خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
اهل ایرانم
اسم من «سوسن»
اسم من «زهرا» ست
اسم من «لادن»
اسم من «مینا» ست
اسم من «مهدی»
اسم من «عبدو» ست
اسم من «ایرج»
اسم من «برزو» ست
من «عرب» هستم
اهل اهوازم
«فارس» هستم من
اهل شیرازم
«گیل» هستم من
ساکن فومن
اهل تبریزم
«ترک» هستم من
من «لر»م زیرا
در لرستانم
«کرد» هستم من
از مریوانم
«ترکمن» هستم
اهل گرگانم
من «بلوچم» چون

از سراوانم


مجموعه اشعار کودکانه | مصطفی رحماندوست

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: moh@mad

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
یک و دو و سه
صبح شد
ساعت‌ها زنگ زدند
خروس، قوقولی قوقو کرد
خورشید آماده شد تا
از پشت کوه بالا بیاید
اولی بیدارشد و گفت:
خواب بَسه، تنبلی بَسه
دومی گفت:
باید بریم به مدرسه
سومی گفت:
نان و پنیر، گردو و شیر
چهارمی گفت:
یک کمی نرمش بکنیم،
یک و دو و سه
پنجمی گفت:
نه نرمش ونه ورزش
می‌خوام بشم چاقالو
بُخور و بخواب کارَمه

مدرسه کو؟ کلاس کو؟


مجموعه اشعار کودکانه | مصطفی رحماندوست

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: moh@mad

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
صبح شد
تیک و تیک و تیک
صبح شد بچه‌ها
با نام خدا
برخیزید از جا
برخیزید از جا
با لـ*ـب خندان
سلام به بابا
سلام به مامان
شستشوی دست
شستشوی رو
با آب تمیز
بگیرید وضو
با نماز صبح
با شکر خدا
می‌شود آغاز

روز خوب ما


مجموعه اشعار کودکانه | مصطفی رحماندوست

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
گل و گلدون
گریه نمی‌کنم دیگه
مامان برام گل می‌خره
می‌خنده گل، با خنده‌هاش
چهچهه بلبل می‌خره
گل اگه خسته شد، مامان
برام یه گلدون می‌آره
یواش یواش، مامان جونم
گل رو تو گلدون می‌کاره
گل اگه تشنه شد، مامان
برام یه آبپاش می‌خره
آبش می‌دم آب برا گل
نیناش ناناش ناش می‌خره
گل که دوباره جون گرفت
با هم می‌خندیم:‌ ها‌ها‌ها
پروانه‌ها پر می‌کشن

می‌آن کنار ما دو تا


مجموعه اشعار کودکانه | مصطفی رحماندوست

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
تاپ تاپ خمیر

دونه رو بکار
تو دل زمین

خوشه به خوشه
گندمو بچین

گندمو آرد کن
توی آسیاب

آرد و خمیر کن
به کمک آب

خمیر و بگیر
چونه به چونه

چونه رو واکن
دونه به دونه

آتش و تنور
تاپ تاپ خمیر

نون داغ داغ

بخور با پنیر


مجموعه اشعار کودکانه | مصطفی رحماندوست

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
نانوا

شاطر چطوری؟
قربانت آقا

خسته نباشی
ممنون، بفرما

حالت چطور است؟
الحمدالله

کارت چه طور است؟
دلخواه دلخواه

یک سنگک داغ
قربان دستت

باشد سر چشم

اما به نوبت


مجموعه اشعار کودکانه | مصطفی رحماندوست

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: moh@mad

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
پرستار

دیشب شب بدی بود
بسیار بدتر از بد

زیرا که تب به جانم
یک تیر آتشین زد

می‌سوخت مثل کوره
تا صبح پیکر من

دستی نبود اما
از لطف بر سر من

تب بود و درد هم بود
مادر نبود اما

تا با محبت خود
تسکین دهد دلم را

اما نه، یک نفر بود
در آن سیاهی شب

وقتی که او می‌آمد
می‌رفت از تنم تب

از کوشش پرستار
شب شد چو روز روشن

امروز خوب خوبم

تب رفته از تن من


مجموعه اشعار کودکانه | مصطفی رحماندوست

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
کتاب فروش

قصه دارم، قصه دارم
قصه‌هایی تلخ و شیرین

شعر دارم، شعر دارم
شعرهایی شاد و غمگین

قصه‌های خوب دارم
شعرهای ناب دارم

آفتاب و ابر دارم
سایه و مهتاب دارم

دوستانی دارم اینجا
بهتر از گل‌های زیبا

بی زبان، اما سخنگو
کوچک، اما خوب و دانا

هر کدام از دوستانم
دیدنی بسیار دارد

رود دارد، تپه دارد
کوه دارد، غار دارد

دوستان خوب خود را
مفت و ارزان می‌فروشم

هر کدامش را بخواهی

با دل و جان می‌فروشم


مجموعه اشعار کودکانه | مصطفی رحماندوست

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
مثل ماهه

مامان من خوشگله
مثل ماهه

یه گوله نور
توی شب سیاهه

اگر نباشه
خونه سوت و کوره

سیاهه شب
خنده از اینجا دوره

وقتی باشه
خورشید خونه ماست

خنده کجاست؟

روی لبای باباست


مجموعه اشعار کودکانه | مصطفی رحماندوست

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
دختر

دختری دارم کس نداره
مثل او هیچ کس نداره

موهاشو ببین سیاهه
چشماش قشنگه، ماهه

قدشو ببین بلنده
دالی می‌کنه، می‌خنده

دختر من که کوچکه
ناز داره و عروسکه

دختر من عروسکه، عروسک
تو دخترا خیلی تکه، تکه تک

اتل و متل عروسک قشنگه
ناز و عزیز کوچک و قشنگه

دو لپ داره، تربچه
با یک دهان غنچه

تربچه شو مـ*ـاچ می‌کنم

گاز می‌زنم قاچ می‌کنم!


مجموعه اشعار کودکانه | مصطفی رحماندوست

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا