیم که آن روز دیر هم نیست جای خالی تو جگرمان را می سوزاند... آه چه می کشد از دوری ات مولایم صاحب الزمان .. دل شکسته ی رهبر را بگو علمدار... دختر بی قرارت زینب و همسر دلخونت... ولی تو هرگز نرفته ای و نخواهی رفت ... راهت، مرامت، تفکرت هزاران قاسم سلیمانی در امت اسلام از تو ساخت... خداحافظی نمی کنم سردار چون همیشه هستی...
رفته سردار نفس تازه کند برگردد چون ظهور گل نرگس نزدیک است...
رفته سردار نفس تازه کند برگردد چون ظهور گل نرگس نزدیک است...
بنویس برای سردار دلها... دل نوشته هاتون رو بنویسید...
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com