خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,793
امتیاز واکنش
25,267
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 11 ساعت 20 دقیقه
نویسنده این موضوع
شعربافی

کج kəj: پیله غیرقابل ابریشم‌کشی را می‌پزند. با دوک می‌ریسند و نخ آن را رنگ می‌کنند. سپس با دستگاه پارچه می‌بافند که بیشتر در چادرشب‌بافی استفاده می‌شود.

مُربّو murabbu: لباس زنان، پیراهنی که تا سرِ زانو می‌آمد با دو شکاف در طرفينِ لبه، دامن و آستین تنگ و ساده برای زنان پا به سن و چین‌دار و رنگی برای جوانان

اِشكورeškavar : همان پیراهن زنان روستایی است.

تومون tumōn: تنبان بلند، دامن بلند پرچینی که برای جوانان به صورت رنگی و با نوار دوزی در پایین بود و برای زنان سالخورده ساده دوخته می‌شد.

سیادسمال Siyâ-dəsmâl: روسری ساده برای زنان سالخورده

چارقَت čârqat: روسری سفیدی که روی روسری سیاه برای جوانان می‌بافتند و زنان پیر گاهی هر دو را با هم به صورت «پیشانی دبود» pišâni-dabud می‌بستند.

مَنديل mandil: همان پیشانی دبود است که به شکل عمامه می‌بستند. تمام پارچه‌های ذکرشده‌ی پیشین از ابریشم بافته می‌شد و تنها روستاییان یا کوه‌نشینان محروم از ابریشم، این لباس‌ها را از پشم برای خود تهیه می‌کردند.

چنگک دور دَبَد čəngək-dowr–dabad: پارچه‌ای برای بستن از زیرِ گلو به دور

کوتا پیرهَن kutâ-pirhān: پیراهن کوتاه که همواره روی آن را گلدوزی و قلابدوزی می‌نمودند و سکه‌های اشرفی به آن می‌آویختند.

کیجاقوبه kijâ-qubə: پیراهن پولک‌دار

بلند تومون bulānd-ə- tumōn: تنبان بلند، دامن چین‌داری که دورتادور آن نوار دوزی شده باشد.

جرزقه jarzəqə: جلیقه‌ی رنگی پول‌دوزی شده

بني خال bani–xâl: چوبی پهن و کلفت و توخالی که مربوط به دستگاه شعربافی است.

قولونبکqulunbak : میله‌ای کوچک که از وسط شیار بني خال می‌گذرد.

قاشوقک qâšuqāk: چوبی قاشق مانند که به دستگاه شعربافی وصل است و وظیفه‌اش ضربه زدن به ماکوست.

چل čal: چرخ چوبی ابریشم‌کشی

چاروَردی وئوجی čâr-vārdi-vaoji: نوعی پارچه ابریشمی است، چاروردی بافتن


اصطلاحات مربوط به هنرهای دستی و محصولات آنها

 

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,793
امتیاز واکنش
25,267
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 11 ساعت 20 دقیقه
نویسنده این موضوع
چموش

پاوزار pâyzar: چموش (متداول در روستای واجارگاه رودسر)

پابزار pâbzar: نام دیگری برای چموش (شرق گیلان)

چموش پاتُوئه čâmuš-pâtowə: چموش پاتابه‌ی پشمی، مخصوص زمستان بود و برای راه‌های دور مورد استفاده قرار می‌گرفت.

چموش پاتاوه čâmuš-pâtâvə: پاپوش و مچ پیچ روستایی که به آن «چاموش» نیز می‌گویند.

دووَندی dovandi: منظور دو بندی است. به چموشی گفته می‌شود که دارای دو بند چرمی است.

گازن gâzən: ابزاری آهنی به شکل V انگلیسی با لبه‌ای پهن و تیز، برای بریدن چرم

ماه تابی mâh-tabi: نوعی نقش هلالی همانند ماه

خِروا گول xərvâ-gul: نوعی نقش در چموش که شبیه درخت آلوچه است. غنچه آلوچه، درخت آلوچه.

حلوا گول hālvâ-gul: نقش حلوایی، لوزی‌های متصل به هم

خِرمابُوته xərmâbutə: نقش ترنجی با سرهای کج شده که به زبان محلی خرما بوته یا بوته‌ی خرما به آن می‌گویند.

کاموا گول kâmva-gul: کاموایی دسته شده به شکل دایره‌ای کوچک یا توپی گرد که این گل در نوک چموش و گاه بر روی آن دوخته می‌شد. این توپ‌های گرد تک رنگ و گاه مخلوطی از چند رنگ همگون و ناهمگون به هم متصل می‌شده است.

چکتو čakəto یا چوکوتورčukutur : مانند اسکیت بود (اسکی روی برف). این اسکی مدور از چوب انار و یا سرشاخه‌ی درختان ساخته می‌شد و گیلانیان کوه‌نشین در زمستان برای راه رفتن روی برف آن را به زیر چموش خود می‌بستند


اصطلاحات مربوط به هنرهای دستی و محصولات آنها

 

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,793
امتیاز واکنش
25,267
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 11 ساعت 20 دقیقه
نویسنده این موضوع
صندوق‌سازی

اورسو صوندوق ursu-sunduq یا عروسی صوندوق arusi-sunduq: صندوقی که برای جهیزیه‌ی دختران، با رنگ‌های شاد و طرح‌هایی از عروس و

داماد و یا تک‌چهره‌ی زن ساخته می‌شد. در این صندوق‌ها اشیای ظریف و پارچه‌های دستبافت عروس را که حاصل کار شبانه‌روزی عروس بود و جهیزیه او محسوب می‌شد، می‌نهادند و به خانواده داماد می‌فرستادند.

یاشک yâšāk: صندوق چوبی، انبار چوبی

دس انبار dəs-ānbar: صندوقی چوبی نجاری شده با پایه‌های خراطی. این صندوق را معمولا در ایوان برای نگهداری باقی مانده‌ی غذا، میوه، برنج و... قرار می‌دادند.

بِج انبار bəj-ānbâr: انبار برنج، صندوقی چوبی بدون نقش و نگار با رنگ اصلی چوب ویژه‌ی برنج روستاییان که در زیر ایوان (تِلار) و یا انبارها نگهداری می‌شد.

دولابچه dullâbčə: صندوقچه‌ای ثابت در دیوار خانه‌ها برای نگهداری اشیاء و لوازم با ارزش

کُشتاره kuštarə: ابزاری دو تیغه در نجاری برای رنده کردنِ چوب‌ها

فقان fəqân: نوعی اره برای برش دادن چوب

تُخمه tuxmə یا تَخماق taxmânq: چکشی از جنس چوب کیش، ویژه‌ی صاف کردن حلب‌ها بر روی صندوق

چفته čəftə: فلزی شکل گرفته در طرح‌های مختلف برای انداختن در رزک. روی درِ صندوق نصب می‌شد و قفل می‌خورد.

رَزَک razak: میله‌ای فلزی به شکل نیم دایره که در جلوی صندوق زده می‌شود برای رد شدن میله و چفته و تعبیه‌ی قفل بر روی آن

گول میخ gul-ə-mix: تکه‌ای آهن که پس از داغ کردن در کوره با چکش یک طرف آن را روی سندان پهن می‌کردند؛ میخی بزرگ که به عنوان تزیین روی صندوق به کار می‌رفت.

پَســینه pāsinə: به وسط صندوق می‌گویند.

تا به تا tâbə-tâ یا تامبتا tâmbətâ: نوار پایین صندوق

دوشاخه du-šâxə و ای شاخه i–šâxə: گوشه‌های صندوق

وسط خانه vəsət-ə-xânə یا چارخانه čâr-xânə: نقش‌های چهارخانه‌ای یا شطرنجی که بر روی بدنه نقش زده می‌شود. (نوعی نقش)

تسمه چوپوقیtəsmə-čupuqi : نوارهایی باریک برجسته بر روی بدنه‌ی صندوق که به صورت مورب نقش می‌شود.


اصطلاحات مربوط به هنرهای دستی و محصولات آنها

 

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,793
امتیاز واکنش
25,267
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 11 ساعت 20 دقیقه
نویسنده این موضوع
در شیشه

نوقول دانnuquldân : شیشه‌ای استوانه‌ای‌شکل در ابعاد گوناگون. این شیشه‌ها مختص ترشیجات، سیر ترشی و مرباجات بود.

بانکه bânkə: شیشه‌ای شبیه نقل‌دان که علاوه بر استفاده برای ترشی و مربا، در عطاری‌ها و بقالی‌ها برای گیاهان دارویی و آب نبات، شکلات، نخود، کشمش، تخمه و ... نیز استفاده می‌شد.

چارپَرčârpār : شیشه‌ای چهارگوش برای ریختن روغن‌های گیاهی، عرقیات، گلاب و... اندازه‌های کوچک برای انواع عطرها.

تونگی tungi: شبیه کوزه‌ی بدون دسته با در شیشه‌ای، مخصوص دوغ و شربت و... .

دریا شیشه dāryâ–šišə: شیشه‌ای دریایی، بدون نشستنگاه، گرد و دسته‌دار و گاه طرح‌دار. تلفظی لنگرودی است.

هفت تایی:haf-tayi شیشه‌ای استوانه‌ای بزرگ با گردن باریک. همان هفت لیتری است که معیار فروش سرکه در قدیم بوده است. (معادل هفت چارپر است در تهران)

قوچ **** شیشه quč-xâyə-šišə: شیشه‌ای شبیه خربزه با لوله‌ای باریک. قدیم داخل این شیشه نفت می‌ریختند و به روستاها می‌بردند. البته این شیشه در چنبره‌ای از کاه که همانند جَبَد از ویریس بافی بافته و نگهداری می‌شده است و در سفرهای دریایی نیز از آن به شکل آویز استفاده می‌کردند.

بوز **** شیشه buz-xâyə-šišə: گویشی لنگرودی است. نام دیگر شیشه‌ی نفت.

چراغ لاله čərâq–lālə: لوله‌ی چراغ که معمولا به لوله‌ی چراغ‌های گرد سوز یا فانوس اطلاق می‌شد.

دسِ دیلبر :dəs-ə-dilbār دست و دلبر، نوعی گلدان شیشه‌ای با پنجه‌ی دست که پایه‌ی گلدان را در میان گرفته است. این گلدان به منزله‌ی زینتی بر روی طاقچه‌ها بود.


اصطلاحات مربوط به هنرهای دستی و محصولات آنها

 

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,793
امتیاز واکنش
25,267
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 11 ساعت 20 دقیقه
نویسنده این موضوع
درودگری

لاوک lâvak: طبق چوبی برای نگهداری روغن و پنیر و کره که به آن «لاک» lâk نیز می‌گفتند.

لاوک پنیرlâvak-pənir : نام دیگری برای طبق روغن و پنیر.

لاوک تراش :lâvāk-tārâš سینی چوبی که «خراط لاوک» xarât-lâvak گفته می‌شد. شرق گیلانی‌ها به آن لاک تاش lâk-taš و تالش‌ها به آن هرات (خراط) harat می‌گفتند.


قندلاک qandə–lâk: مخصوص قند شکن، وسیله‌ی چوبی سنتی و مدورّی است که قند را با قند شکن در آن می‌شکنند.


لوپایه low-pâyə یا لوچوlowču : پاره چوبی خراطی شده به طول ۳ متر و قطر ۳ سانت شبیه چانچو که در حمل برنج با خوشه از مزرعه به خانه استفاده می‌شد.

داغان چو dâqân–ču یا ته دانه داره چو tā-dânə-dârə-ču: چوب ضد چشم‌زخم؛ این چوب را به قطعات مختلف می‌بریدند و با آلت فلزی سرخ شده، نقش و نگارهایی بر آن می‌گذاشتند و به شاخ یا گردن گاو، گوسفند و... می‌آویختند تا رفع چشم‌زخم شود. به آن داغ، داغان چو یا داغ، داغ شون چو نیز می‌گفتند.

چوخونčuxun : چوبک، ساقه‌ی کوبیده شده‌ی گیاه برای شستن لباس

موشتک muštak یا پابلوس موشتکpâblus-muštāk : چوب سیگار

وردَنه vardanə: تلفظی لنگرودی و تالشی است که به چوب خراطی شده و گرد برای پهن کردن نان می‌گویند.

چارچیکه čâr–čikə: چنگک چوبی برای آویختن اشیا. این چنگک را از بلندی اجاق و بخاری می‌آویختند و لباس‌های خیس را بر آن نصب می‌کردند تا خشک شود. در روستاهای اطراف لاهیجان و لنگرود، پیاز و گِرکِ و دیگر چیزها را بر آن می‌آویختند که نوع دیگر آن شبیه «دو خالنگ» مانند حرف V بود که یک شاخه‌ی آن به طناب وصل می‌شد.

گِت get: نوعی چوب به شکل V که آن را در بسته‌های برنج (برنج درز brenj-darz) فرو می‌بردند و از زمین به بالای کندوج می‌کشیدند.

چُو ču: چوبی به طول تقریب ۵/۲متر، تراشیده از چوب درختِ آزاد (آزادار âzâdâr)، به دو سر این چوب چان (زنبیلی بافته شده از حصیر) قرار می‌گیرد. به آن «چان چو» نیز می‌گویند.

چلو čulow: خاک‌انداز چوبی که برای ریختن آب از کف قایق مورد استفاده قرار می‌گیرد. به این خاک‌انداز به زبان تالشی خُویه xuyə و به گویش اهالی انزلی شلاف šəlâf گفته می‌شد.

لاكومه lâkumə: لهجه‌ی اهالی انزلی به معنی قایق کوچک چوبی

گاجما gâjəmâ: قایق بزرگ برای کارهای دریایی و دریانوردی که به آن گامی gâmi، سندل sandəl یا کرجی kārāji نیز می‌گویند.

زاک zâk یا نوزاک now-zâk: ناو کوچک، ناو تراشیده شده از تنه‌ی درخت

نوب nob یا nudumbâl: دنباله روی ناو، قایق کوچک یدکی چوبی که به دنبال قایق و یا کشتی‌ها کشیده می‌شد تا به هنگام بروز حادثه از آن استفاده نمایند؛ قایق نجات.

لوتکا lutkâ: نوعی قایق کوچک، کرجی

آورو âw-ru یا آبه رو âbə-ru: پاروی قایق رانی

کَتَرِه kətərə: کفگیر چوبی برای کشیدن و یا ریختن پُلو

قاشوک qâšuk یا قاشوق qâšuq: قاشق چوبی

ساتور تخته sâtur-təxtə: تخته‌ى ساتور، تخته‌ای صاف برای خرد کردن سبزی یا پاره کردن گوشت و یا خرد کردن هر مواد غذایی دیگر. ساتور تخته اغلب به شکل دایره، مستطیل، مربع و بیضی را ساخته می‌شد.

کوماغ kumâq یا پاکوpâku : تخماغ، آلتي چوبی برای کوبیدن سنگ و آهک و حلب که از چوب درخت کیش تهیه می‌شد.

چوپاره ču-pârə یا طبق tabaq و یا تَبجهtəbəĵə : سینی چوبی گرد با لبه‌ی تـ*ـخت؛ طبق؛ چوبی که از تنه‌ی درختان کهنسال به وسیله‌ی خرّاط تراش داده می‌شد و اغلب مخصوص پاک کردن برنج بود.


اصطلاحات مربوط به هنرهای دستی و محصولات آنها

 

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,793
امتیاز واکنش
25,267
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 11 ساعت 20 دقیقه
نویسنده این موضوع
هراط ihrat خراط
بیلی بوم bili–bum: طبل بزرگ که با دو پاره چوب بر آن می‌کوبیدند.

كتله قیشkatalə-qiš : كتل چوبی، کفش چوبی، دمپایی چوبی

گردالوgərdâlu : وسیله‌ی بازی مخروطی‌شکل و کوچک که توسط خرّاطان از چوب تراشیده می‌شد.

گردوgərdu : روروئک چوبی، مختص نوزادان نوپا

لاک lâk: چوبی ویژه‌ی خمیرگیری و آب کردنِ کشک یا مالش دادنِ چای

شانه‌سازی

چوبی شونه čubi-šunə : شانه‌ی چوبی، تراشیده از چوب گلابی (خوجxuj ) و شمشاد (کیش kiš / شیشارšišâr ) مستطیلی و در دو ضلع طولی، دارای دندانه‌های ریز و درشت

رَشگِه شونه rəšgə–šunə یا رَشکِه شانه rəškə – šunə: شانه‌ای چوبی ویژه‌ی پاک کردن موها از تخم شپش در قدیم

چوب سابčub-sâb : شبیه سوهان و کمی بزرگتر از سوهان‌های معمولی برای صاف کردن دنده‌های شانه

قلاب qulâb: ابزاری برای گرد کردنِ سردنده‌ها

بَچ bač: فاصله انداختن مابینِ دنده‌های شانه و انداختن میله‌ای کوچک چوبی که در آخر شانه باقی می‌ماند.

زیره zirə: اره‌ی است که پشت شانه را با آن می‌زدند تا دنده‌ها یکنواخت به دست آید.

دم‌گیریdam-giri : نازک کردن یا ورقه کردن تخته‌ها

قواره qavârə: برش دادنِ تخته‌ها یا چوب‌ها به ابعاد یکسان

دنده dandə: درآوردن شیارهای یکنواخت روی چوب (دندانه‌های شانه)

پیلیس pilis: ابزاری بیضوی شکل که برای صاف کردن شانه از آن استفاده می‌کردند که به «لیسه کشیدن» معروف بود.

مهرmohr : این کار در مورد شانه‌هایی که به شکل ماهی بود و فرورفتگی‌هایی داشت، انجام می‌گرفت. با کمک پیلیس پس از شکل دادن گودی‌ها، آن را با مهر زدن صاف می‌کردند.


اصطلاحات مربوط به هنرهای دستی و محصولات آنها

 
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا